جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی قواعد قافیه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کارگاه شعر توسط MHP با نام قواعد قافیه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 527 بازدید, 14 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته کارگاه شعر
نام موضوع قواعد قافیه
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MHP
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
قواعد قافيه
وجود قافيه در شعر فارسي، لاجرم قواعدي نيز همراه خود آورده است; قواعدي كه رو به تكامل رفته اند. برخورد ما با اين قواعد، همان گونه خواهد بود كه با قواعد وزن بود، يعني توجه و اعتنا بدون الزام در پذيرش قطعي و مطلق آنها. براي رديف، قاعده و قانون خاصي نداريم ولي در مورد قافيه، لاجرم بايد ديد كه چه كلمه هايي مي توانند با هم قرينه شوند.
تشابه صرف آخرين حروف دو كلمه مي تواند نوعي تناسب ايجاد كند، چنان كه در كلمه هاي"سرد" و "بُرد" مي بينيم. همچنان

تشابه آخرين مصوتها نيز مي تواند كمي موسيقي آفرين باشد نظير تشابه مصوت كوتاه "ـَ" در كلمه هاي "رنگ" و"پند". ولي شاعران فارسي، به يكي از اين دو نوع تشابه قانع نبوده و هر دوتشابه صامتها و مصوتها را براي قافيه كردن دو كلمه لازم دانسته اند. ازهمين روي، مثلاً "سرد" را بيشتر با "زرد" و "فرد" قافيه كرده اند و "بُرد" رابا "مُرد" و "خورد". قافيه كردن دو كلمه، نوعي كشف است، كشف كلماتي كه داراي اين اشتراك هستند. بنابراين طبيعي است كه ما در پي اشتراكهاي راستين باشيم نه آنهايي كه از رهگذر جمع بستن يا وصل ضمير به كلمات ايجاد شده اند.
وقتي شاعر دو كلمه "نان" و "جان" را قافيه كند، چون اين دو ذاتا ًبا هم اشتراك دارند، احساس لذت و شگفتي مي كنيم امّا اگر "مردان" و"درختان" را قافيه كند، حس ميشود كه دو كلمه "مرد" و "درخت" واقعاً هم قافيه نبوده اند بلكه "ان" جمع، به شكلي تصنّعي آنها را متناسب ساخته است. پس شاعر عملاً كشفي نكرده و به همين ترتيب، هر كس مي تواند اسمها را با افزودن "ان" مي توان كنار هم نهد. چنين بوده كه فارسي زبانان در طول زمان كوشيده اند نظرشان را بر تناسب بين اصل كلمات معطوف كنند نه ضميرها و نشانه هاي جمع و اجزاي ديگري كه به كلمات ميچسبند. ميگوييم در طول زمان، چون در آغاز اين دقت و وسواس كمتر به چشم مي خورده است، چنان كه دقيقي،در شعري زلفگان، رخان، لبان و... را بدون هيچ دغدغه اي با هم قافيه كرده است. با اين مقدمات، مي توان وارد بحث قواعد قافيه شد و ديد كه چه كلماتي مي توانند با هم قافيه شوند.
1 ـ نخست بايد رديف شعر و اجزاي اضافي دو كلمه مثل ضمير، نشانه جمع، صفت تفضيلي و پسوند را برداريم و آنگاه ببينيم كه كلمات واقعاً بخش مشتركي در پايان خود دارند يا نه. اگر بخش مشتركي باقي نماند كه ميگوييم قافيه راستيني در كار نيست و هر چه بوده، همان بخشهاي اضافي بوده است. مثلاً در مورد "مردان" و "درختان" با برداشتن"ان" جمع، ديگر چيزي براي قافيه شدن باقي نمي ماند كه درباره اش بحث كنيم. امّا اگر دو كلمه واقعاً داراي قسمت مشتركي بودند، وارد مرحله دوّم مي شويم.
