جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نقد شورا نقد داستان کوتاه خمار عشق

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط *SHAKIBAgh* با نام نقد داستان کوتاه خمار عشق ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 252 بازدید, 2 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد داستان کوتاه خمار عشق
نویسنده موضوع *SHAKIBAgh*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط *SHAKIBAgh*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

*SHAKIBAgh*

سطح
2
 
کَشیپ شِرلی
کاربر ویژه انجمن
May
1,262
15,344
مدال‌ها
5
نام داستان: خمار عشق
نویسنده: زری
ژانر: عاشقانه
عضو گپ نظارت:S.O.W(7)
خلاصه: درمورد پسری به اسم پرهان که عاشق دختری به اسم پروا بوده اما عشقش بخاطر ازدواج اجباری که خانوادش گفته بودن ازدواج میکنه یه روز پروا تصادف میکنه و یکی از چشم‌های خودش رو از دست میده پرهان به بیمارستان میره و وقتی پروا رو میبینه و دکتر میگه که حالش اصلا خوب نیست...
 
موضوع نویسنده

*SHAKIBAgh*

سطح
2
 
کَشیپ شِرلی
کاربر ویژه انجمن
May
1,262
15,344
مدال‌ها
5
jpg-1.jpg



بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد داستان کوتاه شما: @*SHAKIBAgh*
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تایپک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تایپک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️
تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد| @
ஜdelavaஜ​
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

*SHAKIBAgh*

سطح
2
 
کَشیپ شِرلی
کاربر ویژه انجمن
May
1,262
15,344
مدال‌ها
5
به نام خداوند رنگین کمان

عنوان داستانک:
خمار عشق، عنوان منتخب نویسنده که متشکل از دو جزء خمار + عشق است. از لحاظ اندازه از حجم مناسبی برخوردار بوده و کوتاه یا طولانی نیست؛ تکراری نیست و با وجود آن که جزء دوم آن در اغلب رمان‌های عاشقانه مورد استفاده قرار گرفته و سبک نوینی نیست اما، از جذابیت به خصوصی برخوردار است.
عنوان انتخابی، ارتباط محسوس و مستقیمی با ژانر عاشقانه دارد؛ به گونه‌ای که فرصت انحراف به ذهن مخاطب نداده و مستقیماً او را به سوی ژانر عاشقانه می‌برد. همچنین جزء اول آن یعنی واژه‌ی خمار اشاره نامحسوسی نیز با ژانر تراژدی داشته و غم خاصی را در خود جای‌ داده‌ است.
عنوان از واژگان ساده‌ای تشکیل شده که داستان را فاش نکرده و حتی چیزی از محوریت کلی داستان را هم مشخص نکرده است. با این حال از جذابیت‌های لازم برخودار است و مخاطب را برای شروع داستان ترغیب می‌کند.
ارتباط زیادی نیز با بدنه و محوریت کلی داستان دارد و در طول داستان بارها به این ترکیب، اشاره شده‌ است.

ژانرها:
ژانر عاشقانه، تک ژانر منتخب نویسنده در مشخصات داستان ذکر شده‌ است. با این وجود، با توجه به مرگ پرنا و برهان که از کاراکتر‌های موثر در داستان به شمار می‌آیند، می‌توان ژانر تراژدی را نیز مشاهده کرد.
تراژدی، در یک کلام، تصویر کاملاً متوازنی است از فردی که برای رسیدن به شادی در نبرد است و همیشه با شکست مواجه می‌شود. شاید پندی به ما بیاموزد، اما همیشه با مرگ و غم شخصیت‌های اصلی به پایان می‌رسد.
در دو ژانر با پیش‌روی داستان، آرام آرام قوت گرفته و به خوبی ایفای نقش می‌کنند.

خلاصه:
خلاصه‌ی داستان ساده است و انسجام چندانی ندارد؛ ترتیب اتفاقات ابتدایی داستان را ذکر کرده و جای حرف و سوال خاصی برای مخاطب باقی‌ نمی‌گذارد. ابتدا جدایی پرهان و پروا، نامزدی و تصادف پروا و در آخر اهدای چشم پرهان به پروا. با این حال، هنوز می‌تواند پرسش‌هایی نظیر آن که « پرهان چه واکنشی خواهد داشت؟ آیا این زوج به یکدیگر باز‌ می‌گردند؟ آیا پروا قدر معرفت پرهان را خواهد دانست؟» را در ذهن مخاطب ایجاد کند که این چندان اوضاع مطلوبی برای یک خلاصه داستان نبوده و جذابیت لازم را آن گونه که باید و شاید، برای تحریک و جذب مخاطب ندارد.
ضمناً خلاصه ارتباط محسوسی با ژانر تراژدی داستان داشته و به خوبی حضور آن را تایید می‌کند و همچنین گواه بر حضور ژانر عاشقانه نیز هست. با بدنه داستان در ارتباط است و همان‌گونه که ذکر شد، ترتیب رویدادهای داستان را بیان می‌دارد.

