نقد شورا نقد شورای داستانک لامپ خاموش | شبنم کاربر انجمن رمان بوک

[سارا حیدریان]

بسم تعالی

نام داستانک: لامپ خاموش
نام نویسنده: شبنم
ژانر: تراژدی
خلاصه:
می‌گویند گناه پدر را بر دوش فرزند نمی‌گذارند!
دروغ است!
چطور نام نیکوی پدر همیشه در کوله پشتی‌ِ روی دوش‌مان همراه‌مان بوده، پس بدی هم می‌تواند در زیپ‌های کوچک کوله جای بگیرد یا اصلاً تنها درون آن باشد، وای که چقدر سنگین است حمل کوله‌ای که نه از گناه خودت، بلکه از گناه هم‌خونت پر شده!
👈🏾برای مطالعه داستانک کلیک‌کنید!​

 

[سارا حیدریان]

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد داستانک شما: @آرام
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تایپک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تایپک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد​

 

[آرام]

بسم تعالی
نقد داستان: لامپ خاموش
منتقد: @آرام
تاریخ تحویل: ۲۰ تیر ۱۴۰۰
☆عنوان داستان☆
با خواندن عنوانتان کمی به فکر مشغول شدم.
(لامپ خاموش) با شنیدن این عنوان انسان به فکر تاریکی، ناامیدی و یا یک امید بر باد رفته می‌افتد.
انتظار مشکلی که ویرانی در زندگی پدید آورده را داشتم.
عنوانتان معانی‌های خاصی دارد اما کمی دارای کلیشه می‌باشد و پیشنهاد می‌شود برای دفعات بعد در انتخاب اسم دقت کنید.

☆ژانر داستان☆
ژانرتان تراژدی بود که بر اساس محتوا کاملا هماهنگی لازم را داشت و این انتخاب قابل تقدیر است.
تراژدی کاملا به حس و حال مژگان می‌خورد و حال دگرگون پدرش برای خراب کردن زندگی دختر سازگار بود.

☆جلد داستان☆
جلدتان ترکیبی از رنگ طوسی و کرمی و مشکی بود که کاملا با عنوان لامپ خاموش هماهنگی داشت.
رنگ مشکی و طوسی تضاد قشنگی با عکس ایجاد می‌کرد و نشان‌دهنده‌ی تاریکی و ناامیدی در آن مشهود بود.
همچنین عکس جلد به عنوان می‌خورد اما کمی با محتوا ناسازگار بود!
در کل زیبایی خاصی داشت.

☆خلاصه داستان☆
خلاصه داستانتان نیز هماهنگی لازم را با محتوا داشت زیرا از پدری سخن می‌گفت که می‌تواند مایه‌ی ننگ دخترش باشد همانطور که می‌تواند مانع پیشرفتش شود.
به خوبی خواننده را با ابهامات جذب کردید تا برای خواندن زودتر داستان، اقدام کند.

☆مقدمه داستان☆
مقدمه کاملا با محتوا مرتبط بود، قسمتی از گذشته که آینده را به ویرانی می‌کشاند!
اما بنده پیشنهاد می‌کنم به جای نوشتن دیالوگ از مونولوگ استفاده می‌کردید.
هرچند زیبایی دیالوگ نیز قابل انکار نبود.

☆ساختار داستان☆
ساختار داستانتان به طور مرحله‌ای بود.
ابتدا از یک دزدی، پدری که دخترش را دزدیده، سپس دختری که تلاش برای فرار از پدری که زندگی‌اش را به لجنزار تبدیل کرده و در آخر مرگ!
خوب بود ولی به زودی از اتفاقات گذر شد!

☆لحن داستان☆
لحن داستان به صورت ادبی بیان شده بود.
برای دیالوگ‌ها از لحن محاوره و برای توصیفات و شرح دادن از لحن ادبی!
به انتخابتان احسنت می‌گویم زیرا با لحن ادبی خیلی بهتر می‌توان ارتباط با خواننده برقرار کرد البته اگر از ادبیات ساده و قابل فهم استفاده شود که شما همه‌ی موارد را رعایت کردید.

☆سیر داستان☆
سیر داستانتان در بعضی قسمت‌ها متعادل نبود.
در برخی پارت‌ها از بحث‌های اضافی و نامربوط خودداری می‌کردید و تمام تمرکزتان روی اصل ماجرا بود.
و در برخی پارت‌ها داستانتان خیلی سریع و تند از لحظات و اتفاقات عبور می‌کرد!
می‌توانستید در شرح دادن چگونگی خراب شدن زندگی دختر به دست پدرش کمی صبورتر باشید!
توصیفات سریعانه به اثرتان لطمه و خواننده را خسته می‌کند.
پیشنهاد می‌شود در آرامش به شرح دادن‌ بپردازید.

