جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب نجات

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط DLNZ با نام نجات ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 165 بازدید, 0 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع نجات
نویسنده موضوع DLNZ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,427
13,045
مدال‌ها
17
6515711377842815.jpg

معرفی کتاب نجات​

جنیفر ای. نیلسن در کتاب نجات، شما را به میانه‌ی جنگ‌جهانی دوم در فرانسه‌ می‌برد که توسط آلمان نازی اشغال شده. قهرمان این داستان دختر دوازده‌ساله‌ای به نام مگ است. از دو سال پیش که پدر مگ به جنگ رفته، هیچ‌ک.س از او خبری ندارد. اما مگ برای پیدا کردن و نجات پدرش، راهی سفری خطرناک و دور و دراز می‌شود.

درباره‌ی کتاب نجات​

کتابی که پیش روی شماست، با نام نجات (Rescue)، نوشته‌ی جنیفر ای. نیلسن (Jennifer A. Nielsen) است که در سال 1940 اتفاق می‌افتد و داستان زندگی مگ را روایت می‌کند. آلمان نازی به مرزهای فرانسه حمله کرده و بخش‌های زیادی از کشور را اشغال کرده است. پدر مگ فقط یک روز بعد از حمله‌ی آلمانی‌ها به جنگ اعزام شده. حالا تقریباً دو سال از آن روز می‌گذرد و مگ فکر می‌کند اگر پدرش زنده بود، حتماً پیامی می‌رساند یا نامه‌ای می‌فرستاد، ولی از او هیچ خبری نیست. مگ این حرف را جلوی مامان و مامان‌بزرگش نمی‌زند؛ چون آن‌ها به اندازه‌ی کافی نگران هستند و دوست دارند امیدوار بمانند.

1-81898-mpob.jpg

پدر مگ خیلی او را دوست داشت. او را جلوی بقیه ،با لهجه‌ی انگلیسی، مارگارت صدا می‌زد و وقتی دیگران نبودند به او می‌گفت گل مروارید. حالا نزدیک به دو سال است که کسی مگی را با این اسم صدا نزده. البته تا آن روز که مگی رد خون جلوی انباری خانه‌ی مامان بزرگ را دنبال کرد و متوجه شد جاسوسی زخمی به اسم کاپیتان استوارت در انباری پنهان شده. این جاسوس انگلیسی، نامه‌ی عجیبی از پدر مگی به همراه داشت. مگی شک نداشت که نامه به دست‌خط پدرش نوشته شده. اما آن نامه انگار به شکل پیام‌های رمزی نوشته شده‌ بود.

کاپیتان استوارت، مثل پدر و مادر مگی برای جبهه‌ی مقاومت کار می‌کند. او از خانواده‌ی مگی می‌خواهد به سه نفر از اعضا که برای جبهه‌ی مقاومت مهم هستند، برای فرار به اسپانیا کمک کنند. به غیر از مگی 12 ساله، هیچ ک.س نمی‌تواند این مسئولیت سنگین را به عهده بگیرد. مگی به همراه این خانواده‌ی غریبه راهی سفری ناشناخته می‌شود و در مسیر این مأموریت پرمخاطره، پیام‌های پدرش را رمزگشایی می‌کند؛ پیام‌هایی که حاوی اطلاعات مهمی هستند. مگی امیدوار است با این اطلاعات بتواند پدرش را نجات دهد.

جنیفر ای. نیلسن در رمان نجات موقعیت‌هایی سرشار از دلهره و تعلیق خلق کرده که خواننده را به خواندن ادامه‌ی داستان وادار می‌کند. زمینه‌ی تاریخی این کتاب فرصت خوبی برای نوجوان‌هاست تا تاریخ جنگ‌جهانی دوم را در قالب داستانی هیجان‌انگیز یاد بگیرند. نشر پرتقال، ناشر کتاب‌های کودک و نوجوان، کتاب نجات را با ترجمه‌ی نیلوفر عزیرپور منتشر کرده است.

در نکوداشت کتاب نجات​

  • سرعت خوبی دارد و شما را مجذوب خود می‌کند. (پابلیشرز ویکلی)

در بخشی از کتاب نجات می‌خوانیم​

جیکوب کمی بعد برگشت و گفت خانه‌ای متروکه پیدا کرده که به نظرش می‌توانیم آن جا بمانیم. می‌خواستم با او درباره‌ی خواهرش، مارگاریته، صحبت کنم. همیشه دوست داشتم خواهر یا حتی برادر داشته باشم، اما مامان می‌گفت همین هم که خودم به دنیا آمده‌ام، معجزه بوده و نزدیک بوده زنده نمانم. حالا باید خانواده‌ی دوراند را زنده و سالم نگه می‌داشتم. تازه دومین روز مأموریتی بود که اسم رمزش را گذاشته بودم: عملیات نجات. داشتم فکر می‌کردم شاید برای تمام کردن این مأموریت به معجزه‌ای بزرگ‌تر نیاز داشته باشم. شاید خانواده‌ی دوراند هم دنبال معجزه بودند. وقتی لیزل و آلبرت باهم صحبت می‌کردند، بیشتر وقت‌ها از عزیزانی حرف می‌زدند که مجبور شده بودند ترکشان کنند. هر دو نگران بودند که به‌خاطر رفتنشان، دوست‌ها و اعضای خانواده‌شان را چطور مجازات می‌کنند. قطعاً یکی از نگرانی‌هایشان مارگاریته بود.

حتماً جیکوب هم همین حس را داشت، اما تا آن موقع یک کلمه هم درباره‌ی هیچ‌کدامشان حرفی نزده بود. می‌دانستم باید حسابی نگران خواهرش باشد. ما را به‌سمت خانه‌ی متروکه می‌برد که گفتم: «مادرت درباره‌ی مارگاریته بهم گفت.» اول گیج به نظر می‌رسید و من ادامه دادم: «خواهرت، همون که اسمش شبیه اسم منه. یادمه گفتی دنیا روی سر مادرت خراب شد. برای این بود که باید خواهرت رو ول می‌کرد و می‌اومد؟» جیکوب سرش را کج کرد و لحظه‌ای به فکر فرورفت. «مطمئنم خیلی براش سخت بوده.» جواب عجیبی بود، اصلاً انتظار شنیدنش را نداشتم. یعنی جیکوب از این قضیه ناراحت نبود؟ موضوع بحث را سریع عوض کرد و گفت: «فکر کنم پناهگاه خوبی برای شب پیدا کردم. اما برام عجیب بود که دیدم فقط این خونه نیست که خالیه. حداقل دوتا خونه‌ی خالی دیگه هم توی اون منطقه دیدم.»

نام کتابکتاب نجات
نویسندهجنیفر ای. نیلسن
مترجمنیلوفر عزیزپور
ناشر چاپیانتشارات پرتقال
سال انتشار۱۴۰۲
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات352
زبانفارسی
شابک978-622-274-578-3
موضوع کتابکتاب داستان و رمان نوجوان
 
بالا پایین