جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار محمود شاهرخی (جذبه)

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط ~Fateme.h~ با نام محمود شاهرخی (جذبه) ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 83 بازدید, 10 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع محمود شاهرخی (جذبه)
نویسنده موضوع ~Fateme.h~
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ~Fateme.h~
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,282
مدال‌ها
6
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,282
مدال‌ها
6
(اعجاز درد)

یک جرعه درد بود، نیازی که داشتم
شد کارساز سوز و گدازی که داشتم

رقصان شدند پردگیان حریم قدس
از سوی عشق و نغمه‌ی سازی که داشتم

پایم ز پویه ماند، ولی عشقِ طُرفه کار
کوتاه کرد راه درازی که داشتم

چون در میان مسجدیان مَحرمی نبود
گفتم به پیر میکده، رازی که داشتم

تا شد رواق ابروی جانانه قبله‌ام
معراج قرب گشت نمازی که داشتم

چون شیخ شهر، دعوی تقوا نمی‌کنم
عینِ حقیقت است مجازی که داشتم

در تنگنای لفظ، محال است شرح عشق
بخشای بر فرود و فرازی که داشتم

محمود گرچه نام من آمد ولی دریغ
غم بود در زمانه ، ایازی که داشتم.

محمود شاهرخی (جذبه)
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,282
مدال‌ها
6
(مرآت جمال)

ای نادره‌ی جهان هستی!
وی جلوه‌ی جاودان هستی

ای علت آفرینش خلق
وی از تو بپا جهان هستی

ای گلبن گلشن نبوت
وی میوه‌ی بوستان هستی

ای ماه منیر برج عصمت
تابنده به آسمان هستی

ای نفس مكرم محمد «ص»
شاد است به تو روان هستی

ای جفت علی و مام مهدی
آن رهبر كاروان هستی

مرآت جمال لا یزالی
در توست عیان نهان هستی

تو جان پیمبری و باشد
آن سر وجود، جان هستی

در آینه‌ی رخ تو ، پیداست
آن صورت بی‌نشان هستی

ای دست خدا در آستینت
خاک درت آستان هستی

ای فاطمه‌ای كه شد ز رفعت
از نام تو ، تر زبان هستی

ای آن كه تو را نبود روزی
جز خون جگر ز خوان هستی

بر (جذبه) ز لطف رحمت آور
ای رحمت بیكران هستی.

محمود شاهرخی (جذبه)
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,282
مدال‌ها
6
(آیینه‌ی زیبایی)

ای روی دل افروزت ، آیینه‌ی زیبایی
ای عشق جهان‌سوزت سرمایه‌ی شیدایی

رخسار بدیع تو ، دیباچه‌ی نیکویی
اخلاق شریف تو ، مجموعه‌ی زیبایی

دام دل مشتاقان زلفت به دل آویزی
سرو چمن گیتی ، قدت به دل آرایی

گر سرو تو را گویم زین گفته خجل گردم
کی سرو ، کسی دیده؟ با این همه رعنایی

ای مِهر سپهر حُسن! ای ماه بنی هاشم
کی ماه کند هرگز ؟ با روی تو همتایی

در سوگ تو می‌گِریَم از درد تو می‌نالم
داغ تو به دل دارم چون لاله‌ی صحرایی

در عقل نمی‌گنجد این نکته که در عالم
لب تشنه که می‌مانَد با مَنسَب سقایی

در وهم نمی آید کز بهر خدا مردی
از خصم بجوید کین در عین توانایی

تا گشت جدا دستت در راه رضای او
چون دست خدایی یافت بالایی و والایی

شد چشم فلک خیره شد عقل ملک حیران
تا در تو پدید آمد آن صبر و شکیبایی

بیرون شدی از دریا با کام و دهان خشک
آتش به دل دریاست از آن دل دریایی

تا گشت دو تا از درد آن قامت دلجویت
نام تو علم گردد ، در عالم یکتایی

در پیش امام خود بودی چو کم این بنده
با حشمت سلطانی با شوکت مولایی

از حسرت داغ تو در دامن خود هر شب
ریزد چو سرشک انجم این گنبد مینایی

گر (جذبه) مسکین را در اشک نگیری دست
سر بر نکند اینجا ، از غایت رسوایی...