جلد داستانک:
هارمونی سفید و آبی در جلد رمان حس آرامش خاصی را با مخاطب القا می‌کند و آرامش تنها چیزیست که در این داستان وجود ندارد. تصویر عاشقانه‌ی یک زوج در سال دریا نیز به خوبی ژانر عاشقانه را تصویر می‌کند و در کل با محوریت کلی داستان در ارتباط است.
تکست پایین جلد نیز بسیار زیبا و مرتبط با بدنه و پیرنگ است و ژانر عاشقانه را به خوبی به نمایش می‌گذارد.

مقدمه:
مقدمه بعد از خلاصه دومین عاملی است که موجب جذب و تشویق خواننده برای خواندن داستان است. مقدمه خمار عشق بر خلاف لحن غالب داستان، با لحن ادبی و از جانب پرهان نوشته شده و دلنشین و مرتبط با هر دو ژانر عاشقانه تراژدی است و از لحاظ اندازه مناسب بوده و کلیشه‌ای نیز نیست؛ با این حال از جذابیت کافی برخوردار نیست و آن‌گونه که شایسته است مخاطب برای خواندن رمان ترغیب نمی‌کند.

آغاز:
داستانک با مونولوگ توصیفی از جانب برهان می‌شود که در آن به معرفی و توصیف شخصیت و ظاهر خود می‌پردازد و بلافاصله پس از آن به شرح ما وقع درباره رابطه‌ عاشقانه‌اش می‌پردازد و سریعاً ژانر عاشقانه را به جریان می‌اندازد.
پرهان از معشوق خود می‌گوید نشان می‌دهد کا هنوز هم با وجود آن که پروا او را ترک کرده، باز هم دل در گرو او دارد و پس از آن خود را معرفی و شروع به توصیف و تعریف از خود می‌کند. بعد هم بلافاصله شروع به تعریف خاطره‌ی تمام شدن رابطه‌اش با پروا را بازگو می‌کند.
این یک شروع کاملاً معمولی و عیضاً کلیشه‌ای‌ست و پتانسیل لازم برای جلوه‌ی پر قدرت داستان را ندارد.
با این وجود، آغاز با محتوای کلی داستان تماماً در ارتباط است.

میانه:
میانه با اتمام رابطه پرهان و پروا و نامزدی پروا و برهان، تصادف پروا و اهدای چشم پرهان به او، جدایی برهان و پروا، چاقو زدن پرهان به برهان و گیر و دار اعتراف تا آزادی پرهان، فرصت مجدد به پروا، آشنایی پرهان و پرنا، ازدواج پروا و پرهان و خود*کشی پرنا و برهان در روز عروسی و در پایان بچه‌دار شدن این زوج همراه است.
کلیشه‌ی به خصوصی در داستان وجود ندارد اما جسته و گریخته گاهاً موضوعات کلیشه‌ای به چشم می‌خورد. مانند وجود خود پرهان که اهل محله او را نامشروع می‌دانند.
در سوی دیگر علاقه‌ی خاص اسی نسبت به برهان و حمایت از او و این که آیا برهان هیچ خانواده‌ای دارد؟ بار ایجاد کشش برای ادامه مطالعه داستان را به دوش می‌کشد. روند تند و سریع داستان که تحت تاثیر پردازش کم و کمبود کلیه توصیفات و فضاسازی و شخصیت پردازی لازم به وجود آمده است، باعث زده شدن مخاطب از پیش‌روی شده و همچنین وقوع اتفاقات پی‌درپی، بدون پردازش مناسب، ذهن او را خسته می‌کند.
رویدادهای مهم زیاد و متعدد در داستان، تصمیم‌گیری برای انتخاب نقطه اوج کار را سخت می‌کند؛ در هر صورت از نظر من قسمت خود*کشی پرنا و برهان نقطه اوج داستان بود.

لحن و بافت:
لحن حاکم بر داستان، دیالوگ‌های ادبی و مونولوگ‌های محاوره‌ای است که به طور کامل در سراسر آن حفظ شده و بر جذابیت داستان می‌افزاید. داستان بافت یک‌دستی دارد که از نکات مثبت کار است.

