دلنوشته [نغمه‌ی ناجور] اثر •MoonLyra کاربر انجمن رمان بوک•

[MoonLyra]

دلنوشته: نغمه‌ی ناجور
نویسنده: MoonLyra
ژانر: تراژدی‌‌/درام/اگزیستانسیال
عضو گپ نظارت ادبی اول
مقدمه:
شب‌نشینی رنج‌ها، بر روی پلک‌های مجروحش، نور کم‌جان شمع‌ها را در حدفاصل شعله و چشم‌هایش، بی‌صدا می‌کشت.
نمی‌دانست صدایی که او را فرامی‌خواند از پشت در می‌آمد، یا پنجره.​

 

[STARLET]

بسمه تعالی

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]​

 

[MoonLyra]

رقص شبانه‌ی ارواح، روی سقف خانه‌ات را می‌بینی؟
می‌دانم که شیون مسرورشان به گوش‌ات می‌رسد!
خبر دارم که در خانه‌ات، محتاطانه قدم برمی‌داری، مبادا که سایه‌هایشان را لگد کنی. دست‌هایت را از روی چشمانت بردار؛ ندیدنشان تو را فریب نخواهد داد. با دقت نگاه کن و ببین، سایه‌ای که از زیر پاهای تو شروع می‌شود، منشأ وجودشان است!
از که فرار میکنی؟ آنها؟ یا خودت؟​

 

[MoonLyra]

عجیب است که گرمای دستت را هنوز هم روی شانه‌ام احساس می‌کنم.
نه این که وهم باشد، یا حتی شبحی که با ذهن خودم ساخته باشم!
بیشتر شبیه حضور نامیرای شومی‌ست، که پیچیده در رگانم، از خون من نفس می کشد.
در گیر و دار این بازی گرگ و گرگینه، هنوز هم کسی نمی‌داند بین ما کدام یک زندانی و کدام یک زندانبان است؛ کداممان باید رها کند و کدام باید فرار کنند!
نمی دانم اما این ابهام، کمی بوی مرگ می دهد.​