نقد حرفهای
رمان ققنوسی در آتش
نوشته
@Meliss
●۱. اجزا و عناصر:
۱. موضوع:
خلاصه ایده: وفا دختریست خود ساخته و پرتلاش با پدری که رئیس یک باند خلافکار است و همسر وفا، سپهر را کشته. وفا که وکیل زبدهایست و به دنبال احقاق حق خون دوستش تمناست، به دستور پدرش به نزد او میرود و پس از این است که حقایقی از زندگیاش به مرور بر او آشکار میگردد.
موضوع و ایده رمان کاملا به عنوان ارتباط دارد و اتفاقات مختلف به خوبی به هم متصل شدهاند.
کلیشه ایده اثر شما کمتر از ۲۰ درصد است. ایده، تنها شامل ایده کلی رمان نمیشود، منولوگ، دیالوگ، توصیفات و... همه باید ایدهای نو داشته باشند.
۲. درون مایه: اثر شما طبق ژانر غالب یعنی معمایی، حقخواهی، عشق، هیجان، اضطراب، تلاش و از خودگذشتگی، کینه و... را نشان میدهد که میتوانیم این احساسات را مقداری در دستهی عواطف مثبت و مقداری هم در دسته عواطف منفی قرار دهیم.
۳. پیرنگ: پیرنگ، زاویهی دید، توصیفها، عنوان و... به ما نشان میدهد هدف از رمان، ایجاد حس حقخواهی و تلاش برای آن و همچنین هیجان طلبی است که خوانندگان این آثار افراد خاصی با علایق خاص را در برمیگیرد.
۴.کشمکشها
در چنین اثری باید به کشمکشها توجه بسیاری بشود.
در این رمان بیشتر شاهد کشمکش انسان با انسان و انسان با جامعه هستیم.
کشمکش انسان با انسان مانند: درگیریهای لفظی وفا و پدرش یا همچنین با نامزدش آرتا و ... و یا با جامعه که میتوان حضور وفا را به عنوان وکیل در دادگاه عنوان کرد. کشمکشها در سراسر داستان به جا و مناسب هستند.
۵. شخصیتپردازی: در سراسر رمان شاهد شخصیتهایی با خلق و خوی و رفتارهای متفاوت هستیم که این نشاندهنده خلاقیت شما در شخصیت پردازی درونی است. توصیف شخصیتها غیر مستقیم و به تدریج و در طول داستان صورت میگیرد و از توصیف ناگهانی و مستقیم خودداری شده است. همچنین صفات اخلاقی شخصیتها با یکدیگر تناسب دارد.
۶. فضاسازی: فضاسازی رمانتان غیرمستقیم اما ناکافی است به طوری که درک و تصور موقعیتها برای خواننده چندان قابل تصور نیست.
۷. دیالوگها و مونولوگها: دیالوگها و منولوگها تناسب دارند. تناسب بین دیالوگها و مونولوگها و متفاوت بودن دیالوگ شخصیتها باهم رعایت شده است و همچنین دیالوگها و مونولوگها اطلاعات کافی را به خواننده میدهند.
۸. لحن: رمان شما از مونولوگهای ادبی و دیالوگهای محاوره تشکیل شده بود که این لحن و بافت یکدست و بدون مشکل بود.
۹. زاویهدید: زاویه دید نباید پیاپی تغییر کند، چرا که باعث سردرگمی خواننده و تغییر محور ناگهانی نویسنده میشود؛ زاویه دید در رمان شما سوم شخص یا راویست و داستان گاهی از دیدگاه وفا و گاهی رادوین تعریف میشود و این تغییر دیدگاه در رمان شما ذکر شده است و باعث گیج شدن مخاطب نمیشد.
۱۰. حقیقت مانندی محتوا: باور پذیری اثر در شخصیتها، حالات و اتفاقات مشکلی نداشت و از نظر باور پذیری در سطح مناسبی قرار داشت. هرچند در توصیفات کمی ضعیف عمل کردهاید اما باقی موارد از نظر باور پذیری قابل درک و مناسب بودند.
۱۱. گرهگشایی: گره گشایی یا همان اوج گرفتن از پروبال دادن و روییدن یک حادثه که باعث ایجاد پیرنگ در اثر میشود پدید میآید. آشکار شدن دلیل کینه و بدخواهی پدر وفا نسبت به او و نزدیکانش و حقایق دیگری از زندگی وفا، مناسب و کنجکاو کننده بود.
***
●۱.ملاک های اصلی نقد
۱. نام رمان: عنوان اثر از سه بخش ققنوس+در+آتش تشکیل شده است. عنوان از کلیشه به دور است و تنها با ژانر معمایی و اتفاقات داستان ارتباط خوبی دارد. همچنین عنوان رمان با توجه به مفهوم، ارتباط مناسبی با بدنه داشت.
۲. ژانر: درصد بالایی از سیر داستان را ژانر معمایی در بر میگیرد و مقدار بسیار کمی از آن را میتوان ژانر درام دانست اما اثری از ژانر جنایی در رمان دیده نمیشود.
۳. جلد رمان: تصویر جلد پرتره نیمرخ زنیست که انگار در ذهنش به یاد مردی است که دیگر وجود ندارد و ذهن را بیشتر به سمت ژانر عاشقانه سوق میدهد. همچنین تصویر ققنوسی که بر چهره زن سایه انداخته است و نماد همان زن سختی کشیده است. محیط تاریک و فونتی که در قسمت عنوان به آتش کشیده شده است باعث شده تصویر جلد با ژانر معمایی ارتباط خوبی داشته باشد اما اثری از ژانر جنایی در تصویر جلد دیده نمیشود. همچنین جلد با عنوان، سیر داستان، خلاصه و مقدمه در ارتباط است.
