- Aug
- 3,898
- 6,481
- مدالها
- 3
روزهای سختی را پشت سر میگذاریم و در چنین روزهایی، امیدوار بودن و امیدوار ماندن، سخت است. هرچند امیدواری احتمالا تنها محرکی است که میتواند ما را به ادامهدادن، خستهنشدن و پا پسنکشیدن ترغیب کند. امیدواری با تعاریف معمول البته جایی در این میان ندارد و چنین امیدوار بودنی، بیشتر به سادهلوحی و سادهانگاری شبیه است. اگر تعریفمان را از امید، دوباره شکل دهیم، آنوقت شاید امیدوار بودن، چندان هم سخت به نظر نرسد. چندی پیش خواندن جملهای از سارا شریعتی که در نشریه داستان همشهری منتشر شده بود، تعریفم را از امید تغییر داد. او در گفتوگویی که با جواد رسولی داشتند، امید را اینطور تعریف کرده بود:
«امید را آنقدر انتزاعی و رویایی نبینید. امید یعنی خود را در معرض یک پروژه قرار دادن. پروژهای تعریف میکنید، مسیر انجامش را طراحی میکنید و هدفهایش را مقابلتان ترسیم میکنید. این پروژه است که امید را میسازد. ما امیدواریم تغییر کنیم و تبدیل به چیز بهتری بشویم. تا وقتی برای تبدیل شدن به این چیز بهتر مسیر مشخصی را معین نکنیم و بعد وارد این مسیر و سختیها و موانع پیشبینیناپذیرش نشویم، چیزی تغییر نمیکند. این پروژه است که امید را میسازد».
«امید را آنقدر انتزاعی و رویایی نبینید. امید یعنی خود را در معرض یک پروژه قرار دادن. پروژهای تعریف میکنید، مسیر انجامش را طراحی میکنید و هدفهایش را مقابلتان ترسیم میکنید. این پروژه است که امید را میسازد. ما امیدواریم تغییر کنیم و تبدیل به چیز بهتری بشویم. تا وقتی برای تبدیل شدن به این چیز بهتر مسیر مشخصی را معین نکنیم و بعد وارد این مسیر و سختیها و موانع پیشبینیناپذیرش نشویم، چیزی تغییر نمیکند. این پروژه است که امید را میسازد».