2 ـ در اين مرحله بايد روي قسمت مشترك دو كلمه بحث كرد. بايدصامتها و مصوتهايي مشابه داشته باشيم و صامتهاي قبل از بخش مشترك نيز متحرّك بوده و مصوت يكسان داشته باشند. در غير آن صورت قافيه معيوب است. مثلاً در دو كلمه "دَرها" و "سَرها"، "ها" جمع را بر مي داريم تا "در" و"سر" باقي بماند. اينجا صامت "ر" مشترك است و مصوت قبل از آن (ـَ)نيز يكسان است. پس اين دو كلمه مي توانند باهم قافيه شوند. ولي "دُر" با"سَر" قافيه نمي شود چون هر چند هر دو به "ر" ختم مي شوند، مصوت قبل از "ر" در اولي "ـُ" است و در دومي "ـَ". همچنين "سنْگ" با "برْگ" قافيه نميشود چون حروف قبل از "گ" ساكن هستند.آاگر تعداد حروف مشترك بيش از يكي باشد نيز به همين صورت عمل ميشود; مثلاً در دو كلمه "سَفَر" و "نَفَر" حروف مشترك "فَر" هستند يعني صامت "ف"، مصوت كوتاه "ـَ" و صامت "ر" و مصوت قبل از آنها نيز "َ"است و در نتيجه اينها مي توانند با هم قافيه شوند. در اين صورت، نبايد فراموش كنيم كه حروف مشترك، بايد حركات يكساني هم داشته باشند و اشتراك صامتها كافي نيست. مثلاً نمي توان "نادِر" را با "مادَر" قافيه كرد.نكته ديگر اين است كه قافيه نيز همانند وزن با تلفّظ كار دارد نه باشكل نوشتاري كلمه، و بنابراين، "خور" به اعتبار اين كه "خُر" خوانده مي شود، با "دُر" و "پُر" هم قافيه است نه با "مور" و "دور". حالا با اين اطلاعات، چند بيت از يك شعر محمّدرضا عبدالملكيان را ارزيابي مي كنيم:
1 با اين دل ريشه دار باراني
اين شهر چه كرده، هيچ ميداني؟
2 دل، مزرعه گياه و گندم بود
دل، در شط عطر پونه ها گم بود
3 دل، ريشه به شور و شوق شبدر داشت
دل، شانه به شانه صنوبر داشت
4 دل، دست دعاي خلوتي محجوب
دل، چاره گشاي چرخ خرمنك بود
5 دل، خطّ شيار شخم گاوآهن
دل، راه عبور خوشه تا خرمن
6 دل، جلوه جوشش بهاران بود
دل، راز زلال ابر و باران بود
ملاحظه مي كنيد كه قبل از حروف مشترك، همواره مصوّتي وجوددارد و اين مصوت در هر جفت قافيه يكسان است. پس قافيه ها درست است.
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
قواعد قافیه
1- شناسه های فعل : شناسه های فعل عبارتند از : ( م – ی - o د - یم – ید – ند ) مثال :
نخستین به نیزه برآویختند همی خون ز جوشن فروریختند
واژه های قافیه: ( برآویختند و فروریختند ) ، حروف الحاقی: ( ند ) است چون شناسه ی فعل است که آن را بر می داریم . هجای قافیه: ( ویخت – ریخت ) می باشد و حروف اصلی: ( یخت ) است .



2 - ضمایر متصل ( م – ت – ش – مان – تان – شان ) . مثال:
بگفتا فراتر مجالم نماند بماندم که نیروی بالم نماند
حرف( م ) در ( مجالم و بالم ) ضمیر متصل است وحرف الحاقی محسوب می شود . پس اگر واژه های ( بالم و مجالم ) را هجا بندی کنیم هجای قافیه ی آن ( جال – بال ) است پس حروف اصلی آن ( ال ) است .



3- مخفف زمان حال ( بودن ) : مانند ( مرده ام – برده ام ) که ( ام) درآن الحاقی است .

