جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار مصطفی مستور

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط رازآفرین با نام مصطفی مستور ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 310 بازدید, 12 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع مصطفی مستور
نویسنده موضوع رازآفرین
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط رازآفرین
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
در این هستی غم انگیز

وقتی حتی روشن کردن یک چراغ ساده ی "دوستت دارم"

کام زندگی را تلخ می کند

وقتی شنیدن دقیقه ای صدای بهشتی ات

زندگی را

تا مرز های دوزخ

می لغزاند!

دیگر ـ نازنین من ـ

چه جای اندوه

چه جای اگر

چه جای کاش

و من

ـ این حرف آخر نیست ـ

به ارتفاع ابدیت دوستت دارم

حتی اگر به رسم پرهیزکاری صوفیانه

از گفتنش امتناع کنم.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
خرمن گیسویت را نمـــــی خواهم

و کمان ابرویت را

یا غنچــــه دهان

یا قامت ســـــرو

یا لب لعل

و ماه صورتت را

نمــــــی خواهم


آه

اگر چیزی هست برای رام کردن این اسب وحشی روح

صدایت

صدایت

صدایت

تنها صدایت

از پشت تلفــن راه دور
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
آن دختر دور

که شب ها

در حاشیه ی کتاب فیزیک

در متن عناصر شیمیایی

لا به لای چند خط هندسی

کلمات عشق می نویسد

معشوقه من است

با چشمانی به رنگِ قهوهایِ روشنِ سبزِ میشی

در اتاقی کوچک

با پنجره ای رو به دریا

به کویر

جنگل

ساختمان های بلند

رو به خانه ی همسایه

میدانی متروک

رو به دیواری بلند

با رویاهایی از جنس حبابِ صابونِ عروس زندگی میکند

پدرش کارگر کارخانه ی چوب بری

کتابفروش

راننده تاکسی

کارمند بانک

در اداره ی مرکزی پست کار می کند

مادرش ، خیاط محل

پرستار بیمارستان دولتی

معلم دبستان

خانه دار است و ظهرها توی آشپزخانه برای معشوقه من رویا

سرخ می کند

با چاشنی حسرت و دلهره و امید و دعا

خانه شان سه کوچه بالاتر است

درّوس

بعد از حافظیه

نرسیده به سی و سه پل

کمی بالاتر از مسجد کبود

درست روبه روی کوه سنگی

آن دختر دور

مهناز یا نسترن ، پرستو ، طوبا ، آرزو ، اسمش سوسن است

و هر صبح

با خرمنی از شور

و دست هایی از جنس معصومیت محض

چراغ شهر را روشن می کند

خوب یادم است

در ایستگاه راه آهن

جشن تولد خواهرم

توی اتوبوسی در مسیر شمال

وسط حیاط امامزاده یحیی

لابی گراند هتل

جلو سینما شهر قصه عاشقش شدم

به خاطر چشم هایش

یا دست هایش

به خاطر صدایش

یا چادر گلدار سپیدش

یا روسری آبیِ سبزِ صورتی اش که گل های ریزِ درشتِ نارنجیِ

بنفش داشت

دو سال پیش از شوهرش طلاق گرفت

با یک پسر و دو دختر دوقلو

خودش نوزده ساله و مجرد است اما شوهرش

مهندس کامپیوتر ، پلیس راهنمایی ، دانشجوی فلسفه ، بازیگر سینما است

و هر شب فیلم های بیلی وایلدر تماشا می کند

شب ها ، پیش از خواب

در خوابگاهِ دانشگاه در آپارتمانی که با مادرش زندگی می کند

در ایستگاه مترو

در دفترچه ی خاطراتش

دور از چشم بچه هاو شوهرش

زیر نور بی رمق آشپزخانه

با قلمی از جنس دلتنگی

بر کاغذی از جنس راز

با اشتیاقی مانده از روزهای دور

خاطره می نویسد

و حالا من همین جا

و در حضور خواننده ی این کلمات تلخ

با فروتنی تمام

و در نهایت مهر و احترام

این شعر کوچک از نفس افتاده را

به او هدیه می کنم

به شادی یا پرستو ، طوبا ، آرزو

اسمش سوفیا است و در یکی از رویاهای خیابان هفتم شرقی

زندگی می کند
 
بالا پایین