جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار محمد یوسف رندان

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام محمد یوسف رندان ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 51 بازدید, 3 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع محمد یوسف رندان
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9

اشعار محمدیوسف رندان
"مدیریت تالار شعر"
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
هردیده ای بجز تو بر دیده ام حرام است
از اولش بگفتم بر دیده ی تو دام است
ای یار بد شنیدی از دشمن جهان سوز
جز خنجر نگاهت دشمن دگر کدام است
ای قاصد پرنده عزم سفر که داری
از ملک دوست گذر کن مارا به او سلام است
ب درب خانه اش رو چون دیدی اش چنین گو
ان عاشق موالی در فکر تو مدام است
دیدی اگر چنین گفت عاشق نمیشناسم
گویش چنین نباشد از او به تو پیام است
گفته اگر نیایی صد سال هم کنم صبر
این عشق کهنه ما صد سال با دوام است
دیدی اگر که بازم درگفته منت اورد
گویش بکن تو منت این لذت کلام است
حتی اگر که بازم عشق مرا نیاموخت
گویش که غم نباشد مارا زتو سهام است
چون گو که در نگاهت یوسف اگر نباشد
ان لحظه زندگی اش بی رونق و تمام است .
دانی که مقصدم بر ملک دل رسیدن است
یک عمر ارزوی ما به منزل رسیدن است
دریای هجر تو بینهایت بود اگر
مارا فراغتی به ساحل رسیدن است
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
شب است و چشم خفته ام دلم به خواب نمی رود
سرم ز پرسش دلم پی جواب نمیرورد

جدایی ات گران شده برای چشم های من

از این غم فراق تو که با شتاب نمیرود

گناه من چه بود صنم که بعد رفتنت

دو دست بی دریغ من پی صواب نمیرود

در این شب سیاه ما کجا شدند ستاره ها

به روزها دلخوشیم شب خراب نمیرود

ز هر طرف صدای یار شنیدم و ندیدمش

ز دید هر دوچشم من چرا سراب نمیرود

ز درد ما تو خسته ای عهد وفا نبسته ای

به سوگ ما نشته ای زدل عذاب نمیرود

ندیدی این خروش ای یار دلفروش ما

گنه منه به دوش ما که اضطراب نمیرود

تو دردی و طبیب ما در غربت غریب ما

که یار دلفریب ما ز در مجاب نمیرود

شب است و چشم خفته ام دلم به خواب نمیرود
سرم ز پرسش،دلم پی جواب نمیرود
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
هر جا که جهل است دست خرافات دراز است
در عالم ما قصه ی آفات دراز است

از خلق که در حاشیه ی علم به کارند

زنجیره ی این دشمن بد ذات دراز است
 
بالا پایین