جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار مصطفی مستور

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط za-wrde با نام مصطفی مستور ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 106 بازدید, 12 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع مصطفی مستور
نویسنده موضوع za-wrde
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط za-wrde
موضوع نویسنده

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,122
مدال‌ها
2
حرف که می‌ زنی

من از هراس طوفان زل می‌ زنم به میز

به زیرسیگاری

به خودکار

تا باد مرا نبرد به آسمان.

لبخند که می‌زنی

من ـ عین هالوها ـ

زل می‌زنم به دست‌ هات

به ساعت مچی طلایی‌ ات

به آستین پیراهن ا‌ت

تا فرو نروم در زمین.

دیشب مادرم گفت:

تو از دیروز فرو رفته‌ ای

در کلمه‌ای انگار

در عین

در شین

در قاف


در نقطه‌ ها!
 
موضوع نویسنده

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,122
مدال‌ها
2
همه ی فلسفه های پیچیده ی زیستن و معنا

از سکه افتادند، دیروز

وقتی

در حاشیه ی بعد از ظهر خسته ی یک شنبه

با انبوهی از تارهای طراوت و سادگی و عشق

دکمه ی پیراهنم را


گره می زدی.
 
موضوع نویسنده

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,122
مدال‌ها
2
وقتي كه دل دست‌ هايم

تنگ مي‌ شود براي انگشتان كوچكت

آن‌ ها را مي‌ گذارم برابر خورشيد

تا با ترکیبی از كسوف و گرما


دوري‌ ات را معنا كنم.
 
موضوع نویسنده

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,122
مدال‌ها
2
من شما را...

منظورم این است...

بگذارید این طوری بگویم، تا حالا...

من هرگز هرگز هرگز...

می‌خواهم بگویم شما را...

نمی‌دانید چقدر برای...

لعنت به کلمات...

آخ!


لعنت به کلمات...
 
موضوع نویسنده

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,122
مدال‌ها
2
می‌ بویم

گیسوانت را

تا فرشته‌ها حسودی کنند

شانه می‌زنم موهایت را

تا حوری‌ها سرک بکشند

از بهشت برای تماشا

شعر می‌گویم برای تو

تا کلمات کیف کنند

مسـ*ـت شوند

بمیرند ...
 
موضوع نویسنده

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,122
مدال‌ها
2
جای خلوتی میخواهم

و صدای او را

که دائم بگوید

دوستت دارم

دوستت دارم

دوستت دارم
 
موضوع نویسنده

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,122
مدال‌ها
2
وقتی دل دست‌ هايم

تنگ می‌ شود برای انگشتان کوچکت

آن‌ ها را می‌ گذارم برابر خورشيد

تا با ترکيبی از کسوف و گرما

دوری‌ ات را معنا کنم
 
موضوع نویسنده

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,122
مدال‌ها
2
اگه زنی در کار نباشه ،

عشقی هم در کار نیست.

شکسپیر و حافظ و رومئو و ژولیت و شیرین و فرهاد

ول معطل اند.

اگه روزی زن ها بخواند از این جا برند،

تقریبا همه ادبیات و سینما و هنر دنیا رو باید با خودشون ببرند.
 
موضوع نویسنده

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,122
مدال‌ها
2
هوس تنهایی کرده ام،

جای خلوتی می خواهم و صدای او را که دائم بگوید:

دوستت دارم،

دوستت دارم،

دوستت دارم ...
 
موضوع نویسنده

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,122
مدال‌ها
2
دست خودشان نیست

وقتی از فرط معصومیت

با تابشی از جنس عشق

روح های ولگرد بعدازظهر را

بر نیمکتی سنگی

کشتار می کنند ،

چشم هایت .
 
بالا پایین