جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نقد شورا نقد رمان حنیفا

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط ادوارد کلاه به سر با نام نقد رمان حنیفا ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 423 بازدید, 5 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد رمان حنیفا
نویسنده موضوع ادوارد کلاه به سر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط azammahmoud
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
6,895
29,193
مدال‌ها
15
نام : حنیفا
نویسنده : یسنا باقری
ژانر : اجتماعی، عاشقانه، جنایی
ناظر: @DLNZ
خلاصه :
دخترک به ردپای شخصیت های دست نوشته نگاه می‌کرد.
«واگن، قطار، سرطان، آلبینیسم، مرگ، زندگی.»
به خط هایی نگاه می‌کرد که به هم متصل می‌شدند و بند بند قصه را ایجاد می‌کردند. قصه ای که تمامی نداشت، قطاری که ایستگاه نداشت.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
6,895
29,193
مدال‌ها
15
jpg-1.jpg
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Esra
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تایپک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تایپک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد| @Selena
 

azammahmoud

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,206
6,470
مدال‌ها
1
به نام نامی یزدان

عنوان رمان: عنوان رمان شما حنیفا بود. نام رمان شما از یک بخش تشکیل شده بود. اندازه عنوان استاندارد بود و به دور از کلیشه بود و تکراری نبود. نام رمان از کلمه‌ی ثقیلی تشکیل شده بود که باعث ایجاد کنجکاوی بیشتر در خواننده شده بود. همچنین نام رمان کل داستان را لو نداده بود و با ایجاد کنجکاو کنندگی و جذب خواننده، انتخاب مناسبی بود. عنوان ارتباط بسیار کمی با ژانر اجتماعی داشت اما هیچ ارتباطی با دو ژانر دیگر(عاشقانه و جنایی) نداشت. همچنین عنوان رمان با توجه به مفهوم کلمه ارتباط مناسبی با بدنه داشت.


ژانرها: شما از سه ژانر اجتماعی، عاشقانه و جنایی در رمانتان نام بردید. ژانر اجتماعی با توجه به اتفاقاتی که برای شخصیت اصلی رمان( نیکی) افتاد و شغل خانواده‌ی او به طور محسوس در رمان وجود داشت. رگه‌هایی از ژانر عاشقانه نیز با توجه به احساسات شخصیت دیگر رمان (روشنا) به همسرش وجود داشت اما بسیار کمرنگ بود. بهتر است ژانر عاشقانه را در رمانتان پررنگ‌تر کنید. همچنین ژانر جنایی هم با توجه به کشته شدن شخصیت دیگر رمان( الیاس) در رمان وجود داشت. در کل هر سه ژانر به طور محسوس در رمان وجود داشتند و به درستی انتخاب شده‌اند اما بهتر است ژانر عاشقانه را در رمانتان بیشتر کنید.


خلاصه رمان: خلاصه رمان اندازه مناسبی داشت و از کلمات ساده‌ای تشکیل شده بود. خلاصه رمان دور از کلیشه بود با دادن سرنخ‌های کوچک و مبهم به اندازه کافی باعث کنجکاو کردن خواننده میشد. خلاصه با داشتن آرایه‌ی تضاد و مراعات‌ نظیر موجب جذب خواننده میشد. اما بهتر است جمله‌ی <قصه ای که تمامی نداشت، قطاری که ایستگاه نداشت.> برای خوش‌آوا شدن و هماهنگی بیشتر جملات به این صورت نوشته شود: <قصه ای که تمامی نداشت، قطاری که ایستگاهی نداشت.>. همچنین خلاصه به طور محسوس با بدنه و دو ژانر اجتماعی و جنایی ارتباط داشت اما ژانر عاشقانه در آن دیده نمیشد و با این ژانر ارتباطی نداشت.


جلد رمان: تصویر جلد ارتباط محسوس و کاملی با ژانرهای انتخابی داشت. عکس دست‌های پشت پنجره، رنگ گرفته‌ی تصویر و دختر در تصویر ارتباط محسوسی با ژانر‌ها داشتند. اما برای ارتباط بیشتر جلد با خلاصه و بدنه‌ی رمان، بهتر بود از تصویر پنجره‌ی یک قطار برای جلد استفاده میشد. همچنین فونت استفاده شده برای عنوان رمان در جلد مناسب بود و چینش خوبی داشت. تکست جلد نیز با ژانر عاشقانه و اجتماعی ارتباط محسوسی داشت ولی با ژانر جنایی ارتباط بسیار کمی داشت. همچنین تکست جلد ارتباط محسوس و کاملی با بدنه رمان داشت.


مقدمه: متاسفانه رمان شما مقدمه نداشت. بهتر است برای بهتر شدن رمان و جذب بیشتر خواننده، مقدمه را به رمانتان اضافه کنید‌‌.


آغاز: آغاز رمان شما با صحنه‌ای شروع شد که دختری به نام حنیفا دفتری را از مادرش هدیه می‌گیرید و شروع به خواندن دفترچه می‌کند. آغاز رمان به دور از کلیشه بود و به قدر کافی مبهم بود و باعث جذب و کنجکاو شدن خواننده شده بود‌‌. اما در آغاز رمان، توصیف خاصی از مکان، صدا‌ها و آوا‌ها دیده نمیشد. بهتر است برای جذاب تر شدن رمان، در آغاز از توصیفات نیز استفاده کنید‌. آغاز رمان به طور ناگهانی اطلاعات زیادی را به خواننده نمی‌داد و از این نظر نیز انتخاب مناسبی بود.


میانه: میانه‌ی رمان شما با تصادف و تکه تکه شدن قطار، فوت مادر نیکی، جدایی نیکی از پدرش و آشنایی نیکی با خانواده روشنا ادامه میابد. تصادف قطار و آشنایی نیکی با خانواده روشنا اوج داستان بود. به نوعی میانه از نقطه اوج داستان شروع شده بود. پرش‌ها به گذشته در میانه در جای مناسب قرار داشتند و به موقع بودند. همچنین میانه رمان به دور از کلیشه بود و جذب و کنجکاوکنندگی لازم را برای خواننده دارد.


لحن و بافت: لحن رمان شما قالباً ادبی بود ولی در دیالوگ‌ها از لحن محاوره‌ای استفاده کرده بودید. این انتخاب مناسب بود و به طور کامل رعایت شده بود. این لحن در کل رمان به خوبی رعایت شده بود و بافت رمان یکدست بود.


سیر رمان: سیر رمان متاسفانه سرعت بالایی داشت. اتفاقات همه پشت سر هم می‌افتادند. واژگون شدن قطار، آشنایی نیکی با خانواده روشنا، تعریف زندگی روشنا، گرفتن ساختمان مدرسه و... همگی خیلی سریع اتفاق افتادند و خواننده فرصت هضم و درک اتفاقات را پیدا نمی‌کرد. بهتر است سرعت سیر رمان کمتر شود و به هر اتفاق بیشتر پرداخته شود.


دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها: تناسب بین دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها به خوبی رعایت شده بود و به گونه‌ای نبود که یک پارت دیالوگ محور باشد و پارت دیگر مونولوگ محور‌. متفاوت بودن دیالوگ شخصیت‌ها باهم رعایت شده بود و همچنین دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها اطلاعات کافی را به خواننده می‌دادند. اما بهتر هست دیالوگ هر شخصیت با نام شخصیت مشخص شود تا با دیالوگ شخصیت دیگر قاطی نشود و همین‌طور از علائم نگارشی مناسب با توجه به نوع بیان و حالت جمله استفاده شود. همچنین بهتره که توصیفات در دیالوگ‌ها انجام شود.


شخصیت پردازی: شخصیت پردازی شما به دور از کلیشه بود ولی گاهی مستقیم و گاهی غیر مستقیم بود. در توصیف غیر مستقیم شخصیت‌ها آرام آرام و در طول داستان شناخته می‌شدند و از توصیف ناگهانی و مستقیم خودداری شده بود‌. همچنین صفات اخلاقی شخصیت‌ها با یکدیگر تناسب داشت. اما متاسفانه توصیف شخصیت‌ها بسیار کم بود در مورد برخی شخصیت‌ها اصلا وجود نداشت. به طوری که خواننده هیچ تصوری از چهره برخی شخصیت‌ها نداشت. بهتر است برای درک و فهم بیشتر رمان، توصیف بیشتری برای شخصیت‌های رمان داشته باشید. اما در مورد نام برخی شخصیت‌ها، با توجه به نام تعداد زیادی از شخصیت ها، مثل دنیل، الیاس، بنیامین و... لوکیشن داستان در کشوری خارجی‌ است. اما نام برخی دیگر از شخصیت‌ها مثل نیکی، مهرا، روشنا و... که ریشه‌ی فارسی دارند، با توجه به نام خانواده‌ها و لوکیشن آن‌ها از باورپذیری رمان کم میکنند‌. برای رفع این مورد یا توضیحی قانع کننده مثل متفاوت بودن ملیت یکی از اشخاص دور خانواده مثل مادربزرگ و پدربزرگ در ادامه داستان نیاز است، و یا نام شخصیت‌ها نیاز به ویرایش دارد‌.


توصیف مکان: توصیف مکان غیر مستقیم بود اما بسیار کم بود. بهتر است برای هر مکان توصیف بیشتری انجام شود تا درک و تصور موقعیت برای خواننده راحت تر شود.


صداها و آواها: توصیف صدا و آوا در متن شما بسیار کم بود‌. بهتر است برای انتقال و درک بهتر فضا برای خواننده، توصیف بیشتری درباره‌ی صداها و آواهای اشخاص و محیط داشته باشید. برای مثال تن صدای شخصیت‌ها مثل بم، زیر و ... . و همین‌طور آواهای موجود در محیط مثل خش‌خش برگ‌ها، صدای پرندگان و... . همین‌طور جهت صدا‌ و آوا‌ها مثل پشت‌سر، جلو، کنار و... . یا حالت صدا مثل ترسیده، متعجب، خوشحال و... .



احساسات: توصیف احساسات شخصیت‌ها در رمان بسیار کم بود و گاهی اصلا وجود نداشت. بهتر است برای هضم و درک بهتر هر شخصیت توصیف بیشتری درباره‌ی احساسات آن شخصیت انجام دهید.



زاویه دید: زاویه‌ دید در رمان به موقع و مناسب عوض شده بود، اما بهتر است قبل از تغییر زاویه‌ی دید، ابتدا شخصیت که داستان قرار است از دیدگاه آن بیان شود را اعلام کنید. در طول داستان در برخی بخش‌ها، زاویه‌ی دید به طور ناگهانی عوض میشد و خواننده بعد از خواندن چند خط تازه متوجه ماجرا و عوض شدن زاویه‌ی دید و راوی میشد که باعث گیج شدن خواننده می‌شود.


کشمکش و تعلیق: کشمکش‌‌های درونی و بیرونی افراد در رمانتان محسوس بود. کشمکش‌های درونی مثل فکر‌ها و تصمیم‌ها‌ی مختلف شخصیت اصلی(نیکی) و کشمکش‌های بیرونی مثل واژگونی قطار و از دست دادن ساختمان مدرسه کاملا محسوس و قابل درک بود. همچنین معمای قتل الیاس و متهم شدن دنیل( پدر نیکی) به قتل الیاس تعلیق مناسب و کنجکاو کننده‌ای برای رمان بود.



ایده و پیرنگ: پیرنگ داستان درباره‌ی دختری جهانگرد بود که یک حادثه‌ی تصادف موجب آشنایی او با یک خانواده‌ شد. ایده به دور از کلیشه بود پردازش نسبتا خوبی هم داشت. در کل رمان دارای ایده و پردازش خوبی بود.



ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی و املایی در رمان کم بود و در این زمینه دقت کافی شده بود. اما ایراد زیادی در نیم فاصله‌ها بود. بهتر است در گذاشتن نیم‌فاصله‌ها بیشتر دقت شود.


باور پذیری: رمان شما از نظر باور پذیری در سطح مناسبی قرار داشت. اتفاقات گفته شده، توصیفات و شخصیت‌ها از نظر باور پذیری قابل درک و مناسب بودند.


سخن آخر: پیشرفت‌های بزرگ، حاصل تلاش‌های کوچک است. امیدوارم این نقد برایتان مفید بوده‌ باشد. از خواندن رمان زیبایتان لذت بردم.
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
2,987
21,628
مدال‌ها
15
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و نور

دیدم قبل از رفتن یه متن دفاعیه بنویسم و قصد رفتن کنم، چون ممکنه دیر بشه.
پس کاربرای عزیز؛ اگه متن مرخصی رو دیدید باید بگم که، قضاوت اصلا کار خوبی نیست. بگذریم!

اینجا دادگاهه؟ پس قصد دفاع از قصه رو دارم، بچه هام (نیکی، بنیامین، نورا) خیلی زحمت کشیدن توی این یک سال..
اهم اهم...

اول درباره اسما :
من سعی کردم اسم بین المللی استفاده کنم و اسمایی انتخاب کنم که مخاطب بتونه باهاشون ارتباط بگیره. خب، چندماه باهاشون ارتباط داشتم و سخته عوضشون کنم، بعد از اون من قصد چاپ داشتم
از یه نفر شنیدم اسم خارجی توی رمان بیاد به بدبختی قبول میکنن رمان چاپ شه و دیگه یه اتفاقاتی افتاد نشد حنیفای من چاپ شه. کاری نداریم به این! چون زیاد مهم نیست.

یه جای دیگه هم‌ گفتید که رمان سیر (درسته) تندی داره.
من هنوز اول رمانم، سعی کردم اتفاقات یه جوری باشه که بشه مقدمه رمان.
سیر تند نیست، شایدم باشه
ولی من اگه میخواستم کند ترش کنم یه دو هزار پارت از حنیفا در می‌اومد.
از یه نویسنده بزرگی شنیدم (با اینکه قهرم باهاشون ولی حیفه نگم) گفتن که، رمانی که پارتاش زیاد باشه مخاطب خسته میشه باهاش.
من اون اوایل واسه یه رمانی داشتم به اسم "او دختر نبود" حذف شد متاسفانه.
ولی خب دلیل حذف کردنش این بود سیر کندی داشت، اینقد این سیر کند شد و سعی کردم به همه چیز بپردازم که به کلی رمان نابود شد!
شما شازده کوچولو خوندید؟ اونم سیر تندی داشت. حالا من رمان پر از ایرادمو با شازده کوچولو مقایسه نمیکنم.
مثاله!

بقیه نقداتونم به جا بود و میمونه اسم رمان
من هیچ وقت سعی نمیکنم اسمای رمانام به همه ژانرا بخوره.
دلیلشم اینه :
اسم طولانی، رمان رو خراب میکنه.
الان این حنیفا کاملا به ژانرای قصه ربط داره.
حنیفا یه جورایی شخصیت اصلیه.
اسم اون رو گذاشتم.
حالا بخوام مثال بزنم سریال کیمیا، اسم کیمیا از روی شخصیت اصلی گرفته شده بود.
به همه ژانرا میخورد؟ خیر؛ نمیخورد.

واسه مقدمه هم من اون قسمت اول که حنیفا دفتر رو از مادرش گرفت میشد مقدمه. پس مقدمه داشت رمانم عزیز دلم

ژانرا هم بازم تکرار میکنم
من هنوز اول قصه ام، واسه اینکه همه ژانرا استفاده بشه خیلی زوده. مثلا عاشقانه، من هنوز وقت دارم دوتا کفتر عاشقو به هم برسونم یه چندتا پارت عاشقونه داشته باشم.

آها اینم هست :
اینکه شخصیتا رو توصیف نمیکنم بازم میگم آجی گلم
هنوز اول رمانم
به اندازه کافی توصیف کردم، یه مثال بزنم واسه نورا
اگه بخوام توصیفش کنم گفتم که موهاش سفیده و چشماش به دلیل بیماری توی شب بنفش میشه.
بزن اینترنت آلبینیسم چنین موردایی هست.
هنوز وقت هست مثلا نیکی رو توصیف کنم.

دیگه حرفی ندارم.

میکروفنو بکشید از برق نفسم گرفت
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
6,895
29,193
مدال‌ها
15
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و نور

دیدم قبل از رفتن یه متن دفاعیه بنویسم و قصد رفتن کنم، چون ممکنه دیر بشه.
پس کاربرای عزیز؛ اگه متن مرخصی رو دیدید باید بگم که، قضاوت اصلا کار خوبی نیست. بگذریم!

اینجا دادگاهه؟ پس قصد دفاع از قصه رو دارم، بچه هام (نیکی، بنیامین، نورا) خیلی زحمت کشیدن توی این یک سال..
اهم اهم...

اول درباره اسما :
من سعی کردم اسم بین المللی استفاده کنم و اسمایی انتخاب کنم که مخاطب بتونه باهاشون ارتباط بگیره. خب، چندماه باهاشون ارتباط داشتم و سخته عوضشون کنم، بعد از اون من قصد چاپ داشتم
از یه نفر شنیدم اسم خارجی توی رمان بیاد به بدبختی قبول میکنن رمان چاپ شه و دیگه یه اتفاقاتی افتاد نشد حنیفای من چاپ شه. کاری نداریم به این! چون زیاد مهم نیست.

یه جای دیگه هم‌ گفتید که رمان سیر (درسته) تندی داره.
من هنوز اول رمانم، سعی کردم اتفاقات یه جوری باشه که بشه مقدمه رمان.
سیر تند نیست، شایدم باشه
ولی من اگه میخواستم کند ترش کنم یه دو هزار پارت از حنیفا در می‌اومد.
از یه نویسنده بزرگی شنیدم (با اینکه قهرم باهاشون ولی حیفه نگم) گفتن که، رمانی که پارتاش زیاد باشه مخاطب خسته میشه باهاش.
من اون اوایل واسه یه رمانی داشتم به اسم "او دختر نبود" حذف شد متاسفانه.
ولی خب دلیل حذف کردنش این بود سیر کندی داشت، اینقد این سیر کند شد و سعی کردم به همه چیز بپردازم که به کلی رمان نابود شد!
شما شازده کوچولو خوندید؟ اونم سیر تندی داشت. حالا من رمان پر از ایرادمو با شازده کوچولو مقایسه نمیکنم.
مثاله!

بقیه نقداتونم به جا بود و میمونه اسم رمان
من هیچ وقت سعی نمیکنم اسمای رمانام به همه ژانرا بخوره.
دلیلشم اینه :
اسم طولانی، رمان رو خراب میکنه.
الان این حنیفا کاملا به ژانرای قصه ربط داره.
حنیفا یه جورایی شخصیت اصلیه.
اسم اون رو گذاشتم.
حالا بخوام مثال بزنم سریال کیمیا، اسم کیمیا از روی شخصیت اصلی گرفته شده بود.
به همه ژانرا میخورد؟ خیر؛ نمیخورد.

واسه مقدمه هم من اون قسمت اول که حنیفا دفتر رو از مادرش گرفت میشد مقدمه. پس مقدمه داشت رمانم عزیز دلم

دیگه حرفی ندارم.