سیر داستان:
از ابتدای کار به دلیل عدم پردازش صحیح، داستان سیر نسبتاً تندی داشت و پس از آن هم باز اوضاع شدت گرفت و اتفاقات بسیار مهمی یکی پس از دیگری بدون فوت وقت رخ دادند. به طوری که مخاطب از حجم اتفاقاتی که خیلی روان و بدون هیچ تنش خاصی یکی پس از دیگری قرار می‌گیرند، متعجب شده و احساس سردرگمی و ناباوری می‌کند. انگیزه غیر منطقی و عجیب هومن و پدرش برای انتقام نیز فضای خفقان آور کار را شدت می‌بخشد. فلذا از نویسنده عزیز می‌خواهم که برای بر طرف کردن این مشکل و درخشش ایده‌ی جالب خود، با استفاده از پردازش و فضاسازی و عیضاً شخصیت پردازی بیشتر، سرعت را کاهش داده و جذابیت کار را دوچندان کند.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
میان مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها توازن خوبی بر قرار است و هر دو از میزان مناسبی برخوردارند اما رفته رفته از حجم اطلاعاتی که دیالوگ‌ها به مخاطب می‌دهند کاسته شده و در مونولوگ‌ها شدت می‌گیرد. مسلسل‌وار نیستند و یکی پس از دیگری قرار نمی‌گیرند. با این حال در مواردی دیالو‌گ از مونولوگ جدا نشده و تشخیص آنها از یک‌دیگر مشکل است.
مونولوگ‌ها نیز به دلیل کمبود فضاسازی و غیره دچار ضعف است.

شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی‌ داستان در سطح خوب است. شخصیت‌ها سطحی و عجیب‌اند. برای مثال پرهان پسر جوانی است که به دختری به نام پروا علاقه‌مند است و در تمام سختی‌ها خود را ملزم به مقاومت و از خود گذشتگی در راه عشقش می‌داند اما نکته قابل تامل آنجاست که پروا علاقه‌ای به او ندارد و یا حداقل میان احساسات خود سردرگم است.
پرهان گویا والدینی ندارد اما زیر سایه اسی، لات محله بزرگ شده و اکنون مردی بزن بهادر است و زیر بار حرف زور نمی‌رود. کله شق است و سعی نمی‌کند تصمیم عاقلانه بگیرد.
پروا اما شخصیت کم‌رنگ و دمدمی مزاجی است. تا زمانی که هر چیزی را تجربه نکند، به اشتباه بودن آن انتخاب آگاه نمی‌شود.
اسی نقش حامی پرهان را دارد و در همه حال از او حمایت می‌کند و این حمایت بلاعوض مشکوک و عجیب است.
برهان شخصیت منفعت طلبی دارد و به دنبال آنچه که برایش سودمند است می‌رود. به همین دلیل عجیب است که چرا این‌قدر ناگهانی به عشق پرنا اعتراف کرد.
خانواده پروا آدم‌‌هایی متعصب با افکاری پوسیده هستند و پرنا شخصیت مرموزی است که پردازش زیادی در مورد او انجام نشده است.
شخصیت‌ها کلیشه‌ای نیستند اما هنوز جای پیشرفت زیادی وجود دارد و نیاز است نویسنده پردازش شخصیت‌های داستان خود را تقویت کرده و آنها را به ‌کامل‌تر برای مخاطب معرفی کند.

توصیف مکان:
نویسنده در توصیف مکان بسیار ضعیف عمل کرده بود. برای مثال تنها نام هر مکان را ذکر کرده و هیچ توضیح و توصیفی هرچند سر بسته‌ در مورد آن انجام نداد است. محله، خانه، اتاق و بیمارستان همگی مکان‌هایی هستند که تنها نامی‌ از آنها در داستان گفته شده و هیچ توصیفی از آنها در دست نیست. بهتر است من باب درک بهتر محیط داستان برای خواننده، توصیفات مکان بیشتر شوند.

توصیف آوا:
نسبت به توصیف مکان اندکی بهتر بود. در مورد لحن افراد هنگام سخن گفتن و تن صداها توصیفاتی صورت گفته بود اما این‌ها بسیار ناچیزند. نویسنده برای درک بهتر فضا برای خواننده، توصیفی درباره‌ی صدا‌ها و آوا‌های محیط نیاز دارد. برای مثال آواهای موجود در محیط مانند خش‌خش برگ‌ها، صدای پرندگان و... . همین‌طور تن صدای شخصیت‌ها مثل بم، زیر و... . عیضا جهت صدا و آواها: مثل پشت سر، جلو و... یا حالت صدا.

توصیف حالات و احساسات:
نسبت به دیگر موارد بسیار بهتر بود اما همچنان جای پیشرفت وجود دارد و در هنگام ترس و اضطراب یا غم از دست دادن پروا و مرگ پرنا و برهان در شب عروسی نیاز به شدت این توصیفات است. احساس غم درگذشت خانواده و از دست دادن عزیزان مشهود است اما خیلی کم.
ابراز عواطف پرهان نسبت به پروا نیز تماماً مستقیم و محسوس است.

