زندگی و مرگ را با همه تفاوت هایشان باید در بوته آزمایش نگریست و هرکدام را صمیمانه دوست داشت.
هر انسانی که هم اکنون در حال زندگی کردن است مبدأیی داشته است. اولین روز زندگی انسان همان روزی است که خداوند از روح خویش بر پیکره او می دمد و وی را به دنیایی می فرستد که برایش ناشناخته است و این آغاز زندگی اوست.
زندگی مختص انسان نیست بلکه هر موجود زندهای که پا در دنیا بگذارد میگویند زندگی میکند. در ادامه چند نمونه زندگی و مرگ را مثال می زنم.
یک زندگی زیبا که تاکنون دیدهام زندگی زیبا و البته کوتاه گل سرخی بود که مدتها منتظر شکفتنش بودم تا از زیباییاش لذت ببرم و با بوییدنش آرام گیرم اما حیف که مرگ، خیلی زود به سراغش آمد و او پژمُرده شد و مُرد.
زندگی دیگری که آغاز آن را دیدم، زندگی بچه گربهای بود که مادرش با سر و صدای زیادی که ناشی از درد کشیدن بسیار موقع زایمان بود، او را به دنیا آورد. آن بچه گربه را بارها دیدم که همراه مادرش در زبالهها میگردد تا برای زندگیاش به دنبال غذا بگردد. چند روز پیش گربهای را دیدم که مرگ به سراغش آمده بود، در کنار جدول خیابان افتاده بود و مگسها دورش جمع شده بودند.
برترین تمام زندگیها و البته مرگهای دنیا متعلق به اشرف مخلوقات یعنی انسان است. یک زندگی که با آغازش بار مسئولیتی سنگین را بر دوش شخص مینهد و او باید خود را آماده هر اتفاقی در زندگی کند تا سرانجام به درجه والا رسیده و در هنگام فرا رسیدن مرگ، بار امانت را سالم به مقصد رساند.
آری، آغاز زندگیها زیباست و زندگی هر موجود در جای خودش ارزش دارد اما ادامه هر زندگی با زندگی موجود دیگر نتایج یکسان ندارد و مرگ به یکگونه سراغ آنها نمیآید.
اینکه بهترین زندگی و محترمانهترین نوع مرگ متعلق به انسان است، باید انسان را تا پایان راه زندگی پرتلاش و پرانگیزه نگه دارد.