آتش قهر برافروخته اند خانمان ضعفا سوخته اند

واژه ی قافیه برافروخته اند – سوخته اند) حروف الحاقی : ( ِ اند ) هجای قافیه روخت – سوخت ) حروف اصلی وخت)

4- حرف صامت ( ی ) : مثال :
نشاط جوانی ز پیران مجوی که آب روان باز ناید به جوی
واژه های قافیه : ( مجوی – جوی ) حرف الحاقی: صامت ( ی ) در
( مجوی و جوی) هجای قافیه : ( جو) در هردو واژه ی قافیه و حرف اصلی : مصوت بلند ( و )

5- نشانه های جمع ( ان –ها – ات – ین ) . مثال :



به بستان پای نه فصل بهاران تماشا کن به گرد جویباران



حرف الحاقی: نشانه ی جمع ( ان ) در ( بهاران _ جویباران ) هجای قافیه : ( هار – بار ) حروف اصلی : ( ا – ر )



5- نون مصدری : مثال :

شیخ گفتا شوخ پنهان کردن است پیش چشم خلق ناآوردن است
واژه های قافیه کردن - ناآوردن ) حروف اصلی : ( َ ر د ) حرف الحاقی : ( ن )
استثنا :
1- مصوت بلند ( ی ) : جز حروف الحاقی است حتی اگر مصوت بلند ( ی ) جز اصل کلمه ی قافیه باشد . مثال :
یکی مشکلی برد پیش علی مگر مشکلش را کند مُنجلی
واژه های ( علی – منجلی ) قافیه محسوب می شوند و مصوت بلند ( ی ) حرف الحاقی است و هجای قافیه آن به ترتیب

( عَل – جَل) می باشد که با آن روشی قبلاً ذکر شد حروف ( َ ل ) حروف اصلی است .

2- های بیان حرکت یا ( های غیر ملفوظ ) : در آخر واژه ی قافیه قرار می گیرد چه جز حروف اصلی باشد یا نباشد .
کسان شهد نوشند و مرغ و بره مرا روی نان می نبیند تره
که (های ) پایان واژه ها تلفظ نمی شود و به صورت یک کسره خود را نشان می دهد وحرف الحاقی محسوب می شود ( بَرِ- تَرِ ) و آنچه پس از برداشتن های بیان حرکت باقی می ماند ( بَر – تَر ) می باشد پس ( َ ر ) حروف اصلی است .
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
* نکته : فرق بین های ملفوظ( صامت ه ) و های بیان حرکت ( غیر ملفوظ ) : اگر واژه ای که ( ه ) در پایان آن قرار دارد ( ی ) نکره اضافه کردیم و نیاز به صامت میانجی نداشت ( ه ) صامت و ملفوظ است ولی اگر نیازمند صامت میانجی باشد ( های غیر ملفوظ ) است مثال :

خانه ای – لانه ای – نامه ای – جامه ای و.... در تمام این واژه ها ( های غیر ملفوظ ) است .

ماهی – چاهی - کاهی - واهی – راهی و ... در تمام این واژه ها ( های ملفوظ و صامت) است .

*( های )تمام صفت های مفعولی الحاقی است . مثل گفته ، شنیده ، رفته ، خورده و ....

3- در قافیه کردن واژگان بر اساس قاعده ی دوم ( مصوت + صامت ) و ( مصوت + صامت + صامت ) حتماً مصوت های هجای قافیه یکسان باشند .

توجه : اما اگر قافیه ی ما حروف الحاقی بگیرد یکسان نبودن مصوت ها جز عیوب قافیه به حساب نمی آید و قافیه درست است
سراسر همه دشت پر کُشته دید زمین چون گل ارغوان گَشته بود



در واژه های ( کُشته – گَشته ) ( های ) آن حرف الحاقی است و (کُشت – گُشت ) هجای قافیه است وبه ترتیب واج های هجای آن ( ُ ش ت ) و ( َ ش ت ) حروف اصلی است اما با وصف این که مصوت های آن مختلف است به واسطه ی آوردن حرف الحاقی ( ه) بر سر آن ، قافیه صحیح است .

