بسم رب قلم
نقد داستانک اهواء
نویسنده:
@کهندل
عنوان داستانک: عنوان منتخب اهواء است. عنوان انتخاب شده از یک بخش تشکیل شده، اندازهی عنوان استاندارد است و معنای کلمه به معنای هوسها و سایهها است. عنوان با بدنه ارتباط خوبی دارد و همچنین با ژانرهای منتخب ارتباط کمرنگی دارد. عنوان انتخابی به دور از کلیشه بود و همچنین از کلمات ثقیل ساخته شده بود. عنوان خواننده را برای خواندن داستانک جذب میکند.
ژانرها: ژانرهای انتخابی شامل: تخیلی، جنایی و تراژدی است. ژانرهای انتخابی با بدنه ارتباط رو به خوبی برقرار کردهاند و همچنین به خوبی توانستهاید ژانرها را در متن کوتاه داستانک خود جایگذاری کنید.
خلاصه: خلاصهی نوشته شده از کلمات سادهای تشکیل شده بود و همچنین اندازهی خلاصه استاندارد بود. خلاصه با بدنه و ژانرها ارتباط خوبی داردو همچنین خواننده برای خواندن داستانک کنجکاو میشود. خلاصه داستان را لو نداده بود و همچنین به دور از کلیشه بود.
جلد داستانک: تصویر، سایهی دختری در آغوش پسری در حال رقصیدن است. متاسفانه با ژانرها مرتبط نیست ولی با توجه به حضور سایهها در زندگی سوفیا، ارتباط محسوسی با تصویر دارد.
مقدمه: اندازهی مقدمه مناسب است، از کلمات سادهای تشکیل شده و همچنین با بدنه ارتباط خوبی دارد ولی با ژانرها ارتباط خیلی کمی و یا حتی ندارد!
آغاز: داستانک از حضور سوفیا در دادگاه به عنوان مجرم آغاز شد. آغاز کلیشهای بود؛ ولی با پردازش خوب توانستید داستانکتان را از کلیشه دور کنید. آغاز خوبی داشتید به طوری که ژانرها به خوبی در آغاز دیده شدهاند و همچنین مخاطب برای خواندن داستانک نوشته شده جذب میشود.
میانه: داستانک با حضور خانوادهی اندرسون و همچنین چندین سایه ادامه پیدا کرد. میانه به دور از کلیشه بود و همچنین ارتباط خوبی با ژانرها داشت. نقطهی اوج داستانک حضور سایهای برای همکاری در به قتل رساندن نوزاد خانوادهی اندرسون بود. نقطهی اوج خوبی بود و مخاطب را برای خواندن ادامهی داستانک جذب میکند.
لحن و بافت: لحن و بافت داستانک از دیالوگ و مونولوگ محاوره تشکیل شده بود. بافت یکدستی داشتید و تا آخر دستانک نظم بافت برقرار بود.
سیر داستانک: داستانک است و همانطور که از اسمش معلوم است توقعی از سیر کند از این نوع نوشتهها نداریم؛ ولی سیر داستانک بسیار تند بود!
دیالوگها و مونولوگها: دیالوگهای محاوره تا آخر داستانک ماندگار بودند. دیالوگهای شخصیتها با یکدیگر تفاوت داشتند و مخاطب را گیج نمیکرد. مونولوگها هم محاوره بودند و ای کاش ادبی بودند و لاقل اندکی توصیف در مونولوگها جای میدادید.
نظم میان دیالوگها و مونولوگهای برقرار بود، طوری که یک پارت دیالوگ محاوره و یا یک پارت مونولوگ ادبی و یا متضاد نبود.
شخصیت پردازی: در داستانک نقل شده اثری از شخصیت پردازی نبود. سوفیا دختری که خانم اندرسون رئیسش بود و به خاطر اخراج شدنش سعی در کشتن نوزادشان را داشت. این سوفیا چه نوع دختری بود؟ اخلاقیاتش چه بود؟ خصوصیاتش چه؟ و یا حتی درمورد چهرهی سوفیا هم صحبتی نشده بود. خانم اندرسون هم زنی با چشمان آبی که...؟ که چه؟ دیگر موردی نبود!
توصیف مکان: توصیف خاصی خوانده نشد! اگر لا به لای نوشته توصیف میکردید خیلی خوب میشد.
توصیف آوا: بهتر از توصیف مکان پیش رفتید و توانستهاید اندکی توصیفات را در داستانک جای دهید.
توصیف احساسات: خوب بود! طوری که از ترس، نفرت رو به خوبی توصیف کرده بودید. ولی باز هم کم بود.
توصیف چهره: اثری از توصیف ذرمورد چهرهی اشخاص دیده نشد. چهرهی سوفیا چگونه بود؟ یا خانم اندرسون؟ مخاطب هیچ دیدی از شخصیت ها ندارد!
زاویه دید: زاویهی دید تغییری نکرده و این خیلی خوب است. به طوری که مخاطب هنگام خواندن گیج نمیشود.
کشمکش و تعلیق: کشمکشهای درونی و یا حتی کمی با سایهها کمی در داستانک اتفاق افتاده بود؛ ولی به جا و خوب بود. تعلیق خوب و عالی، به طوری که خواننده را جذب میکند.
ایده و پرینگ: ایده چه بود؟ دختری به نام سوفیا که خرج خود را از کار کردن به دست میآورد و همچنین بیماری روانی دارد و با سایهها ارتباط برقرار میکند. ایده خوب و دور از کلیشه بود و با پرینگ عالی داستان را ادامه دادید.
باورپذیری: از ژانر تخیلی توقعی برای باورپذیر بودن نیست ولی انسانهایی با همچین مریضی روانی پیدا میشود و این داستانتان را باورپذیر کرده.
ایرادات نگارشی: ایراد نگارشی در داستانک دیده نشد. خسته نباشید.
سخن آخر: از موقعیت ها موفیقت بساز و نوشتن برای یک نویسنده بهترین موقعیت برای موفیقت است. داستانک بسیار زیبا و خوبی بود. از خواندن داستانک نوشته شده بسیار لذت بردم. قلمتان مانا♥