جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {ما از تداولات بیزاریم!} اثر •KOSAR.V کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط Kosarvalipour با نام {ما از تداولات بیزاریم!} اثر •KOSAR.V کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 762 بازدید, 9 پاسخ و 18 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {ما از تداولات بیزاریم!} اثر •KOSAR.V کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع Kosarvalipour
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Kosarvalipour
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,146
9,129
مدال‌ها
4
«بنام او»
عنوان دلنوشته: ما از تداولات بیزاریم!
ژانر: کمدی سیاه
دلنویس: KOSAR.V
عضو بخش نظارت ادبی اول
مقدمه:
دیگر نمی‌خواهم از تلخی و ژانر درام بنویسم، می‌خواهم اندکی کلیشه را دور زده و دلنوشته‌ای کمدی بنویسم. اما کمدی سیاه! والا ما که نفهمیدیم، کمدی سیاه همان کمدی بلک است دیگر، مگرنه؟ ولی آن زمان که کمدی بلک در آثارم نوشتم، جرمم شد حمایت از فرهنگ بیگانه و حکمم هم بن شدن از دنیای قلم و کاغذ؛ ما که خودمان هم با کمدی بلک چندان موافق نبودیم، اما دور و برمان ما را مسخره کردند، گفتند سیاه چیست دیگر؟ آبرویمان را نبر، کولاس(کلاس) داشته باش! گو بلک! بنظر شما حال بلک درست است یا سیاه؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ARMINA

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,452
15,272
مدال‌ها
11

1683008322482 (1).png عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,146
9,129
مدال‌ها
4
به‌عنوان فردی که پس از خوردن پفک انگشت‌هایش را تا آرنج در حلقش فرو می‌کند، یا در چله‌ی تابستان تا خرخره رویش لحاف می‌کشد، از مد و حرف مردم بیزارم. آن‌ها همواره فکر می‌کنند من مریضم که این‌قدر بی‌قاعده و قانون زندگی می‌کنم، اما نمی‌دانند، مریض آن‌هایند که زندگی هرکسی جز زندگی خودشان، اولویت زندگی‌شان است! سرشان آن‌قدر گرم چشم و هم‌چشمی و مد اند، که یادشان رفته، مریض آن‌هایند که تنها کسی که به‌خاطرش زندگی نمی‌کنند، خودشان‌اند!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,146
9,129
مدال‌ها
4
حس‌هایم سرشار از بی‌حسی‌ست، چه می‌دانم، گفته‌اند باید این‌چنین جملات قلنبه و سلنبه‌ای را بنویسی. حال نمی‌دانم البته نوشتن این‌ها چه دردی را درمان می‌کند! اما این را می‌دانم که تداولات زندگی‌ام را این‌چنین خراب کرده است... مجبورم هرچه می‌گویند بکنم، هرچه می‌گویند بنویسم، که چه؟ مثلاً از مُد عقب نمانم؟ مرده‌شور خودتان و مدتان را باهم ببرند، که به علایق آدم‌ها هم ارزش قائل نیستید... .
 
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,146
9,129
مدال‌ها
4
چشم‌هایم را که می‌بندم، دست در دست آرزوهایم به سرزمین رؤیاهایم سفر می‌کنم؛ سرزمینی که دیگر در آن خبری از تداولات نباشد، سرزمینی که در آن خبری از صغرا خانم و کبری خانم و شمسی خانم نباشد که از فرق سرم تا نوک انگشتان پایم را رصد کنند، هیچ‌کدامشان نباشند تا از نوع راه رفتن و طرز حرف زدنم هم ایراد بگیرند، هیچ‌کدام نباشند تا مادرم به‌خاطر رعایت تداولات و جلوگیری از حرف در آوردن این خاله‌‌زنک‌ها محدودم نکند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,146
9,129
مدال‌ها
4

حتی قلم و کاغذ هم از بیان دردهای من عاجز است؛ نه من و بلکه تمام آن‌هایی که در تارهای کثیف و رقت‌انگیز این تداولات گرفتار می‌شوند. اگر شما هم جزء یکی از میلیون‌ها قربانی تداولات باشید، بی‌شک تاکنون این جمله را شنیده‌اید: «چقدر غر می‌زنی!» غر نمی‌زنیم، فریادهای آمیخته از دردمان را بیان می‌کنیم اما گوش‌ها با تداولات سرریز شده‌اند و به بانگ ما بهایی نمی‌دهند.
 
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,146
9,129
مدال‌ها
4

برخی از دوستانم را که می‌بینم؛ افسوس در سرتاسر وجودم جریان می‌یابد. آن‌چنان غوطه‌ورند در تداولات، که حتی متوجه این نیز نیستند که زندگی‌شان بر اساس تداولات چیده می‌شود! از همان روز که بجای دامن گل‌گلی مورد علاقه‌شان لباس شیک اروپایی‌ را تن این مردم کردند، باید پیش‌بینی می‌شد که روزی تداولات چنان زندگی را با چرخ خود می‌چرخاند که دیگر راه رفتن کبک، راه رفتن خودمان را نیز از یاد ببرد!
 
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,146
9,129
مدال‌ها
4
می‌گویم این نوجوانی هم عجب چیزی‌ست ها، نه؟ یک لنگه کفشت کفش کودکی و لنگه‌ی دیگرش کفش بزرگسالی‌ست؛ تا اینجا شاید بتوان با این کفش‌های لنگه به لنگه یک جوری کنار آمد و زندگی شترمرغی را برگزید، که نه شتر باشیم و نه مرغ؛ اما از آن‌جا کار سخت و اوضاع بغرنج‌تر می‌شود که تداولات وارد این فرآیند پیچیده‌ی تحول شخصیت می‌شود؛ این‌جاست که نوجوان دیگر هیچ‌گاه تا آخر عمر نمی‌تواند ریشه‌ی تداولات را از درونش رانده و شخصیت واقعی و خودِ واقعی‌اش را بیابد.
 
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,146
9,129
مدال‌ها
4
چند روز و اندی پیش، برای خرید لباس رفته بودم؛ از فروشنده خواستم راهنمایی‌ام کند و هرچه لباس‌ داشت، زبان می‌ریخت که مد است و فلان. دست آخر برآشفتم و گفتم:
- من اصلا لباس طرح خر می‌خواهم، دارید؟
جوابش مرا به بهت فرو برد. «بلی، اتفاقاً جدیداً ترند شده!»
خواستم بگویم تداولات افزون بر این‌که نفرت‌انگیز است، گاهی هم عصای دست فریبکارها و شیادهاست.
 
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,146
9,129
مدال‌ها
4
حرف من این است، برای مردم زندگی می‌کنیم یا با مردم؟ آری قبول دارم ما سر کوه زندگی نمی‌کنیم و اجتماعی هستیم ولی باید با مردم زندگی کنیم نه برای آنها! به‌خصوص که در این زمان درد جدیدی هم به این درد اضافه شده، آن هم اکانت‌های توییتری متعلق به حضرات فیلسوف و مثلا فهمیده‌ای است که توییت‌هایشان پر است از متن‌های فلسفی و سنگین در باب برای خود زیستن با هشتگ اندکی تفکر! درحالی که در عمل، سرتا پای زندگی‌شان را که بتکانی، دویست کیلو مُد، با نیم گرم برای خود زیستن آن هم به زور می‌یابی! خواستم بگویم تداولات کاری کرده‌اند که ما نفهمیدیم، هیچ ک.س به اندازه اینستاگرامش خوشبخت و به اندازه توییترش فهمیده و به اندازه شادش درس‌خوان نیست. خلاصه، بجای شعارهای قشنگ‌قشنگ، موقع عمل، یادتان بیفتد برای مردم زندگی نکنید.
 
بالا پایین