محمود شاهرخی (جذبه)
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,282
مدال‌ها
6
(شعر راستین)

چنان فشرد سرانگشت درد نای مرا
که نشنود پس از این گوشِ ک.س نوای مرا

چنان شکسته نفس در گلوی خسته ی من
که تاب آه ندارد دل شکسته ی من

چنان در آتش رنج و عذاب می سوزم
که تیره تر ز شب دوزخی ست هر روزم

ببین به مردم چشمم که غرقه در خون است
قیاس کن که در این ورطه حال دل چون است

چو لاله از دل خونین من خبر دارد
شگفت نیست گر این داغ بر جگر دارد

منم که عمر گرانمایه را هدر کردم
قسم به عصر، که خاسر منم، ضرر کردم

دریغ و درد که محصول عمر شد بر باد
از این تغابن افسوس و زین زیان فریاد

ز نقد عمر که شد صرفِ ناروا خجلم
به مردمی که ز کردار خویش منفعلم

حباب وار سرم پُر ز باد نخوت بود
دلم اسیر هوی، تن رهین شهوت بود

به روی دل همه ابواب معرفت بستم
ز حق بریده و با نفس شوم پیوستم

به طرز خامه سخن از سر گزاف زدم
مدام یاوه سرودم ، هماره لاف زدم

سخن که فصل ممیّز به نوع انسان است
یگانه معجزِ باقی به نصِّ قرآن است

سخن که هست نخست اوستاد آن یزدان
گواه صدق براین گفته سوره ی رحمان

قلم که پایه ی قدرش بوَد چو عرش بلند
که کردار ز رفعت بدان خورَد سوگند

قلم که رشحه اش از فیض کار برد اثر
ز خون پاک شهید است بی گمان برتر

بدیدم این همه را من به سخره دارم خوار
زهی وقاحت و فریاد از چنین کردار

مراست دعوی باطل کز اهل ایمانم
اسیر پنجه ی شرک است دامنِ جانم

چو سامری که به زرّینه گاو برَد نماز
بر آستانه ی پندار سر نهم به نماز

دگر ز خالق و از درد خلق بی خبرم
از آن که نیست به ک.س جز به خویشتن نظرم

کسی که فتنه ی شرک است، مرد دین نبود
محقق است که خودبین خدای بین نبود

زهی وقاحت اگر لاف شاعری دارم
که نیست شاهد صدقی گواه رفتارم

کلام شاعر بیدار بانگ توحید است
که گرم و روشن و تابنده همچو خورشید است

کلام شاعر بیدار رنگ خون دارد
ز عشق، صبغه و سرمایه از جنون دارد

کلام شاعر بیدار نفحه ی صور است
که جان به مرده دَمد، گرچه خفته درگور است

کلام شاعر بیدار قصّه ی درد است
حدیث اشک ز خون سرخ و چهره ی زرد است

کلام شاعر بیدار مرگِ بیداد است
به کاخ ظلم - به کردار - صرصرِ عاد است

قلم سلیح نبرد است در بنان دبیر
به عرصه، درگه پیکار برتر از شمشیر

صفیر خامه ی مردان به عرصه ی پیکار
به گوش خصم بوَد، همچو عرّش رگبار

مده به خیره تن و جان خویش را آزار
اگر تو راست کلامی، چنین بیا و بیار

محمود شاهرخی (جذبه)
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,282
مدال‌ها
6
(شعله ی نهفته)

ساقی کجاست شطّ شرابی که داشتم
آن شعله ی نهفته در آبی که داشتم

گم شد میان معرکه ی مرگ و زندگی
شوریده رندِ خانه خرابی که داشتم

کاری نبود بر سپر سی*ن*ه ی سپهر
شب سوزِ نیزه دار شهابی که داشتم

در جاده های تَف زده پای درنگ سوخت
از التهاب شور و شتابی که داشتم

بر من مگیر اگر که به حیلت ربوده اند
زاغانِ سفله ، بال عقابی که داشتم

از چشم دل به گونه ی زردم چکیده است
خونگریه های زخم عتابی که داشتم

کابوس روزمرْگیِ ما عشوه می‌فروخت
در تنگنای دوزخِ خوابی که داشتم

بغض هزار ساله ی من در گلو شکست
افتاد از نفس ، تب و تابی که داشتم

داغم ازین که «غیرت دریا شدن نداشت»
سیلاب اشک من به سرابی که داشتم

محمود شاهرخی (جذبه)
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,282
مدال‌ها
6
(مهر روی تو)

