جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب ناگفته‌ها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط ALVIN با نام ناگفته‌ها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 168 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع ناگفته‌ها
نویسنده موضوع ALVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ALVIN
موضوع نویسنده

ALVIN

سطح
3
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
1,754
3,289
مدال‌ها
7

معرفی کتاب ناگفته ها​

کتاب ناگفته ها نوشته بهاره حسنی است. این کتاب داستان عاشقانه و جذاب است که انتشارات شقایق منتشر کرده است.

درباره کتاب ناگفته ها​

نازلی بعد از سال‌ها، برای شرکت در تشییع جنازه مادربزرگش به ایران برمی‌گردد. اما زندگی در کنار پدری عصبی و تندخو، همراه مشکلات عاطفی خودش و نگرانی‌هایش درباره زندگی و آینده، چندان راحت نیست. با برملا شدن رازها و مگوهای زندگی و گذشته پدر و مادرش، و سر برآوردن آتش زیر خاکستر مشکلات عاطفی خودش، به نظر می‌رسد که زندگی در ایران تقریبا غیر ممکن می‌شود.

آشنایی او با مردی که از او حمایت و پشتیبانی تمام و عیاری می‌کند، مشکلات آسان‌تر می‌کند. نازلی درگیر چیزی شده است که پیش از این تجربه نکرده است و همین موضوع مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد.

خواندن کتاب ناگفته ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم​

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات عاشقانه پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب ناگفته ها​

خسته بودم و سردرد بدی داشتم. تنها چیزی که می‌خواستم یک دوش آب گرم و یک خواب کامل بود. اولی را شاید می‌توانستم به محض رسیدن به ایران داشته باشم، ولی دومی چیزی بود که سال‌ها از آن محروم بودم. کم خواب و بسیار بدخواب بودم. به طوری که گاهی در محیطی مثل هواپیما از شدت خستگی خوابم می‌برد و گاهی تمام شب را بیدار می‌ماندم. نگاهی دوباره به شماره پروازم کردم و روی تابلو به دنبال آن گشتم. خدا را شکر که تاخیر نداشت. بعد از آن پرواز طاقت‌فرسا حالا یک پرواز دیگر در پیش داشتم. دوست داشتم حالا که بعد از نه سال دوری از وطنم به ایران برمی‌گردم، حداقل برای مراسم شادی باشد و نه برای تشییع جنازه مامان پری.

فکرم را به تابلوی پروازها منحرف کردم، تا دوباره موج ناراحتی مرا در خودش غرق نکند. چمدان را تحویل قسمت بار دادم و کارت پرواز را گرفتم و به کافه‌تریای فرودگاه رفتم تا چیزی بخورم. همین که فنجان قهوه‌ام را سفارش دادم، بابی را دیدم که از در کافه‌تریا وارد شد و پشت یکی از میزهای کنار پنجره، که به باند فرودگاه مشرف بود، نشست. حقیقتاً قد بلندی داشت. چیزی در حدود یک متر و نود، شاید هم بیشتر. دوباره سر تراشیده‌اش توجه‌ام را جلب کرد. سرش در زیر نور لامپ‌ها برق می‌زد و همین باعث شد تا خنده‌ام بگیرد

سرم را پایین انداختم و قهوه‌ام را هم زدم. در عجب بودم که ادل کجاست؟ توقع داشتم که هر لحظه از در کافه‌تریا وارد شود. ولی ناگهان به خاطر آوردم که او گفته بود در پاریس خواهد ماند. پس این طور که از ظاهر قضیه بر می‌آمد آنها راهشان از هم جدا شده بود. دوباره نگاهش کردم. هر دو آرنجش را روی میز گذاشته بود و دستش را بالا آورده و جلوی دهانش به هم قلاب کرده بود و از پنجره به پرواز هواپیماها چشم دوخته بود. قهوه‌ام را نوشیدم و از در کافه‌تریا بیرون آمدم.

به تمام قسمت‌های فرودگاه سر زدم و اجناس تمام فری شاپ‌ها را نگاه کردم. با دیدن لباس‌های خوش آب و رنگ و کیف‌های بزرگ و زنانه یادم افتاد که آن چنان سریع راهی شده بودم که حتی فرصت نکرده بودم برای ماهی و محمد و گلی و البته عمران چیزی بخرم. به سمت فروشگاه‌ها رفتم تا فکر عمران از سرم خارج شود. نمی‌خواستم به او فکر کنم. حداقل نه حالا!

لباس‌ها را زیر و رو کردم. برای ماهی یک پیراهن رنگارنگ حریر خریدم. عاشقش شدم. مطمئن بودم که ماهی هم با آن روحیه شاد از آن خوشش خواهد آمد. یک پیراهن سیاه هم برایش خریدم. لازمش می‌شد. برای گلی هم یک کیف بزرگ زنانه مارک هرمس گرفتم. گلی عاشق کیف بود. برای محمد هم یک کراوات و کت چرم مارک هرمس گرفتم. نفری یک پیراهن مشکی هم برای همه آنها و خودم خریدم.

قطع
رقعی
وزن
۷۲۲
نوبت چاپ
۵
نوع جلد
شمیز
شابک
۹۷۸۹۶۴۲۱۶۱۵۱۵
سال چاپ
۱۴۰۲
 
بالا پایین