جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی معنی درس ۷ فارسی یازدهم

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متوسطه دوم توسط BARAN_KH_Z با نام معنی درس ۷ فارسی یازدهم ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 165 بازدید, 15 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته متوسطه دوم
نام موضوع معنی درس ۷ فارسی یازدهم
نویسنده موضوع BARAN_KH_Z
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BARAN_KH_Z
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
اینجا، عشق معکوس گردد؛ اگر معشوق خواهد که از او بگریزد، او به هزار دست در دامنش آویزد. آنچه بود که اوّل می گریختی و این چیست که امروز درمی آویزی؟
– آن روز گِل بودم، می گریختم، امروز همه دِل شدم، درمی آویزم.
معنی: اینجا رابطه عشق برعکس می شود. اگر معشوق بخواهد که از او بگریزد، عاشق با همه وجود به او متوسّل می شود و او را به دست می آورد. ای خاک! آن چه بود که ابتدا فرار می کردی و این چیست که امروز متوسّل می شوی؟
– آن زمان که می گریختم فقط جسم بودم؛ امّا امروز که همه وجودم تحت الشعاع نورانیّت دل است، عاشقانه به حق روی آورده ام
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
همچنین، هر لحظه از خزاینِ غیب، گوهری، در نهاد او تعبیه می کردند، تا هرچه از نفایسِ خزاینِ غیب بود، جمله در آب و گِلِ آدم، دفین کردند. چون نوبت به دل رسید، گِلِ دل را از بهشت بیاوردند و به آبِ حیاتِ ابدی سرشتند و به آفتابِ نظر بپروردند.
چون کارِ دل به این کمال رسید، گوهری بود در خزانه غیب که آن را از نظر خازنان پنهان داشته بود. فرمود که آن را هیچ خزانهای لایق نیست، الّا حضرتِ ما، یا دلِ آدم.
معنی: همچنین، هر لحظه از گنجینه های پنهان خداوند، استعدادی در ذات انسان قرار می دادند تا اینکه هرچه استعداد و توانایی است در ذات و جسم انسان قرار دادند. چون نوبت به ساخت دل رسید، برای ساخت دل از بهشت گِل آوردند و با زندگی جاوید آن را ساختند و با لطف و توجّه، آن را پرورش دادند. وقتی کار دل به کمال رسید، گوهری در خزانه غیب وجود داشت که خداوند آن را از فرشتگان پنهان داشته و خزانه داری آن را خود به عهده گرفته بود. فرمود که هیچ خزانهای جز درگاه ما یا دل آدم، شایسته آن گوهر (عشق) نیست.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
آن چه بود؟ گوهرِ محبّت بود که در صدفِ امانت معرفت تعبیه کرده بودند، و بر مُلک و ملکوت عرضه داشته، هیچکس استحقاق خزانگی و خزانه داری آن گوهر نیافته، خزانگی آن را دلِ آدم لایق بود و به خزانه داری آن،جانِ آدم شایسته بود.
معنی: آن گوهر چه بود؟ گوهر عشق و محبّت بود که آن را در صدف امانت معرفت قرار داده و بر مُلک و ملکوت (ظاهر و باطن جهان) عرضه کرده بودند؛ امّا هیچکس شایستگی خزانه داری آن گوهر را نیافت. دلِ آدم شایسته نگهبانی آن بود و برای خزانه داری آن،جان آدم شایسته بود
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
مالیکه مُقرّب،هیچکس آدم را نمی شناختند. یک به یک برآدم می گذشتند و می گفتند: «آیا این چه نقش عجیبی است که می نگارند؟»آدم به زیر لب آهسته می گفت:«اگر شما مرا نمی شناسید، من شما را می شناسم، باشید تا من سر از این خواب خوش بردارم، اسامی شما را یک به یک برشمارم.»
معنی: فرشتگان نزدیک درگاه خداوند،هیچ یک آدم را نمی شناختند. یکیی کی به جسم آدم نگاه می کردند و می گفتند: این چه موجود عجیبی است که خداوند آفریده است؟ آدم آهسته با خود می گفت: اگر شما مرا نمی شناسید، من همه شما را می شناسم؛ صبر کنید تا نامتان را یکی یکی بگویم.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
هر چند که ملایکه در او نظر می کردند، نمی دانستند که این چه مجموعه ای است تا ابلیسِ پُر تلبیس یک باری گِرد او طواف می کرد. چون ابلیس، گِرد قالب آدم برآمد، هر چیز را که بدید، دانست که چیست، امّا چون به دل رسید، دل را بر مثال کوشکی یافت. هرچند که کوشید که راهی یابد تا به درون دل رود، هچ راه نیافت.
معنی: هرچه فرشتگان در انسان نگاه می کردند، نمی دانستند که این چه مجموعه ای است؛ تا اینکه شیطان نیرنگ باز، یکبار به دُور آدم می گردید، پس وقتی گِرد همه جسم آدم گشت، هر چیزی را که دید، دانست چیست؛ امّا وقتی به دل رسید، دل را مانندِ قصری یافت. شیطان هرچه تالش کرد که وارد این قصر شود، هیچ راهی پیدا نکرد
.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
ابلیس با خود گفت: «هرچه دیدم، سهل بود، کار مشکل اینجاست. اگر ما را آفتی رسد از این شخص، از این موضع تواند بود و اگر حق تعالی را با این قالب، سر و کاری خواهد بود، در این موضع تواند بود.» با صد هزار اندیشه، نومید از درِ دل بازگشت. ابلیس را چون در دل آدم بار ندادند، مردود همه جهان گشت.
معنی: شیطان با خود گفت: هرچه دیدم ساده بود، کارِ مشکل اینجاست. اگر زمانی به ما از این شخص آسیبی برسد، از این جایگاه (دل)خواهد بود و اگر خداوند متعال با این جسم سر و کاری داشته باشد، در همین جایگاه خواهد بود. شیطان با ترس فراوان و ناامید از درِ منزل ِ دل بازگشت؛ چون به شیطان اجازه ورود به دل آدم را ندادند، نزد همه جهانیان مردود، رانده شده و رجیم شد
 
بالا پایین