جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد آثار کاربران نقد رمان [ تعریف‌نشده ] اثر « سپید خون؛ کاربر انجمن رمان‌بوک »

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد کتاب کاربران توسط سپیدخون؛ با نام نقد رمان [ تعریف‌نشده ] اثر « سپید خون؛ کاربر انجمن رمان‌بوک » ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 189 بازدید, 2 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد کتاب کاربران
نام موضوع نقد رمان [ تعریف‌نشده ] اثر « سپید خون؛ کاربر انجمن رمان‌بوک »
نویسنده موضوع سپیدخون؛
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط سپیدخون؛
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,905
مدال‌ها
5
{ نام رمان: تعریف‌نشده }
{ نویسنده: سپید خون؛ }
{ ژانر: علمی‌تخیلی، تریلر، معمایی }
{ خلاصه: من زاده‌ی خاموش مردگانم، از این کالبد پیکسلی و آغشته به خون آبی‌رنگ کدها وحشتی نداری؟!
من تفاوتی با «عدد بی‌نهایت» دارم؛ تعریف‌نشده‌ام اما حقیقی! آن کابوس قهقه‌واری‌ام که در پناه سایه، کد لبخند تک‌تک شیاطین را خواهد شکست!
در مقدم خطوط آبی‌رنگم زانو بزن؛ این ضد قهرمان منفور، بهترین کارت زمین بازی را در آستین پنهان کرده است... . این عنکبوت، طمع تاج سرخ حکومت دارد! }
در حال تایپ - [ تعریف‌نشده ] اثر « سپید خون؛ کاربر انجمن رمان‌بوک »

خوشحال میشم با نقدتون من رو همراهی کنید :>
 
آخرین ویرایش:
𝓃ℯ𝓋ℯ𝓇 𝓂𝒾𝓃𝒹.
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
May
2,231
21,182
مدال‌ها
5
عنوان:
عنوان از دو کلمه‌ی اصلی و ساده‌ی «تعریف»+ «نشده» تشکیل شده بود. قسمت اول بکار رفته در عنوان، به معنای ناشناخته یا مجهول بکار برده شده است و اشاره به شخصیت اصلی داستان «ریتا» دارد.
قسمت دوم بکار رفته «نشده» فعل منفی ماضی است که در هنگام قرار گرفتن در کنار قسمت اول، یک جمله‌ی منفی معنی دار را تشکیل می‌دهد که با محتوای داستان هماهنگی دارد.
با این‌که نویسنده ار کلمات ساده‌ای برای ساختار عنوان بهره گرفته است، اما به خوبی توانسته است با قراردادن‌ دو‌ کلمه کنار هم ساختاری خوب که با محتوا هماهنگی دارد را تشکیل دهد.
عنوان دارای درصد کلیشه‌ی قابل چشمگیری است و می‌شد گفت نویسنده عنوانی تکراری را با حذف کاربرد جمع انتهای آن بکار گرفته است. عنوان بکار رفته با کتاب «تعریف نشده‌ها» اثر خانم هما سیدزاده شباهت ۹۰ از ۱۰۰ دارد و نویسنده برای انتخاب عنوان باید دقت بیشتری می‌کرد.

