نقد آثار کاربران [مدعی مفتون] اثر«روژان کاربر انجمن رمان بوک»

[Tara Motlagh]

عنوان: مدعی مفتون
اثر: روژان
ژانر: عاشقانه، تراژدی
عضو گپ نظارت S.O.W(6)
خلاصه:ماهرو نمی‌توانست تسلیم سرنوشت شود؛ بی‌آن‌که برای زندگی کردن به کام خودش تلاشی کند. اما هیچ ک.س قدرت عرض اندام در برابر سرنوشت را ندارد. در تلاطم این کشمکش‌های پر آشوب عاجزانه مشتاق مرگ شد، ولی غریبه‌ای هم پیمان با زندگی، مدعی به دلبستگی و وابستگی بود، مهمان روزها و شب‌های سیاه شد. کوروسوی نور کم‌کم در زندگی هویدا شد ولی افسوس که هر نوری زاده‌ی امید نیست و هر نوری نوید مأمنی نیست.

لینک اثر

 

[آسایش]

سلام روژان عزیزم
رمانت واقعاً عالی شروع نسبتاً عالی داشت. رمانت جوری که خواننده رو بتونه جذب خودش بکنه و تا آخرش باهات باشه و بخوانش.
من خودم زیاد توی توصیفات خوب نیستم و نمی‌تونم چیزی بگم ولی خب توصیفات تو خوبن و ایرادات نگارشیت خیلی کم شدن و ان‌شاءالله یه روز بتونی بدون نقص بنویسی. همین‌جور عالی پیش برو روژان عزیز
موفق باشی گلم و قلمت پایدار 🌹🌼🌺

 

[روژان مهرزاد]

سلام روژان عزیزم
رمانت واقعاً عالی شروع نسبتاً عالی داشت. رمانت جوری که خواننده رو بتونه جذب خودش بکنه و تا آخرش باهات باشه و بخوانش.
من خودم زیاد توی توصیفات خوب نیستم و نمی‌تونم چیزی بگم ولی خب توصیفات تو خوبن و ایرادات نگارشیت خیلی کم شدن و ان‌شاءالله یه روز بتونی بدون نقص بنویسی. همین‌جور عالی پیش برو روژان عزیز
موفق باشی گلم و قلمت پایدار 🌹🌼🌺

سلام و وقت بخیر ✨ ✨
خیلی از نظر دلگرم کننده‌ی شما ممنونم🙏🏻
شما به من خیلی کمک کردین و خیلی زحمت کشیدین اگر تونستم ایراداتم رو تا حد کمی از بین ببرم بخاطر اهمیت و لطف شماست.
خیلی ممنونم از راهنمایی و لطف بی‌دریغتون 🫶🥰

 

[آسایش]

سلام و وقت بخیر ✨ ✨
خیلی از نظر دلگرم کننده‌ی شما ممنونم🙏🏻
شما به من خیلی کمک کردین و خیلی زحمت کشیدین اگر تونستم ایراداتم رو تا حد کمی از بین ببرم بخاطر اهمیت و لطف شماست.
خیلی ممنونم از راهنمایی و لطف بی‌دریغتون 🫶🥰

خواهش می‌کنم دوست عزیز🫂
موفق و پایدار باشی☺️

 

[روژان مهرزاد]

متشکرم ✨ ❤️

 

[لِئا.]

سلام عزیزم
امیدوارم حالت خوب باشه
شروع رمانت به گفته‌ی دوستان خوب بود و با شروع معما طور به جذب مخاطب کمک کردی.
حل معماهای شروع رو خوب داری پیش می‌بری ولی حواست باشه به طور ناگهانی همه‌ی اطلاعات رو به خواننده ندی یا زیادی توی خماری نزاری.
توصیفات خوبی داری و می‌تونی توی نوشتن هم نشون بدی.
اوایل رمان هست تا اینجا خیلی خوب بودی عزیزم ان شاءالله که جلوتر هم همین‌جور و حتی بهتر پیش بری که حتما همین‌طور میشه
برات آرزوی موفقیت می‌کنم
منتظر رمان بعدیت بعد از این‌که مدعی مفتون روی روال افتاد برات، هستم🌹🌹🧡

 

[ساناز هموطن]

