به نام نامی یزدان
عنوان داستان: عنوان شما زندگی سرد بود. عنوان شما از دو بخش زندگی+سرد تشکیل شده بود و اندازه استانداردی داشت. در عنوان از کلمات سادهای استفاده شده بود، اما استفاده از کلمه زندگی در عنوان، باعث ایجاد کلیشه در نام شده بود. عنوان کل داستان را لو نداده بود و از این نظر باعث کنجکاو شدن خواننده میشد. عنوان شما ارتباط محسوسی با دو ژانر انتخابی و بدنه داشت.
ژانرها: شما از دو ژانر درام و اجتماعی در داستانتان نام برده بودید. ژانر درام با توجه به مشکلات شخصیت اصلی( لیلا) در رمان وجود داست اما بهتر است این ژانر را در رمانتات پررنگتر کنید. ژانر اجتماعی هم با توجه به شرایط زندگیه لیلا در رمان محسوس بود. در کل ژانرها به درستی انتخاب شده بودند ولی بهتر است ژانر درام را در رمانتان پررنگتر کنید.
خلاصه رمان: خلاصهی داستان اندازهی مناسبی داشت و از کلمات سادهای تشکیل شده بود. خلاصه به خاطر استفاده از کلمات ساده و نداشتن مجهولات و کنجکاو کنندگی برای خواننده، کلیشهای و تکراری بود. همچنین متاسفانه خلاصه کل داستان را لو میداد و به همین خاطر باعث کنجکاو شدن و جذب خواننده نمیشد. خلاصه داستان با بدنه داستان و ژانر انتخابی ارتباط محسوسی داشت.
جلد: تصویر جلد ارتباط محسوس و کاملی با دو ژانر انتخابی(درام و اجتماعی) داشت. رنگ طوسی تصویر، دختری که به بیرون از پنجره خیره شده و... همگی ارتباط محسوسی با ژانرها داشتند. همچنین فونت استفاده شده برای عنوان رمان در جلد مناسب بود و چینش خوبی داشت. تکست جلد نیز با هر دو ژانر انتخابی ارتباط محسوسی داشت. همچنین تکست جلد ارتباط محسوس و کاملی با بدنه رمان داشت.
مقدمه: مقدمه رمان شما اندازه مناسبی داشت. مقدمه از کلمات و جملات سادهای تشکیل شده بود. در مقدمه توصیف خاصی از اشخاص و مکان ها دیده نمیشد. مقدمه دور از کلیشه بود و با داشتن ابهامات موجب جذب خواننده میشود. در مقدمه ژانر درام با توجه به اشاره به ظلم و مشکلاتی که ایجاد میشود به طور محسوس وجود داشت و ژانر اجتماعی هم نیز با توجه به از خودگذشتگی به خاطر فرزندان نیز در آن دیده میشد. همچنین مقدمه، ارتباط محسوسی با بدنه دارد.
آغاز: آغاز شما با صحنهای شروع شد که زنی دربارهی زندگی سخت و مشکلش با پزشکش در حال گفت و گو است. آغاز شما به دور از کلیشه بود و به قدر کافی مجهول و ابهام داشت که باعث جذب و تشویق خواننده برای خواندن ادامه رمان میشد. همچنین آغاز به طور ناگهانی اطلاعات زیادی را به خواننده نمیداد و از این نظر هم انتخاب مناسبی بود. ولی در آغاز توصیف خاصی از مکان، صداها و آواها دیده نمیشد. بهتر است برای جذابتر شدن داستان، از توصیفات در آغاز داستان هم استفاده کنید.
میانه: میانه شما با تعریف زندگی شخصیت اصلی(لیلا) برای پزشکش ادامه میابد. میانه شما نقطه اوج خاصی نداشت که موجب کمتر شدن کنجکاوی خواننده برای ادامه رمان میشد. همچنین پرشها به گذشته در میانه در جای مناسب قرار داشتند و به موقع بودند. میانه شما به دور از کلیشه بود و تکراری نبود که این موجب جذب و کنجکاو شدن خواننده میشد.
