جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب مو، لای درز فلسفه اثر اردلان عطاپور

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط HAN با نام مو، لای درز فلسفه اثر اردلان عطاپور ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 311 بازدید, 1 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع مو، لای درز فلسفه اثر اردلان عطاپور
نویسنده موضوع HAN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط HAN
موضوع نویسنده

HAN

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
فعال انجمن
Mar
4,358
20,976
مدال‌ها
9
مو، لای درز فلسفه
طنز
اثر اردلان عطاپور

***

کتاب «مو، لای درز فلسفه» یکی از معدود کتاب های ایرانی جذاب در مورد فلسفه است.
عطاپور روزنامه نگار تقریبا سیاسی است که از قوه طنز خوبی برخوردار است و از همین طنز در نگارش این کتاب کمک گرفته است.
او با کنایه زدن به جملات فیلسوفان بزرگی همچون نیچه ، دکارت و ۱۹ فیلسوف دیگر عقاید آنها را به خواننده می آموزد و حتی به صورت کاملا محسوس به مشکلات جامعه امروزی نیز می پردازد.
کتاب عطاپور، کتابی ساده و لطیف، به سبکی زیبا و عامیانه و طنزآمیز است که در واقع تاریخ فلسفه را در متنی بسیار کوتاه و به شکل داستان روایت کرده است ...
"روزی ارشمیدس به حمام رفت. به جای این که کیسه بکشد شروع به بازی و غوطه ور خوردن در آب کرد.
مدام در آب بالا و پایین می رفت. یک بار که در آب فرو می رفت، ناگهان فریاد زد:
«یافتم، یافتم...». فریاد او در حمام البته به پژواک موسیقایی خاصی هم تبدیل شده بود و باز فریاد می زد «یافتم یافتم». اول فکر می کردند شاید ارشمیدس سنگ پایی یا چیز دیگری در حمام پیدا کرده است.
آنهایی که نزدیکتر بودند بی اختیار ذهنشان به ثروت و جواهری رفت که شاید از روی خوش شانسی و اتفاق پیدا کرده است و آنها فریاد در فریاد ارشمیدس در انداختند که مال ماست، مال ماست.... ارشمیدس چنان غرق در کشف تازه اش شده بود که بی اعتنا به همه چیز و همه ک.س و حتی لباس هایش، از سر شوق مادرزاد از حمام بیرون رفت.
صاحب حمام هم فریاد کوتاهی برکشید که پول حمام چی شد؟ اون هم که شاید ارشمیدس چیز با ارزشی پیدا کرده و من صاحب حمام به او جواهر نزدیکترم فریاد بر آورد که مال من است مال من است! حمامی هم در پی ارشمیدس دوید!... ارشمیدس از کنار بازار شهر گذشت، حدود بیست نفر هم از پی او می دویدند و همچنان فریاد می زد یافتم یافتم. شمع فروشان، نعل بندان و کاسب کاران و مس گران از کسانی که دنبال ارشمیدس می دویدند می پرسیدند « مگر چی شده» و آنها جواب می داند « یافتش یافتش» و باز همین طور دنبال او می دویدند. پیر زنی می گفت چه بی حیاست این مرد! لاتی در اون نزدیکی بود گفت: این چی چی پیدا کرده که باید حتما باشه...!
 
موضوع نویسنده

HAN

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
فعال انجمن
Mar
4,358
20,976
مدال‌ها
9
بالا پایین