سلام روژان عزیزم.
گلم رمان شما پارت‌های اولیه رو طی میکنه. هنوز به کشمکش‌ها و نقطه اوج هیجان احتمالاً نرسیدیم.
نکته‌ای که همون ابتدا توجه من رو جلب کرد در خلاصه رمان بود که در چند سطر پایانی زیاد از فعل تکراری «شد» استفاده کردین و این یه جورایی اون ریتم و اهنگ خلاصه رو به‌هم ریخته. حتماً یک تجدید ویرایش انجام بدین.
رمزآلودی پارت‌های اولیه عالیه خواننده کنجکاو دونستن ادامه رمان میشه. اما من باز در پارت‌ها تکرار کلمات و پافشاری بر یک حال و احوال رو میبینم. مثلا در توصیف صحنه استفراغ خیلی تشبیه زیبایی به کار بردین اما واژه «عقده» در چند فاصله کوتاه سه بار تکرار شده.
عزیزم به نظر بنده توصیف یک روند احوالیات یکم از حوصله رمان رو برای خواننده خارج می‌کنه. خیلی سعی شده روی اون بدی حال شخصیت اصلی رمان پافشاری بشه. اما تشبیه‌ها عالین و این نشون دهنده قلم قوی شماست.
گل نازم براتون ارزوی موفقیت‌های چشم‌گیر و قلمی مانا دارم.🌹

 

[روژان مهرزاد]

سلام عزیزم
امیدوارم حالت خوب باشه
شروع رمانت به گفته‌ی دوستان خوب بود و با شروع معما طور به جذب مخاطب کمک کردی.
حل معماهای شروع رو خوب داری پیش می‌بری ولی حواست باشه به طور ناگهانی همه‌ی اطلاعات رو به خواننده ندی یا زیادی توی خماری نزاری.
توصیفات خوبی داری و می‌تونی توی نوشتن هم نشون بدی.
اوایل رمان هست تا اینجا خیلی خوب بودی عزیزم ان شاءالله که جلوتر هم همین‌جور و حتی بهتر پیش بری که حتما همین‌طور میشه
برات آرزوی موفقیت می‌کنم
منتظر رمان بعدیت بعد از این‌که مدعی مفتون روی روال افتاد برات، هستم🌹🌹🧡

سلام لئا جان مهربونم
ممنونم از نگاه قشنگت
حتما به نکته‌هایی که گفتین توجه میکنم و تمام تلاشمو می‌کنم از راهنماییتون استفاده کنم.
مثل همیشه کمک و توصیه‌ی شما خیلی برام ارزشمنده و هزاران بار تشکر کنم هم کمه🙏🏻
ممنونم از آرزوی قشنگت ☺️
امیدوارم بتونم به خوبی روی روال بندازمش🤓

 

[روژان مهرزاد]

سلام روژان عزیزم.
گلم رمان شما پارت‌های اولیه رو طی میکنه. هنوز به کشمکش‌ها و نقطه اوج هیجان احتمالاً نرسیدیم.
نکته‌ای که همون ابتدا توجه من رو جلب کرد در خلاصه رمان بود که در چند سطر پایانی زیاد از فعل تکراری «شد» استفاده کردین و این یه جورایی اون ریتم و اهنگ خلاصه رو به‌هم ریخته. حتماً یک تجدید ویرایش انجام بدین.
رمزآلودی پارت‌های اولیه عالیه خواننده کنجکاو دونستن ادامه رمان میشه. اما من باز در پارت‌ها تکرار کلمات و پافشاری بر یک حال و احوال رو میبینم. مثلا در توصیف صحنه استفراغ خیلی تشبیه زیبایی به کار بردین اما واژه «عقده» در چند فاصله کوتاه سه بار تکرار شده.
عزیزم به نظر بنده توصیف یک روند احوالیات یکم از حوصله رمان رو برای خواننده خارج می‌کنه. خیلی سعی شده روی اون بدی حال شخصیت اصلی رمان پافشاری بشه. اما تشبیه‌ها عالین و این نشون دهنده قلم قوی شماست.
گل نازم براتون ارزوی موفقیت‌های چشم‌گیر و قلمی مانا دارم.🌹

سلام بانو‌ی پر مهر انجمن.
ممنونم از نگاه پر دقت شما.
حتما تجدید ویرایش انجام میشه مرسی که تکرار مکرر کلمات رو بهم گفتین.
تلاش می‌کنم بهترش کنم و داستان رو از این روال خارج می‌کنم.
در پایان مرسی از نگاهتون و باید بگم که خیلی کمک بزرگی به من کردین و من همیشه قراره نکته‌های شما یه گوشه از ذهنم باشه و مدام ازشون استفاده کنم ☺️✨
بازهم ممنون از اینکه رمان رو خوندین.🙏🏻

 

[؛Raha]

سلام عزیز🌹
خلاصه‌ی رمانتون کاملا به‌جا و مناسبه
مقدمه رو دوست دارم
شروع هم جذب کننده بود برام
برای توصیفات بهتر ( توصیفات همین الانشم خوبه) ولی برای بهتر شدن پیشنهاد میکنم از مترادف کلمات استفاده کنید تا خواننده از تکرار کلمات در توصیفات خسته نشه.
ایرادات نگارشی من خیلی کم به چشمم خورد که اونم تو ویرایش پایانی حتما بر طرف میشه
در کل بهتون خسته نباشید میگم و امیدوارم روز به روز تو قلم دست گرفتن شاد و موفق‌تر باشی❤️