به نام نامی یزدان
عنوان رمان: عنوان رمان شما هزار و یک شب شهرزاد بود. این عنوان از پنج بخش هزار+ و+ یک + شب + شهرزاد تشکیل شده بود. نام انتخابی طولانی تر از حد استاندارد بود همچنین عنوان رمان تکراری و کلیشهای بود و نیاز به ویرایش دارد. نام رمان به کل داستان را لو نداده بود و از این نظر انتخاب مناسبی بود. نام رمان از کلمات سادهای ساخته شده بود. با توجه به مفهوم کلی نام رمان و توجه به کلیات داستان پشت عنوان میتوان ارتباط خیلی کمی با ژانر انتخابی که درام است در آن پیدا کرد. همچنین عنوان با بدنه مرتبط بود.
ژانرها: شما از یک ژانر درام در رمانتان نام برده بودید. و به نوعی ژانر غالب رمان باید درام باشد. ژانر درام با توجه به کشمکشهای احساسی شخصیت اصلی رمان (شهرزاد) به طور محسوس در داستان وجود داشت. اما با توجه به روند پیشروی احساس شخصیت رمان میتوان رگههایی از ژانر عاشقانه را نیز در رمان پیدا کرد و همینطور با توجه به ماموریت شخصیت اصلی و ارتباط آن با پلیس، ژانر پلیسی هم مناسب رمان است که بهتر است اضافه شود.
خلاصه: متاسفانه خلاصهی رمان شما بسیار کوتاه بود. اما با توجه استفاده از آرایهی تضاد و دادن سرنخهای کوچک و ایجاد مجهولات مناسب و کافی، کنجکاو کنندگی لازم را در خواننده ایجاد میکرد خلاصه رمان دور از کلیشه بود اما خلاصه بیشتر شبیه خلاصهای برای رمانی با ژانر پلیسی بود و ژانر درام در آن بسیار کمرنگ بود.
جلد: جلد رمان با توجه به رنگ گرفتهای که دارد ارتباط بسیار کمی با ژانر رمان که درام است دارد. اما جلد انتخابی بیشتر شبیه جلدی برای رمانی با ژانر عاشقانه است. همین طور تکست جلد با ژانر رمان مرتبط است و با بدنه نیز ارتباط دارد.
مقدمه: مقدمهی رمان شما بسیار کوتاه بود ولی ارتباط خوبی باژانر و بدنه داشت. به دور از کلیشه بود و کنجکاو کنندگی لازم را برای خواننده داشت. اما توصیف خاصی دربارهی شخصیت یا مکانی در مقدمه دیده نمیشد.
آغاز: آغاز شما با صحنهای شروع شد که نشانگر تشکیل یک جلسه برای انجام یک کار خلاف توسط عدهای به ریاست فردی به نام همایون است. آغاز شما به دور از کلیشه بود و کنجکاو کنندگی لازم را برای خواننده داشت. اما در آغاز اطلاعات زیادی به طور ناگهانی به خواننده داده میشود که هضم آن را برای خواننده دشوار میکرد.
میانه: میانهی رمان شما با ورود شهرزاد به ماموریت و نزدیک کردن خودش به مجری معروف داستان ادامه میابد. شکل گرفتن احساس بین شخصیت اصلی و شخصیت مرد داستان اوج داستان بود. میانهی رمان به دور از کلیشه و جذب کنندهگی و کنجکاو کنندگی لازم را برای خواننده دارد. اما استفاده از شخصیتهای معروف واقعی در رمانهای نوشته شده ممنوع است و بهتر است برای آن نقش، شخصیت معروفی که ساختهی ذهن خودتان است و واقعی نیست جایگزین شود.
لحن و بافت: لحن رمان شما هم در دیالوگ و هم در مونولوگ محاورهای بود خوشبختانه این لحن در تمام رمان به خوبی رعایت شده بود و بافت رمان یکدست بود.
سیر رمان: سیر رمان شما سرعت متعادلی داشت. به هر اتفاق به اندازهی کافی پرداخته شده بود. نه خیلی تند بود که خواننده را گیج کند و نه خیلی آرام بود که باعث خستگی خواننده شود.
دیالگها و مونولوگها: تناسب بین دیالوگها و مونولوگها رعایت شده بود و رمان به طوری نبود که یک پارت دیالوگ محور باشد و یک پارت مونولوگ محور. متفاوت بودن دیالوگ شخصیتهای مختلف نیز به خوبی رعایت شده بود. همچنین بهتر است علائم نگارشی مناسب را با توجه به نوع بیان و حالت جمله استفاده بشه. همینطور بهتره توصیفات رو در دیالوگها انجام بدید. همچنین دیالوگها و مونولوگها اطلاعات کافی را به طور کامل به خواننده میدهند.
شخصیت پردازی: شخصیت پردازی شما به دور از کلیشه و غیر مستقیم بود. شخصیتها با سرعتی متعادل و در طول داستان شناخته میشدند و از توصیف مستقیم و ناگهانی خودداری شده بود.صفات اخلاقی داده شده به هر شخصیت نیز با هم تناسب داشت.
توصیف مکان: توصیف مکان به طور غیر مستقیم بود اما بهتر بود که هر مکان توصیف بیشتری داشت تا تصور و هضم ماجرا برای خواننده آسانتر باشد.
صداها و آواها: توصیف صدا و آوا در متن شما بسیار بسیار کم بود. بهتر است برای انتقال بهتر حس و درک بیشتر فضا، توصیف بیشتری دربارهی صداها و آواهای هر شخص و محیط داشته باشید. برای مثال تن صدای شخصیتها مثل بم، زیر و... . و همینطور آواهای موجود در محیط مثل خشخش برگ و... .
احساسات: احساسات شخصیتهای رمان کامل و قابل درک توصیف شده بود. احساسات گفته شده برای هر شخصیت با مکان و زمانی که گفته شده بود تناسب داشت و به طور محسوس توصیف شده بود.
زاویهی دید: زاویهی دید در ابتدای رمان مشخص نبود. ابتدا از زبان اول شخص شروع شد، سپس برای چند خط به سوم شخص تغییر یافت و سپس دوباره به اول شخص بازگشت که نیاز به ویرایش دارد. تغییر زاویههای دید به جا بود اما بهتر است دقت بیشتری هنگام نوشتن تغییر زاویهی دیدها کنید.
کشمکش و تعلیق: کشمکشهای درونی و بیرونی افراد در رمانتان محسوس بود. کشمکشهای درونی مثل احساسات ضد و نقیض شخصیت اصلی رمان(شهرزاد) و کشمکشهای بیرونی مثل بحثها و دعواهای بین شخصیتها کاملا محسوس و قابل فهم بود. همچنین شک و تردید شخصیت اصلی در به پایان رساندن ماموریت تعلیق مناسبی برای رمان بود.
ایده و پیرنگ: پیرنگ داستان دربارهی دختری بود که به نحوی وارد کاری خلاف شده بود و ماموریتش نزدیک شدن و رسوا کردن شخصیتی معروف است. ایده به دور از کلیشه بود و پردازش نسبتا خوبی هم داشت. در کل رمان دارای ایده و پردازش خوبی بود.
ایرادات نگارشی: در متن رمان ایرادات نگارشی بسیار زیادی از جمله نیم فاصلهها، علائم نگارشی، و کلمات جمع داشت. در برخی کلمات نیز ساختمان اصلی کلمه شکسته شده بود. مثل نگام که درستش نگاهم هست. همین طور مقدار پارتها خیلی بیشتر از حد مجاز بود. بهتر است در این باره بیشتر دقت شود و متن ویرایش شود.
باور پذیری: رمان شما از نظر باور پذیری در سطح مناسبی قرار داشت. اتفاقات گفته شده و شخصیتها، توصیف خوبی داشتند و باور پذیر بودند.
سخن آخر: پیشرفتهای بزرگ، حاصل تلاشهای کوچک است. امیدوارم این نقد برایتان مفید بوده باشد. از خواندن رمان زیبایتان لذت بردم.