بسم تعالی
نقد داستان: دنیای رنگی رنگی
منتقد: شکارچی
تاریخ تحویل: ۱۶ خرداد ۱۴۰۰
🔷️۱. عنوان رمان:
عنوان رمان شما به صورت یک عنوان ترکیبی و ادغام دو واژه بود. ترکیب این دو واژه به خوبی با محتوای رمان ارتباط برقرار کرده بود و انتخاب به جایی بود.
در نگاه اول با مطالعه عنوان گمان کردم؛ شاهد یک داستان اجتماعی در جامعه امروزی خواهیم بود، اما با شروع داستان تمام تصوراتم به سمت یک دنیای فانتزی سوق پیدا کرد که به خوبی نمایانگر انتخاب درست نویسنده در این باره بوده، اما در ادامه نمیتوان تکراری بود واژگان تشکیل دهنده عنوان در رمانهای منتشر شدهای چون؛ دنیای رنگی سارا، رنگی از دنیای ناشناخته و ... را فاکتور کرد.
به نویسنده پیشنهاد میشود در انتخاب عنوان خود تجدید نظر نماید.
🔷️۲. ژانر رمان:
ژانر منتخب شما برای داستان "فانتزی" بود. انتخاب این ژانر برای دستهای از داستانها و رمانها مناسب میباشد، که کارکترها با ایجاد صحنهها و روایات در یک دنیای تخیلی و ماورای ایفای نقش کرده و خوانندگان را سرگرم کنند، مطابق رمان شما!
انتخاب این ژانر در داستان شما به درستی انجام شده و به خوبی با محتوای داستان دارای ارتباط مستقیم میباشد.
🔷️۳. جلد رمان
جلد داستانها بر اساس کیفیت تصویر، ترکیب رنگی، همخوانی فونت با جلد و ... بررسی میشود. داستان شما با بیش از ۲۰ پست هنوز جلد ندارد، پیشنهاد میشود، برای جلد اثرتون هرچه سریع تر اقدام کنید!
🔷️۴. خلاصه رمان
روایت یک خاطره از سارا، خاطرهای که در دنیای دور از سرزمین آدمیان رقم خورده...
خلاصه در اندازه کوتاه و با توصیفات حداقل به سادهترین روش برای خوانندگان به نگارش درآمده.
از طرفی نویسنده با زیرکی تمام خوانندگان را از وجود دنیای غیر از دنیای حقیقی به خوبی در محتوای خلاصه آگاه ساخته که بخوبی میزان ابهاماتی خلاصه را در بر میگیرد.
جدا از اندازه کوتاه خلاصه، پیشنهاد میشود غیر از نام بردن روایت یک خاطره در خلاصه، نویسنده حداقل با استفاده از واژگان مترادف و جدیدتر خلاصه مبهم تری را ارائه دهد چرا که هنوز خلاصه به میزان ابهام مورد نظر و یک نقطه تعلیق قوی برای جذب مخاطب نرسیده است!
🔷️۵. مقدمه
مقدمه با روایتی از مهربانی اعضای دنیای رنگیرنگی شروع شد، واژگان در همتنیده و توصیفات به مراتب مثبت و نیمچه قوی نویسنده در ارتباط با افراد متعلق به آن سرزمین در برگیرنده محتوای مقدمه بود.
اندازه مقدمه مناسب بود و با محتوای داستان ارتباط داشت، اما سادگی بیش از اندازه آن از جلوه دلنشینش کاسته بود و جذابیت آن را به حداقل رسانده بود.
پیشنهاد میشود برای مقدمه کمی بیشتر وقت گذاشته و مطابق خلاصه از واژگان جدیدتری بهره بگیرید.
🔷️۶. ساختار داستان(شروع، میانه، پایان)
شروع داستان: شروع داستان با معرفی کارکتر اصلی استارت خورد، شروعی که سبب شد فرود منفی را در خود جای دهد و تا حدودی برای داستان قابل قبول نباشد.
شروع اثری که کارکتر اصلی با معرفی خود، اعضای خانواده، علایق و اطراف خود رقم میخورد، میتواند برای یک کاربر رمانخور که علاقه شدیدی به ژانر فانتزی دارد، آزار دهنده باشد و از همان ابتدا مانع عظیمی باشد برای خط زدن رمان.
لزا پیشنهاد میشود برای شروع داستان کمی بیشتر فکر کرده و شروع هیجانی تری را رقم بزنید.
میانه داستان: میانه داستان از پارت دوم شروع شد، درست نقطهای که دارا و سارا به منزله بازیگوشی وارد کمد شدند و ...
میانه بدون مقدمهچینی وارد اصل ماجرا شده بود و این امر میتواند برای خوانندگان شکه کننده باشد.
