به نام نامی یزدان
عنوان رمان: عنوان رمان شما تسخیر دریا بود. نام رمان شما از دو بخش تسخیر+دریا تشکیل شده بود. اندازه عنوان استاندارد بود و به دور از کلیشه بود و تکراری نبود. نام رمان از کلمات سادهای تشکیل شده بود ولی بهخاطر کلیشهای نبودن باعث ایجاد کنجکاوی بیشتر در خواننده شده بود. همچنین نام رمان کل داستان را لو نداده بود و با ایجاد کنجکاو کنندگی و جذب خواننده، انتخاب مناسبی بود. عنوان ارتباط محسوسی با ژانرهای انتخابی(عاشقانه، معمایی، ترسناک و فانتزی) داشت. همچنین عنوان رمان با توجه به مفهوم کلمه ارتباط مناسبی با بدنه داشت.
ژانرها: شما از چهار ژانر عاشقانه، معمایی، ترسناک و فانتزی در رمانتان نام بردید. ژانر معمایی با توجه به حضور ناگهانی و بیتوضیح شخصیت ساواش در جزیره به طور محسوس در رمان وجود داشت. همچنین ژانر ترسناک و فانتزی هم با توجه به صداهای شنیده شده و برخی اتفاقات افتاده برای شخصیت اصلی(دنیز) در رمان وجود داشت. ژانر عاشقانه نیز با توجه به احساسات بین شخصیت دیگر رمان(سودا) به جان در رمان وجود داشت اما خیلی خیلی کمرنگ بود. در کل هر سه ژانر به طور محسوس در رمان وجود داشتند و به درستی انتخاب شدهاند اما بهتر است ژانر عاشقانه را در رمانتان بیشتر کنید.
خلاصه رمان: خلاصه رمان اندازه طولانیتر از حد استاندارد داشت و از کلمات ثقیلی نیز در آن استفاده شده بود. خلاصه رمان دور از کلیشه بود با دادن سرنخهای کوچک و مبهم به اندازه کافی باعث کنجکاو کردن خواننده میشد. خلاصه با داشتن بازی با کلمات مناسب موجب بیشتر شدن کنجکاوی خواننده برای ادامه رمان شده بود. همچنین خلاصه به طور محسوس با بدنه و چهار ژانر انتخابی ارتباط داشت.
جلد رمان: تصویر جلد ارتباط محسوس و کاملی با ژانر عاشقانه داشت. عکس دختر و پسر در قایق، نور خورشید و دریا و درختان اطرافشان ارتباط محسوسی با این ژانر داشتند. همینطور تصویر جلد ارتباط محسوس و کاملی با بدنه داشت. همچنین فونت استفاده شده برای عنوان رمان در جلد مناسب بود و چینش خوبی داشت. تکست جلد نیز با ژانر معمایی، ترسناک و فانتزی ارتباط محسوسی داشت ولی با ژانر عاشقانه ارتباطی نداشت. همچنین تکست جلد ارتباط محسوس و کاملی با بدنه رمان داشت.
مقدمه: مقدمهی رمان شما طولانیتر از حد استاندارد بود. در مقدمه از کلمات و جملات ثقیلی استفاده شده بود و بازی با کلمات در آن دیده میشد. در مقدمه از توصیف مکان استفاده شده بود، که موجب جذابتر شدن مقدمه شده بود. مقدمه دور از کلیشه بود و با دادن سرنخهایی کوچک و ایجاد ابهامات لازم، خواننده را به خواندن ادامه رمان تشویق میکند. مقدمه ارتباط محسوس و کاملی با چهار ژانر انتخابی دارد. همچنین مقدمه، ارتباط محسوسی با بدنه دارد.
آغاز: آغاز رمان شما با صحنهای شروع شد که دختری که به خاطر یک سانحه در یک جزیره گیر افتاده و قصد خودکشی دارد. آغاز رمان به دور از کلیشه بود و به قدر کافی مبهم بود و باعث جذب و کنجکاو شدن خواننده شده بود. در آغاز رمان، از توصیف مکان و اشخاص استفاده شده بود که موجب جذاب تر شدن رمان شده بود. آغاز رمان به طور ناگهانی اطلاعات زیادی را به خواننده نمیداد و از این نظر نیز انتخاب مناسبی بود.
