جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دیالوگ نویسی [مرا نقاب‌ها به درد می‌آورند] اثر «تی ناز کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دیالوگ نویسی توسط لیلیت با نام [مرا نقاب‌ها به درد می‌آورند] اثر «تی ناز کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 371 بازدید, 2 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته دیالوگ نویسی
نام موضوع [مرا نقاب‌ها به درد می‌آورند] اثر «تی ناز کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع لیلیت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط لیلیت
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
دیالوگ نویسی: مرا نقاب‌ها به درد می‌آورند
نویسنده: زیبا
ژانر: تراژدی

مقدمه: در میان هیاهوی و رقصِ قلم با ضربِ انگشتان، در پسِ بیراهه‌ای نقاب‌ها سر بر می‌آورند!
قلم از میان انسجامشان سقوطی آزاد می‌کند و در پیِ جملاتِ و کلماتی، ماهیتش را با واژگونیِ قطراتِ اشک مزین می‌کند.
 
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
+ تهِ چهرته‌ات خبر‌های خوبی بهم نمیده!
- حست اشتباه بهت می‌فهمونه من خوبم!
+ چیزی شده زیبا؟ خبری شده که من نمی‌دونم؟
- خبرها که زیادن و همیشه‌ هم هستند! گاهی با خنده میان و با غصه می‌رن، گاهی هم با غصه میان و تهِ موندهٔ وجودمون رو می‌شورن و می‌برن.
+ از چی دلت گرفته؟ مگه خودت این‌طور نخواستی؟
- ای بابا تو چرا قفلی زدی رو این‌که من چیزیم هست، به خدا خوبم این روز‌ها من از همه بیشتر خوبم!

 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
+ این‌جات... دقیقاً این‌جات «قلبم را می‌گفت» درد گرفته. داری خودت رو به خریت می‌زنی بدبخت.
- نه قلبم درد گرفته و نه دارم چیزی رو پنهون می‌کنم... مگه واسهٔ تو مهمه؟ مگه نگفتی که خودم خواستم که دقیقاً تویِ این نقطه باشم... الان داری از چی می‌سوزی؟
+ هه! ما رو باش که داریم با کی حرف می‌زنیم... بهت میگم دیشب دیدمش! توی پارتی دیدمش. مگه خودت نگفتی رفته سفر؟ مگه نگفتی رفته سفرِ کاری؟ فکر می‌کنی قیافهٔ درب و داغونت رو زیر سه کیلو آرایش پنهون کنی ما نمی‌فهمیم؟ آخه خره تو پدرت بازیگرِ بود یا مادرت؟ که الان خودت تریپِ بازیگری برداشتی و داری دوتا دوتا بارمون می‌کنی.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین