نویسنده:
@نگین.ب.پ
به نام خالق قلم
عنوان رمان: خوب از عنوان رمان شما آغاز میکنیم. عنوان شما ابلیس یاغی، الهه ساقی بود. خوب ابلیس که در معنای ساده به معنای شیطان، یاغی به معنای سرکش و ساقی به معنای عشق است. درکل معنای سادهی نام رمان شما شیطان سرکش و الههی عشق است. نام شما از کلمات ثقیلی تشکیل شده است. همچنین عنوان تمام رمان را لو نمیداد. متاسفانه نام رمان شما طولانیتر از حد استاندارد بود؛ اما جذابیت و کنجکاوکنندگی لازم برای مخاطب را داشت. علاوه بر این ارتباط بسیار خوبی با تمامی ژانرها و بدنهی رمان برقرار کرده بود و از همه مهمتر اینکه در هیچ کدام از کلمات کلیشهی خاصی وجود نداشت. در کل از انتخاب نام قویای برخوردار بودید، تبریک میگویم!
ژانرها: خوب شما چهار ژانر عاشقانه، مذهبی، اجتماعی و فانتزی را برای رمانتان در نظر گرفته بودید. ژانر مذهبی و فانتزی در رمان جولان میدادند و علیرغم اینکه قرار دادن ژانر فانتزی و اجتماعی کنار هم بدون از بین رفتن باورپذیری کار دشواری است؛ شما بسیار خوب این موضوع را حفظ کرده بودید و ژانر اجتماعی را میتوانستیم از وکالتهای هلن و ژانر فانتزی را از دنیای شیاطین دریافت کنیم. با این حال پیشنهاد میکنم کمی ژانر عاشقانه را در رمانتان پررنگتر کنید. در کل از انتخاب ژانر خوبی برخوردار بودید.
خلاصه: خلاصهی شما اندازهی متناسبی داشت. تکراری و کلیشهای نبود و از کلمات ثقیلی در آن استفاده شده بود. همچنین آرایههای تشبیه در آن، بسیار به دل مینشستند. با پایان خلاصه خواننده بسیار کنجکاو شده بود و انگار سردرگمش کرده بودید که این پوئن مثبتی است؛ خوب با کلمات بازی کرده و میان مجهولات و معلومات تناسب زیبا و جذابی برقرار بود. خلاصه همچنین با ژانرها و بدنه ارتباط بسیار خوبی داشت و کل داستان را هم لو نداده بود. در کل خلاصه بسیار قویای داشتید.
جلد: متاسفانه رمان شما فاقد جلد بود؛ پیشنهاد میکنم هر چه سریعتر برایش درخواست جلد بدهید.
مقدمه: مقدمه شما از متن بسیار زیبایی برخوردار بود که با ژانرها و بدنه ارتباط بسیار زیادی داشت. علاوه بر این کنجکاوکنندگی لازم برای خواننده را نیز داشت. مقدمه کلیشهای نبود و برای مخاطب قابل درک بود. در کل از مقدمهی زیبایی برخوردار بودید.
آغاز: رمان با سکانسی از توضیح کارهای آرون و دنیای شیطاطین شروع شد که اقلیمی را به روهان سپرد و پدرش وظیفه فریب انسانی را به او داد. آغاز بسیار نو و فاقد کلیشهای داشتید. آغاز مبهم بود و خوب توانسته بود مخاطب را کنجکاو کند. همچنین آغاز چندان پیچیدهای نبود که مخاطب را گیج کند یا اطلاعات را یک دفعه به ذهن او تزریق کند. ارتباط خوبی نیز با بدنه داشت. در کل آغاز جذاب و نویی داشتید.
میانه: میانهی شما شامل فریب هلن توسط آرون و دیده شدن او توسط هلن بود که شکبرانگیز عنوان شد. این مخاطب را به فکر وا میدارد که نکند هلن از قابلیت ویژهای برخوردار است؟ این را همچنین میشود یک نقطهی اوج در نظر گرفت. همچنین کمی درمورد زندگی و شغل هلن توضیح داده شده بود و درکل میانهی نو و پر کشمکشی داشتید که برای خواننده جذاب بود.
لحن و بافت:
درکل نثر اصلی شما دیالوگ و مونولوگ محاوره بود؛ اما گاهی اوقات فعل مونولوگها ادبی میشدند. مثال:
میکردند❌
میکردن✅
پیشنهاد میکنم تمام فعلها را محاوره کنید تا بافت رمان شما به هم نخورد و یکدست باشد.