میکروفنو بکشید از برق نفسم گرفت
@Esra
 

azammahmoud

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,206
6,470
مدال‌ها
1
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و نور

دیدم قبل از رفتن یه متن دفاعیه بنویسم و قصد رفتن کنم، چون ممکنه دیر بشه.
پس کاربرای عزیز؛ اگه متن مرخصی رو دیدید باید بگم که، قضاوت اصلا کار خوبی نیست. بگذریم!

اینجا دادگاهه؟ پس قصد دفاع از قصه رو دارم، بچه هام (نیکی، بنیامین، نورا) خیلی زحمت کشیدن توی این یک سال..
اهم اهم...

اول درباره اسما :
من سعی کردم اسم بین المللی استفاده کنم و اسمایی انتخاب کنم که مخاطب بتونه باهاشون ارتباط بگیره. خب، چندماه باهاشون ارتباط داشتم و سخته عوضشون کنم، بعد از اون من قصد چاپ داشتم
از یه نفر شنیدم اسم خارجی توی رمان بیاد به بدبختی قبول میکنن رمان چاپ شه و دیگه یه اتفاقاتی افتاد نشد حنیفای من چاپ شه. کاری نداریم به این! چون زیاد مهم نیست.

یه جای دیگه هم‌ گفتید که رمان سیر (درسته) تندی داره.
من هنوز اول رمانم، سعی کردم اتفاقات یه جوری باشه که بشه مقدمه رمان.
سیر تند نیست، شایدم باشه
ولی من اگه میخواستم کند ترش کنم یه دو هزار پارت از حنیفا در می‌اومد.
از یه نویسنده بزرگی شنیدم (با اینکه قهرم باهاشون ولی حیفه نگم) گفتن که، رمانی که پارتاش زیاد باشه مخاطب خسته میشه باهاش.
من اون اوایل واسه یه رمانی داشتم به اسم "او دختر نبود" حذف شد متاسفانه.
ولی خب دلیل حذف کردنش این بود سیر کندی داشت، اینقد این سیر کند شد و سعی کردم به همه چیز بپردازم که به کلی رمان نابود شد!
شما شازده کوچولو خوندید؟ اونم سیر تندی داشت. حالا من رمان پر از ایرادمو با شازده کوچولو مقایسه نمیکنم.
مثاله!

بقیه نقداتونم به جا بود و میمونه اسم رمان
من هیچ وقت سعی نمیکنم اسمای رمانام به همه ژانرا بخوره.
دلیلشم اینه :
اسم طولانی، رمان رو خراب میکنه.
الان این حنیفا کاملا به ژانرای قصه ربط داره.
حنیفا یه جورایی شخصیت اصلیه.
اسم اون رو گذاشتم.
حالا بخوام مثال بزنم سریال کیمیا، اسم کیمیا از روی شخصیت اصلی گرفته شده بود.
به همه ژانرا میخورد؟ خیر؛ نمیخورد.

واسه مقدمه هم من اون قسمت اول که حنیفا دفتر رو از مادرش گرفت میشد مقدمه. پس مقدمه داشت رمانم عزیز دلم

ژانرا هم بازم تکرار میکنم
من هنوز اول قصه ام، واسه اینکه همه ژانرا استفاده بشه خیلی زوده. مثلا عاشقانه، من هنوز وقت دارم دوتا کفتر عاشقو به هم برسونم یه چندتا پارت عاشقونه داشته باشم.

آها اینم هست :
اینکه شخصیتا رو توصیف نمیکنم بازم میگم آجی گلم
هنوز اول رمانم
به اندازه کافی توصیف کردم، یه مثال بزنم واسه نورا
اگه بخوام توصیفش کنم گفتم که موهاش سفیده و چشماش به دلیل بیماری توی شب بنفش میشه.
بزن اینترنت آلبینیسم چنین موردایی هست.
هنوز وقت هست مثلا نیکی رو توصیف کنم.

دیگه حرفی ندارم.

میکروفنو بکشید از برق نفسم گرفت
قلمتون مانا🌹
موفق باشید
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین