جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {نسار و ارغنون} اثر •Aynaz_EG کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط آیناز با نام {نسار و ارغنون} اثر •Aynaz_EG کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,023 بازدید, 14 پاسخ و 20 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {نسار و ارغنون} اثر •Aynaz_EG کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع آیناز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آیناز
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,930
مدال‌ها
3
سازهایی که از سخن‌های تو می‌تابند بر قلبم، من را مجبور می‌کنند تا کلماتی که برای گفتن به تو داشته‌ام را گم کنم و دیگر توان بیان جمله‌ای ساده مانند دوستت دارم را هم نداشته باشم. می‌خواستم فریاد بزنم که می‌خواهم تو را اما زبانم لال شد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,930
مدال‌ها
3
دلم تنگ سایه‌ای هست که مدت‌هاست روی زمین خداوند نقش نبسته و همیشه در وجود خودم حل شده. چقدر می‌تواند داغ نبود تو سخت باشد، که من هیچ زمانی به سوی آفتاب سفر نکنم.
 
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,930
مدال‌ها
3
سایه‌هایم من را بزرگ‌تر و قوی‌تر از قبل نشانم دادند، غافل از این که من خودم بزرگ شده‌ام و دیگر بزرگی سایه‌ی تنهایی آرزویم نیست، عذابی است که وجودم را، تسخیر کرده. فراموش کرده بودم، زمانی که تو همچون شب، به زندگی من رنگ سیاهی مطلق دادی. من سایه‌ام را آن زمان از یاد بردم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,930
مدال‌ها
3
گذشت با درد و غم، با بارانی بودن چشم‌‌های زیبایم گذشت. آسمان آبی که، آرزوی پرواز داشتم تاریک شد و دیگر نوری به آسمان ساطع نشد. ای کاش، همان روز که سایه‌ام کم‌کم نابود می‌شد خودم را به دست باد می‌سپردم تا من را با خود ببرد جایی که آسمانش تاریک نبود.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,930
مدال‌ها
3
ساز‌ها کوک شده‌اند تا حال من دیوانه را رسوا کنند. می‌نوازند تا من را از درون پودر کنند. ارغنون من هم در این زمان تنهایم گذاشته است. چه درد سنگینی هست که شب نور خورشید و جان بخش سایه‌ام را ربوده و باید به انتظار نشست تا باز شب، خورشید دوست همراه همیشه‌ی ارغنونم را رها کند.
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین