ماتِ تقدیرم و دلتنگم و دلآزرده
دل به دریا زده و از همهجا پا خورده
مثل آن مشهدیام قرعه به جای عتبات
سفرِ ده شب و ده روزهی مشهد برده!
غصّه قفلی زده بر زندگیام میخندد
گریهدار است ولی حال منِ افسرده
پای غم را تو در این خانه شبی وا کردی
عشق، ای لعنتیِ وحشیِ مادر مرده!
رفتم از یاد تو انگار نبودم هرگز...
سیلِ یاد تو ولی دار و ندارم برده
یاد میآوریام، خصلت دنیا این است
بر مزار همه پیداست گلی پژمرده