* نکته: زمانی تغییر مصوت ها در واژه های قافیه ای حروف الحاقی دارند درست است که در هجای قافیه مصوت هایی که باهم متفاوت هستند از یک دسته از مصوت ها باشند یعنی یا هردو در مصوت کوتاه باهم اختلاف داشته باشند یا در مصوت بلند . مثال :

طوسی - فردوسی
واژه ی قافیه : طوس حرف الحاقی : ی هجای قافیه ( ط و س ) حروف اصلی : و س
واژه ی قافیه : فردوسی حرف الحاقی : ی هجای قافیه : ( د َ س) حروف اصلی: َ و س
اگر به حروف اصلی دقت شود می بینیم از آخر هجای قافیه به ابتدای آن برویم در هجای قافیه ی ( طوس ) به مصوت بلند ( و ) بخورد می کنیم اما در واژه ی ( فردوس ) به مصوت کوتاه ( َ ) بر می خوریم . پس این دو قافیه معیوب است .
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: PardisHP
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
قواعد قافیه :

قافیه تابع دو قاعده است که عبارتند از :

1- قاعده ی اول : گاهی اوقات تننها حرف مشترک در هجای قافیه مصوت ( ا – و ) می توانند حرف اصلی قافیه باشند .مثال :
گر به چشم دل جانا جلوه های ما بینی در حریم اهل دل جلوه ی خدا بینی
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
واژه های قافیه : ( ما - خدا ) واژه ی ردیف : ( بینی - بینی ) حرف اصلی : مصوت بلند( ا ) قاعده (1) قافیه



زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست راه هزار چاره گر از چار سو ببست
واژه ی ردیف : ببست- ببست واژه های قافیه : ( مو – سو ) حرف اصلی: مصوت بلند ( و) قاعده ی (1) قافیه
2- قاعده ی 2 : زمانی است که در پایان واژه های قافیه ( هجای قافیه ) صامت قرار بگیرد . در این قاعده ترتیب حروف آن در هجای قافیه به دو صورت است :
* ( مصوت + صامت ) مثال :
بشنو از نی چون حکایت می کند از جداییها شکایت می کند
واژه های قافیه : ( حکایت - شکایت ) هجای قافیه : ( یَت ) ( ی ( صامت ) + َ مصوت + ت صامت)
پس نتیجه می گیریم ( َ ت ) حروف اصلی هستند واز(مصوت+ صامت ) تشکیل شده است .
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
* ( مصوت + صامت = صامت ) مثال :



زبان بریده به کنجی نشسته صُمٌ بُکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم
واژه های قافیه : ( بکم - حکم ) هجای قافیه : ( بکم – حکم ) ب ( صامت ) + ُ ( مصوت ) + ک ( صامت ) + م ( صامت ) و در کلمه ی دوم ح ( صامت ) + ُ ( مصوت ) + ک ( صامت ) + م ( صامت ) پس نتیجه می گیریم ( ُ ک م ) حروف اصلی هستند واز ( مصوت + صامت + صامت ) تشکیل شده است.



• نکته : شیوه ی تشخیص حرف یا حروف اصلی قافیه : برای تشخیص حروف اصلی قافیه بعد از مشخص کردن هجای قافیه هجا را به صورت واج های تشکیل دهنده ی آن می نویسیم سپس از آخر هجای قافیه به سمت اول هجا می آییم هر کجا به مصوت رسیدیم حرف یا حروف اصلی قافیه تمام می شود . مثال:
شیخ گفتا شوخ پنهان کردن است پیش چشم خلق ناآوردن است
واژه های ردیف ( است واست ) واژه های قافیه : ( کردن – نا آوردن ) حرف الحاقی : ( ن )
هجای قافیه : ( کَرد - وَرد ) حروف اصلی : ( َ ر د ) قاعده ی 2
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
نواع واو در عروض :

1- واو اشمام ضمه ( واو معدوله ) : واوی است که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود . مثل ( خواب – خواهر – خویش )



تو صاحب منصبی جانا ز مسکینان نیندیشی تو خواب آلوده ای بر چشم بیماران نبخشایی

(( واو )) در (( خواب )) در تقطیع حذف می شود .

