به نام آنکه اگر حکم کند همه محکومیم!
عنوان:
برسی عنوان دلنوشتهی شما به چهار قسمت تقسیم میشود:
بال+ بالیِ+ آبی
در هر یک از عنوان موارد کلیشهای رخ نداده و انسجام و حد استاندارد رعایت شده بود؛ ولی مشکل بزرگی در این میان رخ داده بود!
بال و بالیِ در واقع هم معنی هستند و دو نمونه از یک کلمه در جملهی مربوطه استفاده شده بود که این باعث سردرگمی میشد!
بنده چندین دفعه به خاطر معنا دچار مشکل شدم و معنای واضح به خاطر کلیشهای بودن دو کلمه اصلا قابل خوانش نبود و در نتیجه اصلا معنای مناسبی برای عنوان پیدا نشده بود!
به همین ترتیب بنده عنوان را یک ضعف بزرگ به خاطر داشتن دو کلمهی همخوانا میدانم و از لحاظ معنا معنایی حس نمیکنم!
ژانر:
ژانر تراژدی و عاشقانه به معنای ۵۰ درصد هر ژانری بیان میشود.
در این مورد در هر پارت هم عاشقانه هم تراژدی مشهود بود و نقصی در این قسمت دیده نشد!
مقدمه:
مقدمهی شما در کل خوب بود! ولی ایرادات نگارشی حتی در قسمت مقدمه قابل شهود بود!
استفادهی غلط از علامت نگارشی و نیمفاصله.
در کل ایده پردازی و جانبخشی استفاده شده کاملاً مشهود بود ولی ایرادات نگارشی را به این صورت بیان میکنم.
مقدمه:
ساعتهای نبودنت از دستم در رفته است؛ هر دقیقه برایم سالیست که نمیگذرد؛
مگر نمیدانی ماهیِ قرمز کوچکی با بغضی به اندازهی یک اقیانوس در برکهای چشم انتظار آمدنت است... کاش بدانی؛ کاش بیایی... کاش بیایی
تصحیح:
ساعتهای نبودنت از دستم در رفته است؛ هر دقیقه برایم سالیست(سالیست) که نمیگذرد؛ (در این مورد استفاهی نقطه ویرگول در دو جمله و بدون علامت دگر ایراد نگارشی دارد!)
مگر نمیدانی ماهیِ قرمز کوچکی با بغضی به اندازهی یک اقیانوس در برکهای چشم انتظار آمدنت است...(استفادهی یک نقطه الزامی بود) کاش بدانی؛ کاش بیایی... کاش بیایی(جملهی شما به اتمام رسیده ولی علامتی مشهود نمیشود)
در کل باید به این نکات مهم دقت داشته باشید!
انسجام:
انسجام ۴۵ درصد رعایت شده بود! علت را بیان میکنم، شما خودتان این پارتهای مروبطه را برسی کنید و در نظر داشته باشید حجم یک پارت از دگری کمتر و حتی بیشتر است!
پارت اول و پارت چهارم:
آبی جانم؛ به بالهای بلورینت که ساعتهاست ندیدمشان قسم که طاقت دوریات را ندارم!
چه سخت است چشمانتظارِ قاصدک بودن که برایم خبری از صدای خندههایت که نیستند بیاورد!
گاهی، عجیب محتاجِ دو بال بری پرواز میشوم، البته میدانم که هیچ جای دنیا بالهایی به زیبایی بالهایت نیست و نخواهد بود؛
دو بالِ ساده میخواهم که از این برکهای که برایم حصار شده رهایی یابم و تمام دنیا را برای یافتنت دور بزنم.
بالهایت را بزای پیدا کردنت به من قرض میدهی؟
قول میدهم به محض دیدنت پسشان بدهم!
یا پارت سوم و ششم:
سنجاقکِ زیبایم!
گاهی آنقدر سرم را بیرون از آب در انتظارت میچرخوانم که چرخ فلکها هم شرم میکنند؛
باور کن همان یک روزی که ساعتهایش برایم چون باد گذشت به اندازهی قرنها دلم را به آن دو گویِ ریزِ سیاهت باختم!
بالبالیِ مهربانم!
امروز بین مرز ماندن و رفتن بودم که صدفِ بنفش بزرگی دمم را کشید و من... من را نگه داشت؛ به زور!
من تمام مراحلِ مردن را رد کردم، تنگی نفس، بغض، اشک و ناله... همه و همه را گذراندم و دلم به رفتن خوش بود که باز در آب پرتاب شدم و آن لحظه چقدر خراب بودم؛
بدون تو را نمیخواهم، حتی در آب!
در کل انسجام میبایست در همه پارت رعایت شده باشد!
آرایه ادبی:
آرایهی استفاده شده جان بخشی و تشبه بود.
از جان بخشی به موقع و کاملا بجا استفاده شده بود و ایرادی در این موردی که جایی استفادهی غلط یا نابجا مشهود نبود حتی توانسته بودید در کنار همین جانبخشی تشبیه را هم کاملا هم سطح جانبخشی نگه داشته باشید.
ایراد نگارشی:
در این لحاظ به جزء چند نکتهی کوچک چیز دیگری مشهود نبود.
ساعشهایش برایم
ساعتهایش برایم✔
بالهایت را بزای
بالهایت را برای✔
اشکالاتی جزئی از این مشهود میشد که این دو مورد بودند!
سخن منتقد:
در کنار همهی ضعفها و ایرادها هیچ اثری بدون مشکل نیست، از خواندن دلنوشتهی شما بسی زیبا لذت بردم.
موید و موفق باشید!