ژانر:
رمان دارای سه ژانر تخیلی_تریلر_معمایی بود. ژانر اصلی رمان که می‌توان آن را چارچوب اصلی تشکیل دهنده‌ی آن که همان تخیلی است از همان ابتدای داستان توانستیم مشاهده کنیم، ژانر تخیلی با محتوا ارتباط تنگاتنگی داشت. وجود آدم‌های غیر واقعی، پیکسلی بودن شخصیت اصلی داستان و اتفاقات به دور از باوری که در حین آن رخ می‌داد به‌خوبی ژانر تخیلی را به تصویر می‌کشید و نویسنده در این بخش عملکرد خوبی ارائه داده بود.
در رابطه با ژانر دوم داستان که ژانر «تریلر» بود می‌توان گفت تقریباً نویسنده در شرح ماجرا و تنش‌های رمان به خوبی توانسته بود عمل کند و اتفاقات را با هیجان و آب و تاب شرح دهد، اما آن هیجان و دلهره‌ای که با ژانر «تریلر» می‌بایست همراه باشد چندان به چشم نمی‌خورد.
متاسفانه محتوایی مبنی بر ژانر «معمایی» نیز تا این‌جا در روند داستان یافت نشد. ژانر «معمایی» را یک سوال کلی تشکیل می‌دهد که خواننده را برای فهمیدن و رسیدن به این جواب کنجکاوانه و با ذهنی پر از ابهامات و سوالات متداول به ادامه‌ی رمان وا می‌دارد. داستان با این‌که خواننده را مجاب به خواندن اتفاقات آن‌ می‌کرد اما آن سوال اصلی یا به اصطلاح ابهامات لازم را برای تشکیل این ژانر نداشت و این ژانر چندان چارچوب محکمی را در روند اتفاقات دارا نبود.

جلد:
جلد را رنگ‌های گرم و تقریباً دارک تشکیل داده بودند و رنگ بنفش و قرمز با توجه به توصیفات نویسنده تصور نسبتاً خوبی از فضای داستان را ارائه می‌داد.
جلد تصویری هوایی از یک شهر لوکس یا به اطلاح مدرن بود که آسمان خراش‌ها و ساختمان‌های بلند زمینه‌ی تصویر را تشکیل می‌‌دادند، تصاویر حک شده بر جلد رمان با فضای آن و ژانر «تخیلی» هماهنگی مناسب را داشتند، دختری معلق در هوا با موی قرمز و هدفونی که گوش و چشمش را پوشش داده نیز که به احتمال شخصیت اصلی «ریتا» باشد با ژانر تخیلی و محتوا هماهنگی مناس دازد.
نویسنده برای جلد تصویر تکراری انتخاب نکرده بود و عملرد مناسبی را با توجه به محتوا، ژانر و فضای داستان ارائه کرده بود.

خلاصه:
نویسنده برای نگارش خلاصه که یکی از قسمت‌های اصلی داستان است عملکرد خوبی را ارائه کرده بود و در شرح خلاصه به طرز ماهرانه‌ و حرفه‌ای توانسته بود با بازی کلمات، محتوای جذابی را شرح دهد. خلاصه داستان را لو نمی‌داد و سر بسته و با واژه‌ها و جملات نسبتاً ترکیبی درباره‌ی فضا، شخصیت اصلی و هدفش توضیحاتی همراه با تمثیل از ترکیب‌ کلمات ارائه دهد.
خلاصه نه آن‌قدر بلند بود که خواننده رغبتی به خواندن آن نکند و نه آن‌قدر کوتاه که خواننده را سردرگم کند، در عین اندازه‌ی مناسبش ذهن خواننده را درگیر داستان می‌کرد و کنجکاوی مناسب را برای ادامه‌ی روند داستان در ذهنش ایجاد می‌کرد.


مقدمه:
مقدمه تصور یک اثر هیجانی همراه با نبرد را در ذهن خواننده ایجاد می‌کند.
مقدمه به دور از کلیشه و تکرار نیست، با خلاصه‌ی داستان هماهنگی دارد.
مقدمه از زبان اول شخص یعنی شخصیت اصلی «ریتا» است‌ که تقریبا به شرح اهدافش می‌پردازد.
مقدمه بیشتر حالت آخرالزمانی دارد و خواننده را تشویق به ادامه‌ی داستان می‌کند.