2- واو بیان حرکت : مثلاً در واژه های ( تو ( تُ ) چو ( چُ ) دو (دُ )



جهانا چه بد مهر و بد خو جهانی چو آشفته بازار بازارگانی

(( واو )) در (( چو )) آغاز مصراع دوم یک هجای کوتاه محسوب شده است و ( واو) بصورت مصوت کوتاه ُ همراه با صامت ماقبل خود به صورت (( چُ )) تلفظ می گردد .
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
- واو عطف :

صد عقل و جان اندر پیش بی دست و بی پا آمده

شاهد مثال (( و )) ( عقل و جان ) و ( بی دست و بی پا ) است که هردو به صورت مصوت کوتاهی برای حرف های پیش از خود در آمده اند . ( عقلُ جان ) و ( بی دستُ بی پا )
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
- واو تفریق :
مثل واو در واژه ی ( عمرو ) که عَمر تلفظ می گردد و واو آن به این جهت است که این واژه ی با عُمَر اشتباه گرفته نشود .


یوب قافیه :

1- با توجه به اینکه قافیه در شعر فارسی خطی می باشد ( یعنی از نظر تلفظ و نوشتار یکسان است ) اگر واژه های قافیه در تلفظ یکسان باشند ودر نوشتار متفاوت باشند در قافیه گرفتن آنها باهم عیب محسوب می شود .

مثلاً اگر دو واژه ی ( حضیض و لذیذ ) درست است که در تلفظ یکسان هستند اما در نوشتار متفاوت است و صحیح نیست آنها را باهم قافیه بگیریم .

2- تکرار کردن پیشوندها و پسوند ها در صورتی که اساس قافیه قرار بگیرند از عیب های قافیه به شمار می آیند . مثال :
در این زمانه بتی نیست از تو نیکوتر نه بر تو برشمنی از رهیت مشفق تر

(( تر – تر ) ) پسوند هایی هستند که عیناً تکرار شده اند و نمی توانند قافیه محسوب شوند . پس قافیه ی ما معیوب است .
* نکته : پسوند ها و پیشوند ها زمانی می توانند اساس قافیه قرار بگیرند که تکراری نباشند . مثال : گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
واژه قافیه واژه قافیه

چون ( سر – بر ) پیشوند هایی هستند که عیناً تکرار نشده اند پس می توان آن ها را به عنوان قافیه به حساب آورد .

3- در طرح حروف اصلی قافیه به صورت ( مصوت + صامت + صامت ) صامت های بعد از مصوت باید یکسان باشند در غیر این صورت اگر باهم اختلاف داشته باشند قافیه ی ما معیوب است . مثلاً اگر دو واژه ی ( ذرّه - قطره ) را در یک هم قافیه بگیریم صحیح نیست به دلیل
ادر هجلی قافیه صامت های قافیه نباید باهم اختلاف داشته باشند در حالی که در این دو واژه اینگونه نیست .

که گر آفتاب است یک ذرّه نیست وگر هفت دریاست یک قطره نیست



واؤه ( ذرّه ) حرف الحاقی : ه هجای قافیه : ذ َ ر ر حروف اصلی : َ ر ر

واژه ( قطره ) حرف الحاقی : ه هجای قافیه: ق َ ط ر حروف اصلی: َ ط ر

در این دو واژه می بنیم که در حروف اصلی آن بین صامت ( ر ) و ( ط) آن اختلاف وجود دارد. پس نمی توانند باهم هم قافیه باشند و قافیه ی ما معیوب است .

 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
* نکته : اگر واژگانی که قافیه می گیرند از واژه های غیر ساده ( مشتق ، مرکب ، مرکب ) ساخته شده باشند در صورتی که اجزای سازنده ی این واژگان چندان آشکار نباشد قافیه صحیح است . مثلاً قافیه گرفتن واژه های ( رنجور با مزدور ) و یا ( آب با گلاب )
 
بالا پایین