گر بود جز دیدن رویت تماشا در بهشت
جای آن دارد که ننهد هیچ ک.س پا در بهشت
در بهشت روی تو هندوی زلفت جا گرفت
کافری را ک.س نداده غیر تو جا در بهشت
بر سر غوغاست چشم اندر بهشت عارضت
گر چه نبود رسم هرگز جنگ و غوغا در بهشت
با بهشت روی تو در دوزخ هجر توایم
این عجب بنگر که بوده دوزخ ما در بهشت !
در بهشت عارضت یک آرزو حاصل نگشت
گر چه می باشد مهیا آرزوها در بهشت
دوش آن هندو پسر با زاهدی شد گرم حرف
گفت ای زاهد چه خواهی کرد بی ما در بهشت ؟
از تماشای بهشتم راستی فارغ مسیح
گر چه جز دیدن رویش تماشا در بهشت