جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی معنی حکایت سفر ( نهم)

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متوسطه اول توسط baran.kh با نام معنی حکایت سفر ( نهم) ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 83 بازدید, 2 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته متوسطه اول
نام موضوع معنی حکایت سفر ( نهم)
نویسنده موضوع baran.kh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط baran.kh
موضوع نویسنده

baran.kh

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
کاربر ممتاز
Jan
4,919
8,738
مدال‌ها
4
بسم الله الرحمن الرحیم 🌿
 
موضوع نویسنده

baran.kh

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
کاربر ممتاز
Jan
4,919
8,738
مدال‌ها
4
متن کتاب حکایت سفر :
روزی پیر ما، با جمعی از همراهان به درِ آسیابی رسید. افسارِ اسب کشید و ساعتی درنگ کرد۱؛ پس به همراهان گفت: «می‌دانید که این آسیاب چه می‌گوید؟، می‌گوید: معرفت این است که من در آنم۲. گِردِ خویش می‌گردم و پیوسته در خود سفر می‌کنم، تا هر چه نباید، از خود دور گردانم!»
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: zinda
موضوع نویسنده

baran.kh

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
کاربر ممتاز
Jan
4,919
8,738
مدال‌ها
4
روزی راهنمای ما (منظور ابوسعید ابوالخیر است)، با گروهی از همراهان خود به آسیابی رفت. اسب خود را از حرکت باز نگه داشت و لحظهای توقف کرد. سپس به همراهان خود گفت: میدانید این آسیاب چه میگوید؟ میگوید شناخت حقیقی در همین جایی است که من در آن هستم. دور خود میچرخم و دائم به درون خود و احوالات خود سفر میکنم و از خویش و افعال خویش، شناخت پیدا میکنم و هرچه نباید
درون من باشد را از خود دور میکنم.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: zinda
بالا پایین