به نام نامی یزدان
عنوان رمان: عنوان شما پرواز سایهها بود. این عنوان از سه بخش پرواز+سایه+ها تشکیل شده بود و اندازه مناسبی داشت و به دور از کلیشه بود. عنوان انتخابی با هر سه ژانر انتخابی (درام، پلیسی، معمایی) به طور محسوسی ارتباط داشت. همچنین عنوان ارتباط محسوسی با بدنه نیز داشت. عنوان از کلمات ساده تشکیل شده و کل داستان را لو نداده بود که موجب جذب و کنجکاو کردن خواننده میشود.
ژانرها: شما از سه ژانر درام، پلیسی و معمایی در رمانتان نام برده بودید. ژانر درام با توجه به وضعیت زندگی شخصیت رمان (ستیلا) و مشکلات او با خانوادهاش به طور محسوس درمان وجود داشت. ژانر پلیسی نیز با توجه به شغل شخصیت های رمان و انجام ماموریت ها و عملیات های مربوط به پلیس در ما قابل درک و قابل مشاهده بود. ژانر معمایی نیز با توجه به ماموریت جدید شخصیتها و تلاش برای دستگیری رییس باند خلاف و مجهول بودن رئیس و والا مقامهای آن باند در رمان وجود داشت. در کل هر سه ژانر به درستی انتخاب شده بودند و در رمان وجود داشتند. ولی پیشنهاد میشود با توجه به پیشرفت احساسات دو شخصیت ستیلا و راشا نسبت به هم ژانر عاشقانه را نیز به ژانرهای انتخابی اضافه کنید.
خلاصه: خلاصه، اندازه مناسبی داشت و از کلمات سادهای تشکیل شده بود. در خلاصه بازی خاصی با کلمات دیده نمی شد و استفاده از کلمات ساده موجب لو رفتن داستان و کلیشهای و تکراری بودن خلاصه میشود. خلاصه آرایه خاصی دیده نمی شود اما در جمله <پا به جاده لغزان و پر پیچ و خم می گذارند که پر از کمین عاشقانه، شهادت، خنده و خطر و... .> با استفاده از آرایه تضاد موجب کنجکاو شدن خواننده برای ادامه رمان میشود. همچنین خلاصه ارتباط محسوسی با سه ژانر انتخابی دارد. خلاصه ارتباط محسوسی نیز با بدنه دارد.
جلد رمان: متاسفانه برای رمان شما جلدی در نظر گرفته نشده بود.
مقدمه: متاسفانه رمان شما مقدمه نداشت. بهتر است برای بهتر شدن رمان و جذب بیشتر خواننده، مقدمه را به رمانتان اضافه کنید.
آغاز: اوقات شما با صحنهای بود که یکی از شخصیتهای داستان (راشا) که جزو یک گروه پلیسی است به همراه سرگروه تیم (علی) مشغول خنثی کردن بمب جاساز شده در زیر زمین فرودگاه هستند. آغاز رمان به دور از کلیشه بود و به قدر کافی مبهم بود و موجب جذب و کنجکاو شدن خواننده میشد. در آغاز رمان از توصیف اشخاص استفاده کرده بودید. توصیف غیر مستقیم بود اما خیلی خیلی کم بود. بهتر است برای جذاب تر شدن رمان در آغاز از توصیفات نیز بیشتر استفاده کنید. آغاز رمان به طور ناگهانی اطلاعات زیادی را به خواننده نمیداد و از این نظر نیز انتخاب مناسبی بود.
میانه: میانی شما با خنثی کردن بمب، فرار سوژه از فرودگاه، دزدیده شدن دختر پروفسور توسط همان باند، نجات پیدا کردن گروگان، رفتن یکی از پلیس ها (ستیلا) همراه گروگانگیر های آن باند به مخفیگاهشان، کشته شدن گروگان گیر ها توسط باند، تیر خوردن ستیلا رفتن دوباره ستیلا به مخفیگاه آنها و دوباره تیر خوردنش ادامه می یابد. رفتن شخصیت داستان (ستیلا) همراه گروگانها به مخفیگاهشان نقطه اوج داستان بود. در نوشته های میانه مشاهده میشد که برخی جملات درباره شخصیت ها در پرانتز که از طرف نویسنده به خواننده بودند به طور پراکنده و در داستان وجود داشتند. بهتر است این توضیحات را به پایان بخش انتقال دهید و به صورت پاورقی نوشته شوند. همچنین استفاده از نام اشخاص حقیقی معروف در داستان ممنوع است. بهتر است از شخصیت های ساخته ذهن خودتان به جای شخصیت های حقیقی های استفاده کنید. میانه رمان به دور از کلیشه به جذب کنجکاو کنندگی لازم را برای خواننده داشت.
لحن و بافت: لحن رمان شما هم در دیالگ و هم در مونولوگها محاوره ای بود و خوشبختانه این لحن در تمام رمان به خوبی رعایت شده و بافت رمان یک دست بود.
