دیالوگ نویسی [میشه برگردی... ؟] اثر «نگین اربابی کاربر انجمن رمان بوک»

[nəɓın]

دیالوگ نویسی: میشه برگردی...؟
اثر: نگین اربابی
ژانر: عاشقانه غمگین
خلاصه:
- میگم ها؟
+ باز چیه؟
- فرامو‌شت کردم دیگه.
+ عه این که عالیه.
- یه چیز دیگه بگم؟
+ ...
+ میشه دوباره برگردی پیشم؟ قول میدم اذیتت نکنم!

 

[nəɓın]

- نمی‌خوای برگردی؟
+ گفتم که دیگه دوست ندارم!
- ولی تکلیف من چیه که هنوز دوست دارم؟
+ عشق یک طرفه که به درد نمی‌خوره!
- ولی تو بهم می‌گفتی نفسمی، چطور تونستی بی من نفس بکشی؟

 

[nəɓın]

+ چرا اه می‌کشی؟
- بدون اون نمی‌تونم!
+ فراموشش کن امشب عروسیشه!
- اما هنوزم هیچی از عشقش تو دلم کم نشده!

 

[nəɓın]

- مگه همیشه نمی‌گفتی همه کستم؟
+ ...
- سکوت نکن، چطور تونستی همه کستو ول کنی؟
+ ولی من الان اونو دوست دارم!
- حرف اخرته؟
+ ... اره!
- پس.خوشبخت شی!

 

[nəɓın]

+ باز چی می‌خوای؟
- من دوست دارم!
+ بهتره بری!
- میدونی چیه؟ پشیمونم از اینکه اومدم توی اون پارک و تو رو با اون دیدم!
+ خب که چی؟
- اگه نمی‌دیدمت تو به دروغ‌هات ادامه می‌دادی و منم پیشت بودم!

 

[nəɓın]

+ بهتره دیگه جلو رام سبز نشی!
- چرا؟ اون ناراحت میشه؟
+ اره؛ و من دوست ندارم ناراحتی‌شو ببینم!
- چیم از اون دختره کم بود؛ فقط جون چشم‌های من قهوه‌ای و چشم‌های اون سبز بود ولم کردی؟
+ ربطی نداره؛ عصبی‌م نکن لطفا!
- باشه فقط یک چیزی؛ امیدوارم اونم مثل من نشه!

 

[nəɓın]

+ بس کن دختر؛ تا کی می‌خوای به این حالت ادامه بدی؟
- مامان من دوسش داشتم.
+ خدا بهش رحم نکنه؛ که جیگرگوشمو به این حال انداخت!
- خدا نکنه مامان!
+ این‌ همه اذیتت کرد بازم به فکرشی؟
- اره چون هنوزم دنیامه

 

[nəɓın]

- می‌خوام باهات صحبت کنم!
+ عه تو اینجا چه غلطی میکنی؟
- چیه؟ بودنم عذابت میده؟
+ الان عشقم میاد؛ نمیخوام با دیدنت ناراحت بشه!
- عه؟ اینم نفسته؟ دنیاته؟
+ از اون‌ها هم بالاتره!
- هه! ولی میدونی اه من همیشه پشتته؛ پس مطمعن باش دیر یا زود ولت می‌کنه...!

 

[nəɓın]

+ از زندگیم گمشو بیرون لعنتی!
- من به زندگی تو چی کار دارم؟
+ به خاطر وجود نحس تو امروز باهاش دعوام شد!
- ببین حاجی؛ من امروز فقط به خاطر دوستم اومدم اون‌جا؛ در ضمن اگه اونم دوست داشته باشه به خاطر همچین چیزی ناراحت نمیشه و الکی باهات دعوا راه نمی‌ندازه!
+ تو حساسش کردی!
- من حتی باهات سلامم نکردم؛ چی میگی برای خودت؟ خداحافظ!

 

[nəɓın]

- میشه برگردی؟
+ دیگه همه چی بین ما تمومه!
- میشه فقط برای دل‌خوشیم بیای پیشم؟
+ ولمون کن بابا!
- لعنتی من سرطان دارم؛ دیر یا زود میمیرم؛ بزار این اخراش توی آغوش تو باشم!