۴. خلاصه: خلاصه اندازهی استانداردی دارد و از کلمات و جملات ادبی اما سادهای تشکیل شده است. خلاصه رمان به دور از کلیشه است و کل داستان را لو نداده و مخاطب را به خواندن اثر جذب میکند.
۵. مقدمه: مقدمهی رمان اندازهی استاندارد دارد. از کلمات و جملات ادبی اما سادهای تشکیل شده بود و بازی با کلمات در آن دیده میشود که موجب جذابتر شدن و جذب بیشتر خواننده شده است. در مقدمه از توصیفات استفاده نشده بود. مقدمه دور از کلیشه بود و با دادن سرنخهایی کوچک از داستان و ایجاد ابهامات لازم، خواننده را به خواندن ادامه رمان تشویق میکند. مقدمه ارتباط محسوس و کاملی با ژانر معمایی دارد. همچنین با بدنه ارتباط خوبی دارد.
_۲. ایده رمان به صورت دقیق
۱.بررسی ایده از جهت کلیشه ای نبودن:
در هر ایدهای یک سری کلیشهها خودنمایی میکنند اما نویسنده با قلم توانا و جایگذاری درست و بهجای اتفاقات، توانسته بود به خوبی وجههای رازآلود و معمایی به رمانش ببخشد و آن را از کلیشهها دور کند. مقدار کلیشهی داستان بسیار کم بود که این مورد عادی است.
_۳. توصیفات(کامل):
۱ـ توصیفات مکان:
توصیفات مکان در رمان بسیار کم و ناکافی است به طوریکه خواننده نمیتواند به خوبی فضاهای داستان را در ذهن خود مجسم کند.
۲. توصیف شخصیت کاراکتر:
در رمان نوشته شده توصیفات اخلاقی شخصیتها به دور از کلیشه و غیر مستقیم است. اما توصیفات ظاهری ناکافیست. آنقدر که خواننده نمیتواند شخصیتها را به خوبی در ذهن خود مجسم کند.
۳. توصیفات احساسات:
نویسنده به بیان احساسات کم و بیش پرداخته است اما همچنان جای کار بیشتری دارد.
۴. توصیفات حالات:
توصیفات حالات هم با اینکه وجود دارند اما کافی نیستند.
بیان حالاتی چون خشم، ناراحتی، شادی، هیجان و... به قدر کافی شرح داده نشدهاند تا خواننده با شخصیتها همذات پنداری کند.
۵. توصیفات زمان: رمان زمان حال را دارد و تنها در انتها یک سال پرش زمانی را شاهد هستیم که نویسنده این پرش زمانی را قید کرده است.
●۳.بررسی ساختار رمان:
۱. شروع: شروع رمان با حضور وفا در جلسه دادگاه، به عنوان وکیل و برای خونخواهی دوستش، تمنا صورت میگیرد. آغاز رمان به دور از کلیشه است و به قدر کافی مبهم است و باعث جذب و کنجکاو شدن خواننده میشود. آغاز رمان به طور ناگهانی اطلاعات زیادی را به خواننده نمیدهد و از این نظر نیز انتخاب مناسبی بود اما توصیفات مکان چندان در آن دیده نمیشود. با اینحال نویسنده در شروع خوب عمل کرده است.
۲. میانه: رمان با جنگوجدلهای کارکترها ادامه مییابد و با ژانر معمایی و عنوان مرتبط است. هیچ نقطهضعفی مبنی بر سقوط رمان، بزرگنمایی و مبالغه بیشازحد در بیان رویدادها، سطحی رد شدن از رویدادها و بیهوده نگاشتن دیده نمیشود.
کاراکترها در مسیر مشخص حرکت میکنند. مسائل حاشیهای مانعی ایجاد نکرده و نقطههای گرهگشا در بهترین قسمتها قرار گرفتهاند.
۳. پایان:
رمان با برملا شدن حقایق و دستگیری شاهرخ و باند او و همچنین دلیل قتل و مجازات قاتل تمنا، دوست وفا به پایان میرسد. اتفاقات به خوبی و پیشبینی ناپذیر در کنار هم چیده شدهاند به طوریکه خواننده برای رسیدن به انتهای رمان تشویق میشود.
●۴. نقد از نگاه یک خواننده:
به عنوان خواننده از خواندن رمان شما لذت بردم. قلم زیبا و روان شما و توانایی بالای تخیلتان باعث شده سیر رمان جذاب باشد. برای شما آرزوی موفقیت و پیشرفت را دارم.
●۵. نقد از نگاه یک منتقد: از دیدگاه یک منتقد نیز قلم و توانایی بالای تخیلتان را تحسین میکنم و پیشنهادم این است کمی بیشتر روی توصیفات کار کنید.
●۶. اشکالات نگارشی:
۱. قواعد درست نویسی:
در برخی قسمتها فاصلهها و نیمفاصلهها رعایت نشدهاند. همچنین ایرادات تایپی و املایی هم در رمان شما دیده میشود.
۲. علائم نگارشی:
علائم نگارشی بهطور عمده رعایت شده بود. چند قسمت جزئی دیده میشود که ایراد نیست و در زمان ویرایش نهایی، ویراستار برطرفش خواهد کرد.
●۷. سخن آخر منتقد:
قلم زیبا و ذهن خلاق که در اثر شما به خوبی به چشم میآید، همان چیزیست که برای ادامه راهتان به آن نیاز دارید. قلمت مانا و توانا دوست عزیزم