میانه: میانهی رمان شما با ادامه گیر افتادن دنیز در جزیره، بیشتر شدن حالات هیستریک و روانی دنیز، آشنایی با پسر ساواش نام و دیدار دوبارهی آنها ادامه میابد. اولین دیدار ساواش و دنیز نقطه اوج داستان بود. پ پرشها به گذشته در میانه در جای مناسب قرار داشتند و به موقع بودند. همچنین میانه رمان به دور از کلیشه بود و جذب و کنجکاوکنندگی لازم را برای خواننده دارد.
لحن و بافت: لحن رمان شما قالباً ادبی بود ولی در دیالوگها از لحن محاورهای استفاده کرده بودید. این انتخاب مناسب بود و به طور کامل رعایت شده بود. این لحن در کل رمان به خوبی رعایت شده بود و بافت رمان یکدست بود.
سیر رمان: سیر رمان سرعت متعادلی داشت. اتفاقات همه به موقع میافتادند و به اندازه کافی به آنها پرداخته شده بود.
دیالوگها و مونولوگها: تناسب بین دیالوگها و مونولوگها به خوبی رعایت شده بود و به گونهای نبود که یک پارت دیالوگ محور باشد و پارت دیگر مونولوگ محور. متفاوت بودن دیالوگ شخصیتها باهم رعایت شده بود و همچنین دیالوگها و مونولوگها اطلاعات کافی را به خواننده میدادند. همچنین از علائم نگارشی مناسب با توجه به نوع بیان و حالت جمله استفاده شده بود.
شخصیت پردازی: شخصیت پردازی شما به دور از کلیشه و غیر مستقیم بود. در توصیف غیر مستقیم شخصیتها آرام آرام و در طول داستان شناخته میشدند و از توصیف ناگهانی و مستقیم خودداری شده بود. همچنین صفات اخلاقی شخصیتها با یکدیگر تناسب داشت. همچنین توصیف شخصیتها به اندازه بود در مورد شخصیتها به اندازه کافی وجود داشت که موجب درک بهتر خواننده از داستان و شخصیتها شده بود.
توصیف مکان: توصیف مکان غیر مستقیم و به اندازه بود. هر مکان به اندازه کافی توصیف شده بود و توصیفات، غیر مستقیم و برای خواننده قابل درک بودند.
صداها و آواها: توصیف صدا و آوا در متن شما به اندازه بود. از توصیف صدا و آوا در متن به اندازه استفاده شده بو .
احساسات: توصیف احساسات شخصیتها در رمان به اندازه بود که موجب درک بهتر خواننده از احساسات شخصیتها در مدقعیتها و مکانهای مختلف شده بود.
زاویه دید: زاویهی دید در رمان تماماً سوم شخص بود و در طول داستان به اول شخص تغییر پیدا نکرده بود. این زاویهی دید انتخاب مناسبی بود و به دلیل تغییر نکردن آن در طول داستان متن داستان یکدست بود.
کشمکش و تعلیق: کشمکشهای درونی و بیرونی افراد در رمانتان محسوس بود. کشمکشهای درونی مثل فکرها و احساسات مختلف شخصیت اصلی(دنیز) و کشمکشهای بیرونی مثل آشنایی با ساواش و سقوط هواپیما کاملا محسوس و قابل درک بود. همچنین معمای حضور ساواش در جزیره خالی از سکنه و بدون دلیل بودن آن تعلیق مناسب و کنجکاو کنندهای برای رمان بود.
ایده و پیرنگ: پیرنگ داستان دربارهی دختری است که در یک سانحه سقوط هواپیما در جزیرهای گیر افتاده و در آنجا با پسری آشنا میشود. ایده به دور از کلیشه بود پردازش نسبتا خوبی هم داشت. در کل رمان دارای ایده و پردازش خوبی بود.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی و املایی در رمان کم بود و در این زمینه دقت کافی شده بود.
باور پذیری: رمان شما از نظر باور پذیری در سطح مناسبی قرار داشت. اتفاقات گفته شده، توصیفات و شخصیتها از نظر باور پذیری قابل درک و مناسب بودند.
سخن آخر: پیشرفتهای بزرگ، حاصل تلاشهای کوچک است. امیدوارم این نقد برایتان مفید بوده باشد. از خواندن رمان زیبایتان لذت بردم.