آغاز داستان:
داستان با تنش‌هاب ذهنی ریتا درباره‌ی فضای اطراف آغاز می‌شود و با صحبت‌هایش درباره‌ی ماموریت جدیدش که در اصطلاح فرد مورد نظر را «شکار» خطاب می‌کند با دوست غیر انسانش «اریک» که هوش مصنوعی یا «ربات» است ادامه پیدا می‌کند. گرچند شاید اطلاعاتی که اریک در اختیار ریتا قرار می‌دهد به عنوان اولین دیالوگ‌های آغازین برای خواننده جالب نباشد اما خواننده از همان ابتدا در می‌یابد که قرار است با اتفاقات زیادی در رمان همراه باشد و ماموریتی که ریتا از آن حرف می‌زند او را مجاب به خواندن ادامه‌ی داستان می‌کند.

نویسنده در آغازی حرفه‌ای را به تصویر کشیده است که در عین ایجاد ابهاماتی در ذهن خواننده با فضا سازی و جو فوق.العاده ای در همان ابتدا تصور یک داستان تخیلی_ هیجانی را در ذهن خواننده ایجاد می‌کند.
شروع رمان به دور از کلیشه و غیر تکراری است، در عین جذاب بودن خواننده را به خواندن ادامه‌.ی آن تشویق می‌کند. با وجود تمامین پوئن‌های مثبت، همان معدود کلمات تقریبا دشوار بکار رفته در ابتدای رمان ممکن است خواننده را از خواندن آن بازدارند، یا حتی اطلاعاتی که ممکن است به عنوان پارت آغازین درک‌شان برای خواننده سخت باشد. به عنوان مثال نام چندین مکان یا شهر جدید که خواننده درک درستی از آن‌ها ندارد همچون «مگاسیتی»، «جاکارتا» یا واژگان نسبتاً دشوار که به عنوان یک رمان یا اثر داستانی خواننده را مجاب می‌کنند تا سری به سرچ گوگل بزند، مانند «پیکسلی» «نامسما»، «رفلکسی» بودن و... .


میانه:
نویسنده در ارائه و نگارش میانه عملکرد حرفه‌ای داشت و نگارش اتفاقات و ایجاد ابهاماتی در ذهن خواننده او را مجاب به ادامه‌ی داستان می‌کرد.
میانه‌ی داستان بیشتر شبیه عملیاتی بود که ریتا و اریک آن را پشت سر گذاشتند با این تفاوت که ریتا مجبور شد برای نجات دوستش اریک به تنهایی وارد عمل شود و اتفاقاتی را پشت سر بگذارد.
نویسنده در نگارش میانه، از کلیشه‌ جلوگیری کرده بود و توانسته بود بدون حتی ذره‌ای از کلیشه میانه‌ای جذاب و زیبا را ارائه دهد و انفاقات را متناسب با محتوا شرح دهد.

نقطه‌ی اوج:
می‌توان گفت نقطه‌ی اوج هر داستان، هیجانی‌ترین قسمت آن است که در آن خواننده را به اوج هیجان و کنجکاوی می‌رساند و تقریباً یکی از ارکان اصلی هر رمانی به شمار می‌رود. در نقطه‌ی اوج رمان، تقریباً یکی از اتفاقات اصلی یا اصلی‌ترین اتفاقات به وقوع می‌پیوندد.
نقطه‌ی اوج و هیجانی این داستان قسمتی بود که ریتا با آن فرد نشناس برخورد داشت و اطلاعاتش توسط «او» هک شده بود، که در عین هیجانی بودن خواننده را تشویق و مجاب به خواندن ادامه‌ی آن می‌کرد‌. نقطه‌ی اوج کنجکاوی و ذهن خواننده را درگیر می‌کرد و می‌توان گفت سوالاتی را در ذهنش ایجاد می‌کرد.
نقطه‌ی اوج رمان در عین متناسب بودن با ژانرها و محتوا به دور از کلیشه بود و جذابیت کافی را برای درگیر کردن ذهن خواننده دارا بود. نویسنده توانسته بود با بازی با کلمات و کشمکش‌های درونی و بیرونی «ریتا» هیجانات کافی را به خواننده منتقل کند.