سیر رمان: خوشبختانه سیر رمان شما متعادل بود. نه چندان کند بود که خواننده هنگام خواندن رمان خوابش بگیرد نه چندان تند که فکر کند نکند چند صفحه از رمان را جا گذاشته است. سیر رمان شما یکی از نقطه قوتهای رمان شما بود.
دیالوگها و مونولوگها: دیالوگها و مونولوگها تناسب خوبی داشتند. مونولوگها اطلاعات خوبی به ما میداند و دیالوگهای هر شخصیت با دیگری تفاوت داشت و این جذابیت خاصی داشت. در این بخش موفق عمل کرده بودید.
شخصیتپردازی: بابت شخصیتپردازی به شما تبریک میگویم. شخصیتپردازی غیرکلیشهای و غیرمستقیمی و کاملی داشتید. هلن دختری بود که از حق دیگران دفاع میکرد و سخت به مذهب و خدا پایبند بود. آرون شیطان بیرحم و پلیدی بود که قصد در فریب هلن و خانوادهاش داشت. خواهر هلن، هلیا نماز نمیخواند و بسیار شخصیت پر شیطنتی داشت. امیرعلی برادر هلن نیز پسر شوخ و خوشمشربی بود. درکل شخصیتپردازی کامل و خوبی داشتید.
توصیفات:
مکان: مکانها غیرمستقیم و زیبا و لابهلای متن توصیف شده بودند؛ اما توصیف کمی از آنها دیده میشد. پیشنهاد میکنم این توصیف غیرمستقیم و جذاب مکانتان را کمی بیشتر کنید تا خواننده بیشتر با متن رمان خو بگیرد.
صدا و آواها: این توصیف، توصیفی بود که در رمان شما اصلاً یا بسیار کم دیده میشد. پیشنهاد میکنم نازک یا کلفت، زیر یا بم صدای شخصیتها و آواهایی نظیر خشخش برگها، صدای باد، برخورد فنجان با میز را در رمانتان توصیف کنید تا به متن شما زینت بیشتری ببخشد.
احساسات: احساسات شخصیتها تا حد زیادی برای مخاطب قابل درک و واضح بود؛ اما پیشنهاد میکنم کمی این توصیف را پررنگتر کنید
چهرهها: چهرهها بسیار غیرمستقیم و لابهلای متن توصیف شده بودند که همین سبب میشد در ذهن مخاطب ماندگار بمانند. همچین کامل بودند و خواننده تصور خوبی از چهرهها داشت.
زاویهدید: زاویهدید شما اول شخص بود و خوشبختانه شما در طول رمان آن را به سومشخص تغییر نداده بودید و یا دمبهدقیقه و بیدلیل آن را از دست این شخصیت به آن یکی نمیدادید. راوی داستان آرون و هلن بودند. در کل در این بخش موفق عمل کرده بودید.
کشمکش و تعلیق: کشمکش رمان شما فرافردی و درونی بود. میتوانیم کشمکش فرافردی را به فریب انسانها توسط آرون نسبت دهیم و درونی را به مشکلاتی که هلن با آنها درگیر بود. تعلیقی هم که داشتید دیده شدن آرون توسط هلن بود؛ که تعلیق نسبتا قوی و نویی بود.
باورپذیری: با توجه به ژانر فانتزی خوشبختانه چیز باورناپذیری در رمان شما دیده نشد.
ایده و پیرنگ: ایده چه بود؟ ایده دربارهی یک شیطان حرفهای به نام آرون بود که انسانها را فریب میداد و این بار به سراغ دختری به نام هان که دختری پاک و مذهبی بود آمده بود. ایدهی بسیار نویی داشتید و از این جهت به شما تبریک میگویم. همچنین خوب به آن پرداخته بودید و بال و پرهایی که به آن داده بود دلنشین بودند.
ایرادات نگارشی: متاسفانه رمان شما ایرادات نگارشی نسبتا زیادی از جمله نیمفاصلهها داشت. پیشنهاد میکنم با توجه به قوانین ویراستاری این مشکلات را رفع و رمان را ویرایش بزنید.
سخن آخر منتقد: هیچ رمانی بینقص نیست و نقد صرفاً برای پیشرفت شماست. از خواندن رمان زیبایتان نهایت لذت را بردم.