مشاعره با حرف
۱.
به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی
متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت
✠ ✶ ✠ ✶✠
۲.
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
✠ ✶ ✠ ✶✠
۳.
برفت رونق بازار آفتاب و قمر
از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت
✠ ✶ ✠ ✶✠
۴.
به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن
که به اتفاق بینی دل عالمی سپندت
✠ ✶ ✠ ✶✠
۵.
به تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم
✠ ✶ ✠ ✶✠
۶.
بهسان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تواش مُهر بر دهن باشد
✠ ✶ ✠ ✶✠
۷.
بیا ای شیخ و از خمخانه ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
✠ ✶ ✠ ✶✠
۸.
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصۀ غصه که در دولت یار آخر شد
✠ ✶ ✠ ✶✠
۹.
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
✠ ✶ ✠ ✶✠
۱۰.
به کوی عشق مَنِه بی دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
✠ ✶ ✠ ✶✠
۱۱.
بسوز این خرقه تقوا تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم
✠ ✶ ✠ ✶✠
۱۲.
باده نوش از جام عالم بین که بر اورنگ جم
شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی
✠ ✶ ✠ ✶✠
۱۳.
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
✠ ✶ ✠ ✶✠