سیر و تکوین:
سیر و روند اتفاقات داستان نه آن‌قدر کند بود که خواننده را خسته کند، به گونه‌ای که مخاطب رغبتی برای ادامه‌ی آن نداشته باشد و نه آن‌قدر تند بود که اطلاعات و اتفاقات به‌ صورت هجومی، پشت سر هم و‌ پی در پی به وقوع بپیوندند و خواننده را گیج و منگ کنند.
اتفاقات پشت سر هم و هماهنگ با جو آن ، در فاصله‌ای متناسب به وقوع می‌پیوستند‌ و نویسنده در این قسمت عملکرد خوبی داشت.

دیالوگ و مونولوگ:
بصورت طبیعی و استاندارد، مونولوگ‌ها می‌بایست بیشتر از دیالوگ‌ها باشند که نویسنده به خوبی این اصلی را رعایت کرده بود. مونولوگ‌ها بیشتر کشمکش‌ها‌ی درونی ریتا را به تصویر می‌کشید.
با وجود اصل ذکر شده در چند خط بالاتر اما اندازه‌ی مونولوگ‌ها نسبت به دیالوگ‌ها غیر استاندارد بود، به گونه‌ای که پس از مونولوگی نسبتاً طولانی دیالوگ کوتاهی میان ریتا و اریک رد و بدل می‌شد، برای مثال حدود یک و نیم پارت فقط کشمکش‌های درونی ریتا را با خودش شرح می‌داد خواننده را خسته می‌کرد.
دیالوگ‌ها و شوخی‌هایی که میان ریتا و اریک رد و بدل می‌شد از ایجاد فضای سنگین و نسبتاً خسته‌ کننده در رمان جلوگیری می‌کرد و نویسنده توانسته بود با شوخی‌های اریک جو رمان را از آن حالت یک‌نواخت خارج کند.

کشمکش‌ها و تعلیق:
نویسنده در شرح کشمکش‌های بیرونی عملکرد بسیار خوبی داشت، ماموریت ریتا و درگیری‌اش با عناصر داستان از جمله آن زن غیر واقعی که او را با لبخندی بزرگ تا نزدیک گوشش می‌‌شناسیم یکی از نمونه‌های عملکرد مناسب نویسنده از این قسمت است.
نویسنده همچون شرح فوق‌العاده کشمکش‌های بیرونی، توانسته بود همان عملکرد خوب را در کشمکش‌های‌ درونی‌ نیز دارا باشد.
کلکل‌های درونی ریتا با خودش از جمله شرح تصاویر و خاطراتی که د ذهنش نقش می‌بندد، کشمکش‌ها و نظریاتش درباره‌ی عناصر داستان نمونه‌هایی از عملکرد خوب نویسنده را به تصویر می‌کشد.

توصیفات و شخصیت پردازی:
برای تصور بهتر پدیده‌ها و عناصر در هر داستان لازم است نویسنده در هر قسمت توصیفات و توضیحاتی را در رابطه با هز قسمتی ارائه بدهد.
نویسنده توانسته بود تصویر شخصیت‌های اصلی داستان را بصورت غیر مستقیم و حرفه‌ای توصیف کند و تصور نسبتاً خوبی از آن‌ها را در ذهن خواننده ایجاد کند، اما توصیفات به حد استاندارد نبود.
بطور مثال تصور ما از اریک و یک غیر انسان به عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی رمان تنها موهای قرمزش است یا اطلاعات ما از ریتا که شخصیت‌ اصلی داستان است تنها یک دختر با هدفون وی‌ای‌ار است، نویسنده می‌توانست با شرح رنگ‌ چشم‌ها، رنگ پوست، فرم صورت و‌ دیگر عناصر تصور کامل‌تری از شخصیت‌ها را در ذهن خواننده ایجاد کند.
نویسنده در شرح و به تصویر کشیدن مکان و فضاسازی عملکرد فوق‌العاده‌ای را ارائه داده است که از همان ابتدای داستان آن را شاهد هستیم، به‌گونه‌ای که انگار خواننده از همان آغاز رمان تصوری کامل و واضح از مکان‌ها و زوایای مختلف داستان دارد و می‌داند اتفاقات درچه فضایی اتفاق می‌افتند.
نویسنده فضای بنفش رنگ و آسمان خراش‌ها و ساختمان‌های بلندی که تصور یک شهر مدرن و پیشرفته که دارای تکنولوژی بسیار جدیدی است را به خوبی توانسته است با آب و تاب توصیف کند و د استطلاح بر ذهن خواننده برای تصور حالات تسلط پیدا کند.
نویسنده در توصیفات صداها و آواها نیز عملکرد خوبی داشت، بری نمونه می‌تواند صدای ربات مانند اریک را در ذهنش تحلیل کند یا شرح آواهای پدیده‌ها و اتفاقت داستان از جمله صدای موتور هواپیمانیی که اریک موفق به شناسایی‌اش شد.