از طرفی دیگر میانه از همان ابتدا دارای الگوی اوج یا فرود هیجانی نبود و بیحالت مانند یک دومینو در جریان بود، صحنهها پشت سر هم بدون اندکی وقفه رخ میدادند و تمامی اینها پوئنهای منفی بودند که باعث میشدند از جذابیت میانه کاسته شود.
پایان داستان: پایان داستان طبق حدسیات بنده هنوز رخ نداده بود و نویسنده بعد از پارت بیست و یکم با یک فرود شدید که پس از مهمانی آقای خیار رخ داده بود، سعی کرد بر محدوده پایانی داستان وارد شود و داستان را با یک جمعبندی کلی به اتمام برساند.
🔷️۷. لحن(بافت متن)
بافت اصلی داستان محاوره بوده اما در قسمتی از داستان برخی از جملات به صورت ادبی نوشته شده بودند. نویسنده در مدیریت لحن ضعیف عمل کرده بود و این آمیختگی لحنها بخشی از داستان را بهم ریخته بود. به مثال زیر توجه کنید؛
پست ۸
❎وقتی که آسمون را دیدیم یه ذره رنگینکمون پیدا بود.
✅وقتی که آسمون رو دیدیم، یه ذره رنگینکمون پیدا بود.
**در مثال بالا را مفعولی در محاوره به صورت "رو" نوشته میشه و در ادبی به صورت "را"
پست ۹
❎پای سیب را همراه با آبسیب روی اون گذاشت. هوا تاریک شده بود. خاله سیب پیشنهاد داد تا شب آنجا در اتاق بچههایش که نیستند بهخوابیم.
✅پای سیب رو همراه با آب سیب روی اون گذاشت. هوا تاریک شده بود. خاله سیب پیشنهاد داد تا شب اونجا در اتاق بچههاش که نیستن، بخوابیم.
باقی موارد را از ابتدا داستان مطالعه کرده و اصلاح کنید!
🔷️۸. سیر رمان
سیر داستان نامتعادل بود و در حال گذر با سرعت بود!
نویسنده در قسمت میانه بیشترین سرعت را داشته و بدون حداقل پردازش یا رساندن اطلاعات کافی به خوانندگان از صحنهای به صحنه دیگر میجست.
پیشنهاد نیشود نویسنده برخی از صحنههای کمک کردن کارکترها به شخصیتهای فرعی را حذف کرده و کمی بیشتر به جزئیات الباقی صحنهها بپردازد.
🔷️۸. زوایهدید
زاویه داستان دید اول شخص بود و چرخشی رخ نداده بود، نویسنده در این قسمت به خوبی توانسته بود زوایای دید را تحت کنترل قرار دهد و نمره مثبت را در این رکن دریافت کند.
🔷️۹. دیالوگها و مونولوگها
بیشترین دیالوگها در برگیرنده محتوای هدف اصلی داستان بود، اندازه دیالوگها به نسبت مونولوگها در حالت نرمال بود. در مونولوگها نویسنده از بحثهای حاشیه پرهیز کرده بود و مونولوگها و دیالوگها در راستای هدف اصلی محتوای داستان به خوبی نگاشته شده بودند، اما با توجه به میزان توصیفات کم و نپرداختن به اندازه آنها موجب ریزش شدید زیبای مونولوگها شده بود.
🔷️۱۰. شخصیتسازی
در نگاه اول منتقد متوجه ضعف شدید نویسنده در شخصیت پردازی شده بود. نویسنده با توصیفات ابتدای رمان تصور کارکترها را نامتناسب جلوه داده بود و از جذابیت رمان کاسته بود.
...کارکترهای اصلی داستان...
سارا دختر چشم سبز و زیبای هشت سالهای که کلاس دوم دبستان میباشد و از علایق آن میتوان مطالعه را نام برد. از ویژگیهای اخلاقی او میتوان به شجاع و دلسوز بودنش اشاره کرد.
از طرف دیگر ماجرا میتوان به دارای پنج ساله پسربچه تپل و خوشگلی که برادر کوچکتر ساراست اشاره کرد. از ویژگیهای اخلاقی او که به صورت غیر مستقیم در رمان اشاره شده ترسو بودن او نام برد.
از شخصیتپردازی کارکترهای فرعی مثل خانم گردو، اقای موز، اقای خیار و ... نیز با شخصیتهای نامرعی که نویسنده برای آنها ایجاد کرده بود، میتوان حداقل اشاره تاری را کرد که با یک تصور محو از آنها تنها توانستیم بخش کوچکی از موقعیتهای کارکترهای اصلی را دریابیم.
🔷️۱۱. فضاسازی
فضاسازی به نسبت شخصیتپردازی قوی تر بود و حداقل تصور کارکترهای تار در کنار صحنهها و یک پس زمینه نیمچه قوی که نویسنده معرفی کرده راحتتر بود.
حضور کارکترها در دنیای رنگی، قطار، خونه خانم گردو و... نیز تا حدودی قابل تصور بود و نمیتوان ایرادی را در سبک فضاسازی نویسنده جا داد.