لحن و بافت: لحن داستان شما هم در دیالوگ و هم در مونولوگ محاورهای بود و خوشبختانه این لحن در کل رمان رعایت شده بود و بافت رمان یک دست بود.
سیر داستان: متاسفانه داستان شما سیر تندی داشت. اتفاقات همه پشت سر هم میافتادند. آمدن لیلا پیش دکتر و تعریف زندگیش روی دور تند قرار داشتند و همگی خیلی سریع اتفاق افتادند که موجب شده بو خواننده فرصت هضم و درک اتفاقات را پیدا نکند. بهتر است سرعت سیر رمان کمتر شود و به هر اتفاق بیشتر پرداخته شود.
دیالوگها و مونولوگها: رمان شما دیالوگمحور بود و این موجب شده بود خواننده ارتباط کافی را از خواندن مونولوگها نگیرد. اما متفاوت بودن دیالوگهای بین شخصیتها رعایت شده بود و اطلاعات کافی را به خواننده میدادند. اما بهتر است توصیفات در دیالوگها انجام شوند.
شخصیت پردازی: شخصیت پردازی شما تقریباً صفر بود و اصلاً وجود نداشت که این مورد موجب کمتر شدن تصور خواننده از چهره و اخلاقیات شخصیتها و درک و فهم داستان شده بود.
توصیف مکان: توصیف مکان در داستان شما بسیار کم و تقریبا صفر بود. بهتر است برای درک و تفهیم بیشتر داستان برای خواننده، توصیف مکان را در داستانتان بیشتر کنید.
صداها و آواها: توصیف صدا و آوا در داستان شما بسیار بسیار کم بود. بهتر است برای درک بهتر فضا برای خواننده، توصیف بیشتری دربارهی صداها و آواهای محیط داشته باشید. برای مثال آواهای موجود در محیط مثل: خشخش برگها، صدای پرندگان و... . همینطور تن صدای شخصیتها مثل بم، زیر و... . همینطور جهت صدا و آواها: مثل پشت سر، جلو و... . یا حالت صدا مثل متعجب، شاد و... .
احساسات: توصیف احساسات شخصیتها در داستان بسیار کم بود و گاهی اصلا وجود نداشت.بهتر است برای درک بهتر هر شخصیت توسط خواننده، توصیف بیشتری از احساسات آن شخصیت انجام دهید.
زاویه دید: زاویهی دید در داستان تماماً اول شخص بود و از زبان شخصیت اصلی(لیلا) روایت میشد. این زاویهی دید در کل متن محسوس بود و در طول داستان به سوم شخص تغییر نکرده بود. همچنین زاویهی دید انتخابی مناسب بود و در طول داستان بی جهت تغییر نکرده بود.
کشمکش و تعلیق: کشمکشهای درونی و بیرونی افراد در داستانتان محسوس بود. کشمکشهای درونی مثل پشیمانی از تصیمیمهای گرفته شده در گذشتهی لیلا و کشمکشهای بیرونی مثل بحثها و دعواهای فیزیکی لیلا با همسرش کاملا محسوس و قابل درک بود. ولی رمان شما نقطه تعلیق خاصی نداشت و این موجب کمتر شون کنجکاوی خواننده برای خواندن ادامه داستان میشد.
ایده و پیرنگ: پیرنگ دربارهی زنی است که به خاطر بچههایش به زندگی سختش با شوهرش که مدام اورا آزار میدهد ادامه میدهد. ایده انتخابی تکراری نبود و به دور از کلیشه بود ولی توضیحات کم موجب ضعیف شدن پردازش داستان شده بود.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی و املایی در متن داستان شما کم بود و در این زمینه دقت کافی شده بود.
باور پذیری: رمان شما از نظر باور پذیری در سطح مناسبی قرار داشت. اتفاقات، توصیفات و شخصیتهای گفته شده در داستان از نظر باور پذیری قابل درک و مناسب بودند.
سخن آخر: پیشرفتهای بزرگ، حاصل تلاشهای کوچک است. امیدوارم این نقد برایتان مفید بوده باشد. از خواندن رمان زیبایتان لذت بردم.