احساسات و درک موقعیت:
موقعیت‌هایی که ریتا در آن‌ها قرار می‌گرفت متناسب با یک رمان تخیلی کاملاً مناسب بود و خواننده با درک ژانر آن سعی می‌کرد با انفاقات و وقایع ارتباط برقرار کند یا به عبارتی به عنوان یک اثر تخیلی آن‌ها را درک کند.
خواننده می‌توانست به لطف قلم خوب نویسنده کشمکش‌های درونی ریتا، افکار و حتی پریشانی‌هایش را درک کرده و احساس کند. به‌طور کلی رابطه‌ی خوب و مناسبی میان احساسات ریتا و خواننده و درک موقعیت‌های داستان وجود داشت.

زاویه‌ی دید:
رمان از زبان اول شخص و شخصیت صلی داستان یعنی ریتا بود. بافت و زاویه دید در همه‌ی قسمت‌ها یکدست و مناسب بود، پرش زاویه دید یا تغییر آن مشاهده نمی‌شد. رمان در چند قسمت یا به اصطلاح چند فصل و در تاریخ‌های مختلفی شرح داده می‌شد و در کل آن همچنان بافت آن حفظ شده بود.
رمان دارای بافت ادبی و کتابی بود که در عین آن دیالوگ‌ها بصورت محاوره‌ای و استاندارد نگاشته شده بودند. بافت و نوع آن در کل داستان یکسان بود.

ایده:
ایده‌ی کلی داستان ایده‌ای علمی تخیلی و نو است، داستان درباره‌ی دختری به نام ریتا است که همراه دوستش اریک که پسری غیر انسان است یک سری نقشه‌ها و برنامه‌ها دارد... فضای مدرن و پیشرفته‌ی رمان، اثر را از کلیشه و فضای تکراری به دور می‌کند.
ایده نو به دور از کلیشه و جذاب است.
ایده با ژانرها مرتبط است و با شخصیت‌ها تناسب دارد.

ایرادات نگارشی:
ضعف نچارشی آنچنانی در رمان مشاهده نمی‌شد و نویسنده در نگارش آن عملکرد خوبی داشت.

نقاط قوت:
ایده‌ای نو، خلاصه خوب، تصویر جلد مناسب، مقدمه‌ای خوب، آغازی نو، هماهنگی ژانرها با میانه و ایده و... .
نقاط ضعف: عنوان تکراری و کلیشه‌ای، ناهماهنگی برخی ژانرها با میانه، اندازه‌ی غیر استاندارد مونولوگ‌ها نسبت به دیالوگ‌ها.

جدا از نقد، از خوندن داستان «تعریف نشده» لذت بردم و از نویسنده‌ برای خلق همچین اثر زیبایی تشکر می‌کنم.
 
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,905
مدال‌ها
5
خیلی ممنونم بانو بابت نقد، حتما ازش استفاده میکنم :>
@ebi.
 
بالا پایین