با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادقهیچک.س سالم نمیماند ز دستانداز عشق
ساحلِ این بحر را هم در خطر دیدیم ما
#قاضی_سعید_قمی
هرچه رفتم نرسیدم به قراری که نبودهم سوخته کاشانه و هم باخته گنجیم
ماییم كه در سوگ و طرب قافیه سنجیم
جغدیم به ویرانه هزاریم به گلزار
اى مقصد ايجاد سر از خاک به در کن
هر شب از هر سوی در می آیدم در دل خیالهرچه رفتم نرسیدم به قراری که نبود
من پیِ تو، تو پیِ راه فراری که نبود
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک