جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {قهوه تلخ من} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط DLNZ با نام {قهوه تلخ من} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,049 بازدید, 26 پاسخ و 27 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {قهوه تلخ من} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع DLNZ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
عنوان: قهوه تلخ من
نویسنده: DLNZ
ژانر: عاشقانه، تراژدی
عضو دفتر نظارت ادبی دوم

مقدمه:
زندگی مانند قهوه‌ی تلخ است!
طعم تلخ و گس قهوه، همچون طعم بی‌رحم تنهایی است.
اگر زندگی همچون فنجانی بود،
درونش با قهوه‌ی تلخ پر می‌شد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
خواستند مرا از قهوه‌ی ترک جدا کنند؛ گفتم: شکیبا باشید، شیرینم در راه است!
خواستند قهوه‌ی همیشه تلخم را شیرین سازند؛ گفتم: صبر کنید، شیرینم می‌آید!
خواستند تلخی قهوه‌ام را از دل تنهایی‌هایم برگیرند، تا مرا در تنهایی مطلق فرو برند؛ گفتم: منتظر بمانید، شیرینم خواهد آمد!
تو که باشی، دیگر قهوه‌هایم نیاز به شکر ندارند!
تو که باشی، تنهایی‌هایم دیگر نیازمند قهوه نمی‌شوند!
تو که باشی، حتی تنهایی نیز جرات یغماگری بر وجودم نخواهد داشت!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
طعم تلخ و گس قهوه‌ی تلخ من،
می‌ارزد به صدها شیرینی دروغین!
طعم تلخ و بی‌روح قهوه‌ی تلخ من،
می‌ارزد به تمامی تنها نبودن‌های فریبنده!
طعم قهوه‌ی تلخ من،
می‌ارزد به تمامی روزهای بی‌پایان تنها نبودنم در کنار تو!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
کاغذهای سیاه قلم بی‌آلایشم را با تمام عکس‌های رنگی دنیا عوض نمی‌کنم!
دفتر خط‌خطی‌های بی‌سروتهم را با تمام کتاب‌های نفیس دنیا تاخت نمی‌زنم!
عطر کوچک و خنک و ارزانم را با تمام ادکلن‌های گران‌قیمت و شیرین معاوضه نمی‌کنم!
قهوه تلخ و سرد شده‌ی تنهایی‌هایم را با تمام نوشیدنی‌های ناب فلک تاخت نمی‌زنم!
کسی که حتی قید یک فنجان قهوه تلخ و سردش را نمی‌زند... .
محال است قید تحفه باارزشی همچون قلبش را بزند!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
هنوز در همان کافه‌ام، همان‌جایی که نخستین بار به هم وعده دیدار دادیم،
همان‌جایی که برای اولین بار در چشمانت خیره شدم و گفتم عاشقم.
همان‌جایی که نخستین فنجان قهوه‌مان را نوشیدیم،
لبخندهای نخستین را به هم هدیه دادیم،
اولین "دوستت دارم"ها را با هم زمزمه کردیم،
و برای نخستین بار دست در دست هم گذاشتیم... .
هنوز هم پنجشنبه عصرها به آن‌جا می‌روم.
چیزی سفارش نمی‌دهم و فقط می‌گویم منتظر همراهم هستم.
تا زمانی که تاریکی فرا نرسد می‌نشینم،
تا زمانی که امیدم ناامید نشود صبر می‌کنم،
تا زمانی که نگاه‌های صاحب کافه بد نشود منتظرت می‌مانم.
اما تو همیشه نمی‌آیی!
همیشه امیدم شکست می‌خورد، اما باز تو را تمنا می‌کنم!
باز هم تو را خواهش می‌کنم!
باز هم نامت را نجواگونه صدا می‌کنم!
و همچنان رویای بازگشت تو را در سر دارم... .
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
رز سرخ زندگی همه در آب حیات زیست می‌کند، در آب حیات رشد می‌یابد و در همان آب، عاشق می‌شود.
اما رز سرخ هستی من در تلخی قهوه‌ی من جان می‌گیرد!
در تلخی باقی می‌ماند و رشد نمی‌کند،
در تلخی دوام می‌آورد اما هرگز پژمرده نمی‌شود.
در میان تلخی و تباهی، نجوای عشق سر می‌دهد، با تلخی انس می‌گیرد و پژمرده نمی‌شود.
گویی سرخی عاشقانه‌اش را از تلخی قهوه‌ی من به یغما برده و حیات خود را از آن می‌گیرد.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
در کوچه و پس کوچه‌های قلبم،
احساس تو خانه‌ای ویران دارد.
این تقصیر قلب من نیست،
احساس تو که روزگاری کاخ‌نشین قلبم بود،
خودش را از کاخ قلبم به ویران‌خانه تبعید کرد.
وقتی دیگر دوستت دارم‌ هایت مال من نیست،
یعنی تباهی!
وقتی در کافه همیشگی‌مان، دیگری مقابلت می‌نشیند،
یعنی تباهی!
وقتی موهایم دیگر نوازش‌های تو را احساس نمی‌کنند،
یعنی تباهی!
وقتی شب‌ها بدون شب بخیرهایت تا صبح بیدار می‌مانم،
یعنی تباهی!
وقتی نیستی تا اشک‌هایم را پاک کنی،
یعنی تباهی!
تا تباهی مطلق راهی ندارم، وقتی این‌گونه تباه عشقت شدم... .
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
تو که نباشی،
قلمی نیاز دارم تا دلتنگی‌هایم را بر صفحه‌ی سفید کاغذ نقش بزنم.
دفترچه‌ای تا دلتنگی‌هایم را بر سطرهای خالی بکوبم.
فنجانی از قهوه‌ی تلخ تا دلتنگی‌هایم را در عمق وجودم فروبرم.
اما هیچ نوش‌دارویی نیست که مرهمی بر دلتنگی‌هایم باشد.
نوش‌داروی دلتنگی‌هایم در گرو وجود توست،
در گرو مجنونی که پس از مرگ، نوش‌داروی لیلی را به ارمغان می‌آورد.
نوش‌دارو پس از مرگ لیلی، چگونه می‌تواند دلتنگی را درمان کند؟!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
می‌گفتی قهوه‌ای که با تو می‌نوشم، طعم شیدایی دارد.
طعم عاشقی،
طعم دیوانگی.
قهوه‌ام نیز طعم عشق داشت، اما با رفتنت، دیگر قلبم طعم دلدادگی و عشق نمی‌دهد.
طعم شیرین دلدادگی به طعم تلخ دلتنگی بدل شد، طعم تلخ و گس تنهایی.
تو که رفتی، قهوه‌ی دونفره‌مان مونس تنهایی‌هایم شد، و یک فنجان قهوه‌ی تلخ، شیشه‌ی عمر من گردید.
 
بالا پایین