گاهی که می‎آید صبا دامن کشان از گلشنت
روشن شود چشم و دلم با بویی از پیراهنت

هر گه درآیی از درم دست از تماشا می‎برم
ای صد چو یوسف جان به کف در اشتیاق دیدنت

کردی شراب بی‌خودی در جان من روز ازل
بردی ز خویشم تا ابد زان بادهٔ مرد افکنت

گاهی خطابم می‌‎کنی گاهی عتابم می‎‌کنی
دانم که باشد هر نفس لطفی دگرگون با منت

گفتم خیالت را شبی گر آید او در خلوتم
جز جان ندارم هدیه‎ای جز دل نباشد مسکنت

گاهی که مهر روی تو از مشرق دل سر زند
چون ذره رقصان می‎شوم بر آفتاب روشنت

در پرده دیشب مرغ حق، می‌‎خواند تا وقت سحر
بس کن که کردی خون دلم ای (جذبه) از نالیدنت

محمود شاهرخی (جذبه)
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,282
مدال‌ها
6
(اسرار پنهان)

امشب ز مستی شور دیگر داری ای دل
از چشم ساقی میل ساغر داری ای دل

شوق وصال است این‌که زد بر جانت آتش
شور جنون است این‌که در سر داری ای دل

در سوز و سازی با لب خاموش چون شمع
با خشک کامی دیده ی تر داری ای دل

اسرار پنهان را به نامحرم مکن فاش
گر چون صدف در سی*ن*ه گوهر داری ای دل

چون قطره گر فانی شدی در بحر وحدت
کامی روا از دست دلبر داری ای دل

آیینه ‎ی آن حسن جان افروز گردید
از رخ حجاب غیر اگر برداری ای دل

ز اسرار گردد سی*ن*ه‎ات چون لوح محفوظ
گر عشق را چون حفظ از برداری ای عشق

محمود شاهرخی (جذبه)
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,282
مدال‌ها
6
(بثّ و شکوی)

گرچه مردان را پیشه خودداری ست
چاره گر زنهار ، زخم ها کاری ست

ای مسیحا دَم ، پیرِ فرزانه
نوبت اعجاز ، موسم یاری ست

جسم این دولت، سخت رنجور است
تن زند امّا جفتِ بیماری ست

بوالعجب عهدی‌ست، عهد ما ای پیر!
دور خرسندی ، عهد غمخواری ست

زمره ای را کار ؛ خدمت و ایثار
فرقه ای را فعل؛ مردم آزاری ست

صادقان چون شمع ، خامش اند اما
سوزشان در دل، اشک‌شان جاری است

گر از آن هر سو ، دانه بنمایند
زیر آن دانه ، دامِ غدّاری ست

جمعی از پاکی ، همچو طیّارند
جمع دیگر را ، پیشه طرّاری ست

اغنیا را گنج ، بینوا را رنج
این چه حق‌خواهی، وین چه دینداری ست؟

این دغل بازان ، دشمن دین اند
گوهرِ اینان ، از شرف عاری ست

داغداران را ، لاله سان بنگر
زاشک خون پالا، چهره گلناری ست

در رضای دوست ، می‌کشد امت
هرچه سنگینی، هرچه دشواری ست

آه اگر گردد ، سعی ما باطل
تا به روز حشر ، کارِ ما زاری ست

خون حق جویان ، گر هبا گردد
تا ابد بر ما ننگ این خواری ست

محمود شاهرخی (جذبه)
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,282
مدال‌ها
6
(اعجاز درد)

یک جرعه درد بود ، نیازی که داشتم
شد کارساز سوز و گدازی که داشتم

رقصان شدند پردگیان حریم قدس
از سوی عشق و نغمهٔ سازی که داشتم

پایم ز پویه ماند، ولی عشقِ طُرفه کار
کوتاه کرد ، راه درازی که داشتم

چون در میان مسجدیان مَحرمی نبود
گفتم به پیر میکده ، رازی که داشتم

تا شد رواق ابروی جانانه قبله ام
معراج قرب گشت نمازی که داشتم

چون شیخ شهر ، دعوی تقوا نمی‌کنم
عینِ حقیقت است مجازی که داشتم

در تنگنای لفظ محال است شرح عشق
بخشای بر فرود و فرازی که داشتم

(محمود) گرچه نام من آمد ولی دریغ
غم بود در زمانه ایازی که داشتم

محمود شاهرخی (جذبه)
 
بالا پایین