توصیف ظاهر:
در سطح ضعیف است. در مورد پوشش شخصیت‌ها و اندام آنها هیچ سخنی گفته نشده است و تنها چهره آنها به صورت مختصر و مستقیم توصیف شده است. باید بیشتر در مورد چهره شخصیت‌ها و سایر عناصر ظاهری آنها گفته شود تا در ذهن مخاطب ماندگار شوند. با این حال توصیفات ظاهر کلیشه‌ای نیستند و در نوع خود جدید هستند.

زاویه دید:
داستان از زبان پرهان (اول شخص) بیان شده و تغییری هم صورت نگرفته که یکی از نقات قوت کار است.

کشمکش و تعلیق:
جدال‌ها و کشمکش‌های درونی را به وفور می‌تواند در برهان مشاهده کرد. کشمکش‌های درونی مانند تنهایی و سرخوردگی به دلیل عدم موفقیت در رابطه و جدال برای کنار آمدن با این حجم غم و حزن به دلیل از دست دادن معشوق؛ و کشمکش‌های بیرونی مانند چاقو زدن به برهان یا دعوای با خانواده‌ی پروا و... .
از نظر من به عنوان یک خواننده، ماجرای حمایت اسی از پرهان و همچنین علت آن که برهان این‌قدر آسان پروا را کنار گذاشته و به سراغ پرنا می‌رود، تعلیق مناسب و جذابی را برای ادامه‌ی داستان به وجود آورده است که به هیچ کدام به درستی پاسخی داده نشده است.

ایده و پیرنگ:
پیرنگ داستان درباره پسری‌ست که سرخورده و ناراحت از جدایی معشوق‌اش، در تلاش است تا کماکان از معشوق خود محافظت و در عین حال او را فراموش کند؛ پس از آن که پروا طی اتفاقاتی تصادف کرده و بینایی یک چشم خود را از دست می‌دهد، پرهان تصمیم می‌گیرد تا یک چشم خود را به او اهدا کرده و زیبایی را به او بازگرداند.
پیرنگ جدیدی‌ست و به طور کلی کلیشه‌ای نیست اما جای تفکر بسیاری بر روی ایده داستان است. این داستان و رازهای مخفی در آن پتانسیل بالایی برای جذابیت زیاد و به چالش کشیدن مخاطب را دارد اما متاسفانه به دلیل پردازش نامناسب، برای مخاطب دلنشین نبوده و باعث خستگی و دل زدگی وی می‌شود. در کل می‌توان گفت این داستان ایده‌ی خیلی خوب با پردازش بد دارد.

باور پذیری:
باورپذیری داستان بسیار کم است، به گونه‌ای که مخاطب احساس می‌کند با رمانی فانتزی طرف است. مواردی که مخاطب را گیج می‌کنند عبارت‌اند از این که پرهان چطور به این آسانی تصمیم به اهدای چشم خود می‌گیرد و چطور اینقدر آسان این عمل انجام می‌شود؟ گویا چشم انسان با یکی از قطعات تزیینی خودرو اشتباه گرفته شده است! چرا که تعویض آن را بسیار آسان و حتی وجود آن را ضروری و لازم نمی‌داند.
نکته بعد خود*کشی ناگهانی پرنا و پس از آن برهان است که صحنه را همچون فیلم هندی رقم می‌زند.

ایرادات نگارشی:
ایرادات تایپی کمی در سراسر داستان به چشم می‌خورد و نیم فاصله‌ها به خوبی رعایت شده‌اند و تنها نکته آن است که اعداد در متن باید به حروف نوشته شوند نه ریاضی.

نقاط قوت و ضعف:
از نقاط قوت داستان می‌توان به ایده خیلی خوب، جلد مرتبط و زیبا و بافت یکدست و شخصیت‌پردازی خوب و از نقاط ضعف می‌توان به توصیفات ضعیف و فضاسازی و باورپذیری کم اشاره کرد.

در پایان نه از دیدگاه منتقد، بلکه از نظر یک مخاطب می‌گویم:
« ایده‌ی جالب این داستان واقعا پتانسیل خوبی برای قوی ظاهر شدن و قدرت نمایی دارد و حتی ایده‌ی آن می‌تواند رمانی قوی با سناریوی خیلی عالی را رقم بزند. اگر نویسنده کمی بیشتر خلاقیت به خرج داده و موقعیت‌ها را بیشتر و بهتر پردازش کند، و عیضاً با نگاهی واقع گرایانه موضوعات را شرح دهد، بسیار بسیار موفق خواهد شد. سپاس از نویسنده که فرصت مطالعه این رمان زیبا را برای من به ارمغان آورد؛ قلمتان مانا»
SHAKIBA.gh
@zahra_1383
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین