جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با "ک"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط Tara Motlagh با نام مشاعره با \"ک\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,706 بازدید, 153 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با \"ک\"
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad

آراد

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
655
7,932
مدال‌ها
2
که چشمی با امید دیدارت
چشم گشود به تمام زیبایی های
شهر و تو را میان آنها احساس کرد...
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
که چشمی با امید دیدارت
چشم گشود به تمام زیبایی های
شهر و تو را میان آنها احساس کرد...
کی اهل دل به کام خود از دوستان برند
تا کارشان به جان نرسد کی ز جان برند

از ما برید یار به اندک حکایتی
چندان نبود این که ز هم دوستان برند

وحشی بافقی
 

آراد

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
655
7,932
مدال‌ها
2


کنار پنجره یک جفت چشم بارانی
نشسته اند به یک انتظار طولانی

نشسته اند و برای تو شعر می خوانند:
تو هیچ چیز از احساس من نمی دانی

بگیر از من عاشق هوای عشقت را
کلید را نگذارند دست زندانی !

اگر که حال مرا خواستی؟ تصور کن
صدای نی لبکی در هوای طوفانی

اگرچه در قدمت سر به گور خواهم برد
مباد آنکه به تردید ، سر بچرخانی

تو پا کشیدی و رفتی خدا به همراهت
خدا به همراهت ای دلیل ویرانی
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2


کنار پنجره یک جفت چشم بارانی
نشسته اند به یک انتظار طولانی

نشسته اند و برای تو شعر می خوانند:
تو هیچ چیز از احساس من نمی دانی

بگیر از من عاشق هوای عشقت را
کلید را نگذارند دست زندانی !

اگر که حال مرا خواستی؟ تصور کن
صدای نی لبکی در هوای طوفانی

اگرچه در قدمت سر به گور خواهم برد
مباد آنکه به تردید ، سر بچرخانی

تو پا کشیدی و رفتی خدا به همراهت
خدا به همراهت ای دلیل ویرانی
کسی از دور می اید به جنگ عقل میترسم
مبادا عشق باشد این که میاید به پیکارم

عطیه حجتی
 
بالا پایین