نوشتن و تاریخنگاری در رابطه با حادثهای همچون کربلا سختیهای خاص خودش را دارد. واقعهای را که بارها و بارها برای مخاطب نقل شده، چگونه میتوان برای مخاطب بازگو کرد، به نحوی که مطلب تازهای برای گفتن داشته باشد؟
در مقاتل حتی جزئیات این واقعه بیان شده است و این کار نویسنده را از آن جهت که بتواند طرحی نو دراندازد سخت و سختتر میکند. لیلا قربانی در «بچههای فرات» تلاش کرده تا این مهم را به انجام برساند. او با ساختن سه شخصیت "علی"، "سعد" و "مالک" داستان را از منظر سه نوجوانی که در مواجهه با کاروان امام(ع) قرار گرفتهاند، روایت میکند. به این ترتیب عنصر تخیل و قصهپردازی باعث بسط و توسعه داستان شده و آن را از تنگناهای کلیشهای تاریخ نجات داده است.