- Jul
- 1,274
- 3,390
- مدالها
- 7
لحن چیست؟
لحن متن را از سکوت در می آورد. و باعث میشود داستان از یک بعدی بودن در بیاید.
شگردهای ایجاد لحن در خدمت وانمود سازی حضور صدای راوی است و یکی از نتایجش باورپذیری داستان است.
لحن سازی اشتباه. آوردن صفت و قید اضافی نه تنها لحنی نمیسازد بلکه به لحن ضربه میزند. صفت و قیدهایی مثل اینها: زن سرزنشگر گفت، بی ریا خندید، با اندوه گفت، با درد راه میرفت. و ...
ابزار لحن:
1. تجسمات و صحنه پردازی: انتخاب فصل، انتخاب زمان در روز، وضع آب و هوا و ... که معمولاً مربوط به فضا است. اگر بخواهیم فضا را مجزا از لحن بگیریم ( که باید بگیریم) این کارها به فضاسازی کمک میکند.
2. کنایه ها و استعاره ها: لحن کارکرد کلمات را عوض میکند و باعث میشود یک جمله عادی معنای کنایه و استعاره پیدا میکند.
3. انتخاب کلمات و حروف خاص (واج آرایی): واج آرایی کلمات. مثل حرف س که معنای سردی و سیاهی را القا میکند. حرف ه و ح که احساس راحتی را القا میکند. و حرف D در انگلیسی که آلن پو در داستان گرداب برای ایجاد حالت ترس و وحشت استفاده کرده.
4. تکرار عمدی کلمات و عبارت: که برای تاکید بر فضای داستان استفاده میشود. مثل تکرار ترانه گزمه ها در بوف کور که حس خفقان را ایجاد میکند.
5. ساختار جمله بندی: مثل آوردن فعل در ابتدای جمله که به فعل سرعت میدهد. زیاد کردن افعال معمولاً به سرعت انتقال اطلاعات داستان کمک میکند. و کم کردن فعل از سرعت آن کم میکند.
زاویه دید
زاویه دید به 4 بخش کلی تقسیم میشود: اول شخص، دوم شخص، سوم شخص و راوی غیرقابل اعتماد.
الف) سوم شخص به سه دسته : دانای کل، سوم شخص محدود به ذهن و نمایشی تقسیم میشود.
1- دانای کل: زاویه دیدی است که در آن یک نفر از بالا به همه شخصیت های داستان اشراف دارد و میتواند وارد ذهن همه آنها بشود. دانای کل به دو دسته مفسر و غیر مفسر تقسیم میشود. دانای کلی اقدام به تفسیر روایت میکند. مثل لئون تولستوی و دانای کلی که اقدام به تفسیر نمیکند. مثل دانای کل های مدرن.
2- سوم شخص محدود به ذهن: زاویه دیدی است که یکی از شخصیت ها اقدام به روایت داستان میکند. تفاوت آن با دانای کل این است نمیتواند به ذهن همه شخصیت ها برود و فقط به حدس و گمان میپردازد.
3- نمایشی: زاویه دیدی که در آن راوی صرفاً مثل یک دوربین همه چیز را بیان میکند. به صورتی میتوان گفت اگر دانای کل و سوم شخص محدود به ذهن اقدام به تفسیر نکنند تبدیل سوم شخص نمایشی میشوند. مثل داستان های همینگوی
ب) دوم شخص : بعضی ها این زاویه دید را جزو تقسیم بندی های داستانی قرار نمیدهند. شاید به این علت که این زاویه دید بدل از اول شخص و سوم شخص است. تا حدی میشود این را قبول کرد. اما این زاویه دید را نمیتوان حذف کرد.
این زاویه دید بدل از اول شخص و سوم شخص است و معمولاً در زمانی انتخاب میشود که راوی یا توان روایت ندارد (مثل یک کودک، یا یک زندانی که دهانش بسته است) یا مجنون است و بیماری روانی دارد. البته میشود گونه ای از آن را حدیث نفس هم گفت. یعنی راوی با ضمیر تو با خودش حرف میزند. یک نمونه برای آن شهر جنگی اثر حبیب احمدزاده است.
ج) زاویه دید اول شخص : این زاویه دید هم به چند بخش تقسیم من راوی، تک گوئی تقسیم میشود.
1- من راوی که یکی از شخصیت های داستان است که با ضمیر من صحبت میکند. این راوی می تواند هم شخصیت اصلی قصه باشد و هم نباشد. اما ضمیر راوی من است و قصه را روایت میکند.
2- تک گوئی که خودش شامل دو دسته درونی و بیرونی میشود. تک گوئی، یک جور حرف زدن شخصیت با خودش است. راوی میتواند این تک گوئی را صرفاً با خودش – درونی – و یا به همراه وارد شدن شخصیت های دیگر به ذهنش –بیرونی – انجام دهد. برای تک گوئی بیرونی داستان «شوهر آمریکائی» از مجموعه پنج داستان اثر جلال آل احمد به همین صورت نوشته شده است.
د) راوی غیرقابل اعتماد : این راوی میتواند با هر ضمیری که دلش خواست صحبت کند. اما تفاوت آن با دیگر راوی ها این است که با دلیل متنی میتوان ثابت کرد که راوی دارد دروغ میگوید. میتواند به طور غیر ارادی دروغ بگوید، یعنی بیماری روانی یا حواس پرتی داشته باشد. یا به طور عمدی. یعنی دروغ گفتن برای او سود داشته باشد.
لحن متن را از سکوت در می آورد. و باعث میشود داستان از یک بعدی بودن در بیاید.
شگردهای ایجاد لحن در خدمت وانمود سازی حضور صدای راوی است و یکی از نتایجش باورپذیری داستان است.
لحن سازی اشتباه. آوردن صفت و قید اضافی نه تنها لحنی نمیسازد بلکه به لحن ضربه میزند. صفت و قیدهایی مثل اینها: زن سرزنشگر گفت، بی ریا خندید، با اندوه گفت، با درد راه میرفت. و ...
ابزار لحن:
1. تجسمات و صحنه پردازی: انتخاب فصل، انتخاب زمان در روز، وضع آب و هوا و ... که معمولاً مربوط به فضا است. اگر بخواهیم فضا را مجزا از لحن بگیریم ( که باید بگیریم) این کارها به فضاسازی کمک میکند.
2. کنایه ها و استعاره ها: لحن کارکرد کلمات را عوض میکند و باعث میشود یک جمله عادی معنای کنایه و استعاره پیدا میکند.
3. انتخاب کلمات و حروف خاص (واج آرایی): واج آرایی کلمات. مثل حرف س که معنای سردی و سیاهی را القا میکند. حرف ه و ح که احساس راحتی را القا میکند. و حرف D در انگلیسی که آلن پو در داستان گرداب برای ایجاد حالت ترس و وحشت استفاده کرده.
4. تکرار عمدی کلمات و عبارت: که برای تاکید بر فضای داستان استفاده میشود. مثل تکرار ترانه گزمه ها در بوف کور که حس خفقان را ایجاد میکند.
5. ساختار جمله بندی: مثل آوردن فعل در ابتدای جمله که به فعل سرعت میدهد. زیاد کردن افعال معمولاً به سرعت انتقال اطلاعات داستان کمک میکند. و کم کردن فعل از سرعت آن کم میکند.
زاویه دید
زاویه دید به 4 بخش کلی تقسیم میشود: اول شخص، دوم شخص، سوم شخص و راوی غیرقابل اعتماد.
الف) سوم شخص به سه دسته : دانای کل، سوم شخص محدود به ذهن و نمایشی تقسیم میشود.
1- دانای کل: زاویه دیدی است که در آن یک نفر از بالا به همه شخصیت های داستان اشراف دارد و میتواند وارد ذهن همه آنها بشود. دانای کل به دو دسته مفسر و غیر مفسر تقسیم میشود. دانای کلی اقدام به تفسیر روایت میکند. مثل لئون تولستوی و دانای کلی که اقدام به تفسیر نمیکند. مثل دانای کل های مدرن.
2- سوم شخص محدود به ذهن: زاویه دیدی است که یکی از شخصیت ها اقدام به روایت داستان میکند. تفاوت آن با دانای کل این است نمیتواند به ذهن همه شخصیت ها برود و فقط به حدس و گمان میپردازد.
3- نمایشی: زاویه دیدی که در آن راوی صرفاً مثل یک دوربین همه چیز را بیان میکند. به صورتی میتوان گفت اگر دانای کل و سوم شخص محدود به ذهن اقدام به تفسیر نکنند تبدیل سوم شخص نمایشی میشوند. مثل داستان های همینگوی
ب) دوم شخص : بعضی ها این زاویه دید را جزو تقسیم بندی های داستانی قرار نمیدهند. شاید به این علت که این زاویه دید بدل از اول شخص و سوم شخص است. تا حدی میشود این را قبول کرد. اما این زاویه دید را نمیتوان حذف کرد.
این زاویه دید بدل از اول شخص و سوم شخص است و معمولاً در زمانی انتخاب میشود که راوی یا توان روایت ندارد (مثل یک کودک، یا یک زندانی که دهانش بسته است) یا مجنون است و بیماری روانی دارد. البته میشود گونه ای از آن را حدیث نفس هم گفت. یعنی راوی با ضمیر تو با خودش حرف میزند. یک نمونه برای آن شهر جنگی اثر حبیب احمدزاده است.
ج) زاویه دید اول شخص : این زاویه دید هم به چند بخش تقسیم من راوی، تک گوئی تقسیم میشود.
1- من راوی که یکی از شخصیت های داستان است که با ضمیر من صحبت میکند. این راوی می تواند هم شخصیت اصلی قصه باشد و هم نباشد. اما ضمیر راوی من است و قصه را روایت میکند.
2- تک گوئی که خودش شامل دو دسته درونی و بیرونی میشود. تک گوئی، یک جور حرف زدن شخصیت با خودش است. راوی میتواند این تک گوئی را صرفاً با خودش – درونی – و یا به همراه وارد شدن شخصیت های دیگر به ذهنش –بیرونی – انجام دهد. برای تک گوئی بیرونی داستان «شوهر آمریکائی» از مجموعه پنج داستان اثر جلال آل احمد به همین صورت نوشته شده است.
د) راوی غیرقابل اعتماد : این راوی میتواند با هر ضمیری که دلش خواست صحبت کند. اما تفاوت آن با دیگر راوی ها این است که با دلیل متنی میتوان ثابت کرد که راوی دارد دروغ میگوید. میتواند به طور غیر ارادی دروغ بگوید، یعنی بیماری روانی یا حواس پرتی داشته باشد. یا به طور عمدی. یعنی دروغ گفتن برای او سود داشته باشد.