جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار مسعود سعد سلمان

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام مسعود سعد سلمان ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 75 بازدید, 3 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع مسعود سعد سلمان
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
اشعار مسعود سعد سلمان​
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
این چرخ بسی بدل کند نوها را
بدخوست ؛ از آن بدل کند خوها را

هم زشت کند به طبع ، نیکوها را
هم ضعف دهد به قهر ، نیروها را
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
رسید عید و من از روی حور دلبر دور
چگونه باشم بی‌روی آن بهشتی حور...
رسید عید همایون ش‌ها به خدمت تو
نهاده پیش تو هدیه‌ نشاط لهو و سرور
به رسم عید ش‌ها باده‌ی مروق نوش
به لحن بربط و چنگ و چغانه
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
چند گویی؟ که نشنوندت راز
چند جویی؟ که می‌نیابی باز

بد مکن خو، که طبع گیرد خو
ناز کم کن، که آز گردد ناز

از فراز آمدی سبک به نشیب
رنج بینی که بَرشَوی به فراز

بیشتر کن عزیمتِ چون برق
در زمانه فکن چو رعد آواز

راست کن لفظ و استوار بگوی
سره کن راه و پس دلیر بتاز

خاکِ صِرفی، به قعر مرکز رو
نور محضی، بر اوج گردون تاز

تا نیابی مراد خویش، بکوش
تا نسازد زمانه با تو، بساز

گر عقابی، مگیر عادت جغد
ور پلنگی، مگیر خوی گراز

به کم از قدر خود مشو راضی
بین که گنجشک می‌نگیرد باز

بر زمین فراخ دِه ناورد
بر هوای بلند کن پرواز

گر تو سنگی، بلای سختی کِش
ور نه‌ای سنگ، بکشن و بگداز

چند باشی به این آن مشغول؟
شرم دار و به خویشتن پرداز...
 
بالا پایین