سیر رمان: سیر رمان متاسفانه سرعت بالایی داشت. اتفاقات همه پشت سرهم میافتادند. خنثی کردن بمب، گروگان گرفتن دختر پروفسور، رفتن ستیلا با گروگان گیرها، تیر خوردنش، دوباره رفتن به پنهاهگاه، تیر خوردن دوباره ستیلا و... همگی خیلی سریع اتفاق افتادند و خواننده فرصت هضم و درک اتفاقات را پیدا نمی کرد بهتر است سرعت سیر رمان کمتر شود و به هر اتفاق بیشتر پرداخته شود.
دیالگها و مونولوگها: تناسب بین دیالوگ و مونولوگ ها در متن رعایت شده بود و به گونه ای نبود که یک پارت دیالوگ محور و پارت دیگر مونولوگ محور باشد. همچنین بهتر است توصیفات در دیالوگها انجام شود. متفاوت بودن دیالوگ شخصیت ها نیز با یکدیگر رعایت شده بود و دیالوگها و مونولوگ ها اطلاعات کافی را به خواننده می دادند. همینطور از علائم نگارشی مناسب با توجه به حالت و نوع بیان جمله استفاده شده بود.
شخصیت پردازی: شخصیت پردازی شما به دور از کلیشه و غیرمستقیم بود اما بسیار بسیار کم بود. برای برخی از شخصیت ها هیچ توصیفی وجود نداشت و خواننده هیچ تصوری از این شخصیت ها نداشت. بهتر است برای درک و فهم بیشتر رمان برای خواننده توصیفات را در متن بیشتر کنید. همچنین برای برخی شخصیت ها ابتدا یک نام مشخص شده بود اما در ادامه با نام دیگری عنوان میشوند. برای مثال آیلی که در ابتدای رمان آیلی عنوان شده بود اما در ادامه گاهی اوقات و در برخی قسمت های داستان آیلین عنوان میشد.
توصیف مکان: توصیف مکان در متن کم و مستقیم بود. بهتر است برای هر مکان توصیف بیشتر و به طور غیر مستقیم انجام شود تا درک و تصور موقعیت برای خواننده راحتتر شود.
صداها و آواها: توصیف صدا و آوا در متن شما بسیار کم بود و تقریباً اصلاً وجود نداشت. بهتر است برای انتقال و درک بهتر فضا برای خواننده توصیف بیشتری درباره صداها و آواهای اشخاص و محیط داشته باشید. برای مثال تن صدای شخصیتها مثل بم، زیر و... . و همینطور توصیف آواهای موجود در محیط مثل خشخش برگها، صدای پرندگان و... . همینطور جهت صدا مثل پشت سر، جلو ،کنار و... . یا حالت صدا مثل ترسیده، متعجب، خوشحال و... .
احساسات: احساسات شخصیتها کامل و قابل درک توصیف شده بود. احساسات گفته شده برای هر شخصیت با مکان و زمانی که گفته شده بود تناسب داشت و به طور محسوس توصیف شده بود.
زاویهی دید: زاویه دید در طول داستان همواره اول شخص بود ولی از شخصیتی به شخصیت دیگر تغییر پیدا میکرد. تغییر زاویه دید در طول داستان به جا و مناسب و در هنگام نوشتن زاویه دید دقت کافی شده بود.
کشمکش و تعلیق: کشمکش های بیرونی افراد در رمان تان مخصوص بود ولی کشمکش درونی خاصی در رمانتان دیده نمیشد. کشمکش های بیرونی مثل ماموریت ها و عملیاتهای شخصیت های رمان به طور کامل و قابل درک مشاهده میشد. همچنین نتیجه عملیات و ماموریت پرونده تعلیق مناسب و کنجکاو کنندهای برای رمان بود.
ایده و پیرنگ: درباره تیمی پلیسی بود که عضو یک سازمان پلیسی بودند و ماموریت ها و عملیات های محرمانهی زیادی انجام می دادند و الان درگیر یکی از سخت ترین پرونده ها و ماموریت ها شده بودند. ایده انتخابی تکراری و کلیشه ای بود اما با پردازش خوبی که داشت موجب جذب و تشویق خواننده برای خواندن ادامه رمان میشد. در کل رمان دارای ایده کلیشهای و پردازش خوبی بود.
ایرادات نگارشی: نگارش املایی در متن روبان کم بود و در این زمینه دقت کافی شده بود. فقط اندازه برخی پارت ها از حد استاندارد کمتر بود نیاز به دقت بیشتری دارد.
باور پذیری: رمان شما از نظر باور پذیری به خاطر سیر تند و پشت سر هم افتادن اتفاقات موجب پایین آمدن باورپذیری خواننده شده بود.
سخن آخر: پیشرفت های بزرگ حاصل تلاش های کوچک است. امیدوارم این نقد برای شما مفید بوده باشد. از خواندن رمان زیبایتان لذت بردم.