جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

تمرین متن احساسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته آموزشات و تمرین گویندگی توسط meri با نام متن احساسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 32 بازدید, 3 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته آموزشات و تمرین گویندگی
نام موضوع متن احساسی
نویسنده موضوع meri
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط meri
موضوع نویسنده

meri

سطح
1
 
مدیر آزمایشی تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
گوینده افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,569
6,501
مدال‌ها
3
کاش بدانی
دوست داشتنت
خورشید نیست،
که لحظه ای بیاید و لحظه ای برود؛
ماه نیست،
که یک شب باشد و یک شب نباشد؛
ستاره نیست،
که شبی پر شور باشد و شبی کم فروغ؛
باران نیست،
که گاه شدت گیرد و گاه نم نم ببارد
مثل نفس می ماند
همیشه با من است.
 
موضوع نویسنده

meri

سطح
1
 
مدیر آزمایشی تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
گوینده افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,569
6,501
مدال‌ها
3
دامن بگشا
شب خیال را برایت ستاره باران کرده ام
از پروین تسبیحی می سازم برای عبادتت
اگر تاریکی هجوم آورد
تنها ماه من تویی
آسمان خیالم را روشن کن
ببین سوسوی هر ستاره می گوید
پروین دوستت دارد
 
موضوع نویسنده

meri

سطح
1
 
مدیر آزمایشی تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
گوینده افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,569
6,501
مدال‌ها
3
ماه من!
نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام
فرسنگ ها هم که دور باشی
هوایت که به سرم بزند
می نشانمت کنار رویا هایم
دست های دلواپسم را
قفل می کنم به بودنت..
“تو”
همان جان منی
که گاهی می رسی به لبهایم…
 
موضوع نویسنده

meri

سطح
1
 
مدیر آزمایشی تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
گوینده افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,569
6,501
مدال‌ها
3
رفتی و آتش زدی بر جسم و جانم ای پدر
گشت تاریک از فراقت آشیانم ای پدر
چون به یاد ارم محبتهای دیرین تورا
می رود ازکف برون تاب وتوانم ای پدر
تو ملک بودی گمانم من ترا نشناختم
حال دانستم حقیقت بود،گمانم ای پدر
کی ز خاطر میبرم ان مهربانیهای تو
بهر تو ریزم سرشک از دیدگانم ای پدر
چون نصیحتهای شیرین ترا ارم به یاد
اتش غم میزند شعله به جانم ای پدر
 
بالا پایین