☆زاویه دید☆
زاویه دید از زبان سوم شخص بود و سپس در پایان به زبان راوی نوشته شد.
زبان سوم شخص انتخاب خوبی برای این داستان وخصوصا از دید پدر خطاکار عالی بود.
همچنین در آخر از زبان راوی که جان بی‌جان دختر و پدر را که در خون می‌غلتیدند، را اعلام کرد!
عالی بود.

☆دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها☆
تعادل میان اندازه دیالوگ و مونولوگ به خوبی رعایت شده بود.
در واقع باید مونولوگ بیشتر از دیالوگ باشد و بعضی از نویسندگان با نوشتن دیالوگ زیادی موجب زدگی خواننده می‌شوند.
ولی شما از این موضوع جلوگیری کرده بودید و جای احسنت دارد.

☆شخصیت سازی☆
کمی در شخصیت‌سازی ایراد دارید.
زیرا فقط کمی از زخم و چهره توضیح دادید اما باز هم نتوانستم تجسمی از کارکتر پدر و فرید داشته باشم. حتی مژگان که تنها به موهای فرفری‌اش اشاره کردید. همچنین تشریح اخلاق و رفتار پدر و دختر را به خوبی انجام ندادید.
پیشنهاد می‌شود روی چهره‌سازی بیشتر کار کنید.

☆فضاسازی☆
توصیفات محیط اطراف را خیلی ماهرانه انجام دادید مانند بادی که وحشیانه به پنجره برخورد می‌کرد و آغازگر داستان شد.
به خوبی توانستید فصلی از سرما را به طور غیرمستقیم ادا کنید.

☆توصیفات☆
توصیفات دارای چهار بخش است.
حالات: این بخش به خوبی به قلم کشیده شده بود و حالاتی چون ترس و غم را به زیبایی به رخ می‌کشید.
احساسات: احساسات درونی یک پدر از دیدن حال و روز تک دخترش عالی بیان شده بود.
زمانی که دخترک به موهای فرفری‌اش چنگ میزد و اظهار بیزاری از پدرش را می‌کرد.
مکان: همانطور که در بخش فضاسازی خدمتتان عرض کردم، در چینش مکان مهارت کافی را داشتید.
چهره: همچنین با توجه به چیزی که در بخش شخصیت‌سازی عنوان کردم، در چهره‌سازی ضعیف عمل کردید. شکل احتمالی از یک کارکتر مهم است.

☆هدف‌مندی و پیام‌رسان☆
هدفتان از نظر من چیزی جز اینکه هر شخصی خطا می‌کند حتی اگر یک بزرگتر، چون پدر باشد! پس تمام خطا‌ها را به حساب یک بچه یا نوجوان بی‌تجربه نگذارید زیرا همه اشتباه می‌کنیم.

☆ایرادات نگارشی☆
پارت ۳
اِن‌قدر⁦✔️⁩ انقدر❌
یاغی‌تر ⁦✔️⁩ یاقی‌تر❌
پارت ۴
- نه زودتر برو فرید.⁦✔️⁩ -نه زودتر برو فرید.❌
معطل ⁦✔️⁩ معتل❌
این‌که⁦✔️⁩ اینکه❌
پارت ۷
خودت رو⁦✔️⁩ خودتو❌
همون‌طوری⁦✔️⁩ همون طوری❌
پارت ۸
این‌که⁦✔️⁩ اینکه❌
پارت ۹
۲۹⁦✔️⁩ بیست‌و‌نه❌
پارت ۱۰
اون‌جا⁦✔️⁩ اونجا❌
***
*تایپک ‌نقد دو روز باز خواهد بود و پس از ثبت نظر شما قفل خواهد شد!
*رمان شما تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت، بلافاصله پس از مطالعه نقد درصورتی که نکات منتقد را اصلاح نکنید، دیگر از شما نقدی پذیرفته نخواهد شد!
*تا پایان اثر خود می‌توانید با منتقد خود در گفتگوی‌ خصوصی در ارتباط باشید و در صورت بروز سوالی از ایشان مشورت بگیرید!
به امید موفقیت روز افزون شما
@شبنم​

 

[شبنم]

سلام ممنون از نقد🌹

 

[آرام]

سلام ممنون از نقد🌹

خواهش می‌کنم گلم
موفق باشی