جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورای رمان خیط مات | پوررضا آبی‌بیگلو کاربر انجمن رمان بوک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط سارا حیدریان با نام نقد شورای رمان خیط مات | پوررضا آبی‌بیگلو کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 295 بازدید, 6 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورای رمان خیط مات | پوررضا آبی‌بیگلو کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع سارا حیدریان
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Heydarْ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
May
779
3,677
مدال‌ها
5
🔺️بسم تعالی🔺️
نام رمان: خیطِّ مـات

نام نویسنده: پوررضا آبی‌بیگلو
ژانر: فانتزی، اجتماعی، درام

خلاصه:
مردی در حال بازگشت است. دیگری گندی که اولادش پدید آورده را جمع می‌کند، یکی هم در این میان دل‌شکسته است.

خانواده‌ای بی‌خیال و پر امید‌، جمعیتی که به ندرت و استثناء می‌شود در آن فردی را یافت که افسرده باشد. کسانی که زندگی‌شان بر هم قلاب شده و اگر هوای دیگری را نداشته باشند؛ همه‌شان بازنده بازیِ هستند که سرنوشت‌هایشان برایشان خواب دیده‌اند؛ خوابی که یک وجب روغن رویش داشته باشد. البته در واقعیت خواب که نه! به هر حال ضرب‌المثلی بود در همین مایه‌ها... .

👈🏾برای مطالعه رمان کلیک کن!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
May
779
3,677
مدال‌ها
5
Negar_۲۰۲۱۰۴۰۸_۰۱۳۲۰۶.png
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @elham_faraji
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تایپک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تایپک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️
تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما

مدیریت تالار نقد | @شکارچی
 

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,575
37,071
مدال‌ها
14
"یا صاحب القلم"
نقد رمان: خیطِّ مـات
منتقد: elham_faraji
تاریخ تحویل: 6 خرداد 1400
________________________________

🔷️۱. عنوان‌رمان:
بابت انتخاب عنوان بهتون تبریک میگم. خیط مات (خیط به‌معنای شرمندگی و مات همونطور که خودتون توضیح دادید به‌معنای سرنوشت انسان) با دو واژه‌ی کاملا جدید و اندازه‌ی استاندارد در نوع خودش بی‌نظیره. شک ندارم اکثر خواننده‌ها در نگاه اول این موضوع به چشمشون خواهد اومد و در مورد معنی این واژه‌ها سرچ می‌کنند. ‌عنوان رمانتون به دلیل بکر بودن و تازگی موضوع و البته کنجکاوی برای دلیل انتخاب حتما جذب مخاطب رو در پی خواهد داشت.

🔷️۲. ژانر رمان:
شما سه ژانر فانتزی، اجتماعی و درام رو انتخاب کردید.
گفت‌وگوهای سیاه طالع با سرنوشت ها به خوبی ژانر فانتزی رو توضیح میده.
آسیب‌های‌روحی ناشی از پانزده سال زندان توحید نشانگر ژانر اجتماعی بود و به محض شروع رمان از مردم منطقه‌ی آبی‌بیگلو این ژانر به نقطه‌ی اوجش رسید.
باتوجه به اینکه رمان شما آمیخته‌ای از طنز داشت، پیشنهادم اینکه به‌جای ژانر درام از طنز استفاده کنید.

🔷️۳. جلد رمان:
علارغم اینکه رمان شما واجد شرایط دریافت جلد بود اما انگار اقدامی از طرف شما صورت نگرفته. لطفا پشت گوشش نندازید و حتما پیگیر باشید.
چون جلد رمان از عناصر مهم جذب خواننده‌ست.

🔷️۴. خلاصه رمان:
خلاصه‌ای جامع، مفید و مناسب، بدون لو رفتن داستان و یا هیچ شاخه و برگ اضافه و بی موردی. زندگی همه‌ی کارکترها و موضوع اصلی رمان به صورت گنگ و جذاب شرح داده شده بود. اما با خوندن این خلاصه خواننده بیشتر منتظر شروع رمان از آبی‌بیگلوئه تا قسمت فانتزی رمانتون. بهتره یه تجدید نظری در این مورد داشته باشید.

🔷️۵. مقدمه:
میتونم بگم عالی بود. حضور طالع به عنوان متهم و گفت‌وگوهای آمیخته به طنز و در عین حال کنایی، با قاضی‌سرنوشت در دادگاه علاوه بر جذابیت متن، ژانر فانتزی رو هم به رخ می‌کشید. از جمله ویژگی های مثبت مقدمه میتونم به این اشاره کنم که خواننده از همون ابتدای رمان، داستان جالب و متفاوتی رو پیش‌بینی خواهد کرد. متن مقدمه برخلاف خلاصه آمادگی بیشتری رو برای شروع رمان به رخ خواهد کشید.

🔷️۶. شروع رمان:
شروع رمان از مهمترین قسمت‌ها برای تصمیم‌گیری در مورد خوندن یا نخوندن رمان هستش. به عنوان منتقد شروع رمانتون رو تحسین می‌کنم. ایده‌ای که داشتین کاملا نو و بکر بود. اما متاسفانه از نگاه خواننده یکم خسته کننده جلو رفتین و در تعجبم چرا این مشکل فقط در قسمت‌های اول رمان دیده میشه! پارت‌های اول رمانتون رو با بی‌حوصلگی خوندم و حتی ازتون ناامید شدم و به این فکر بودم بهتون بگم اینی که نوشتید رمان نیست داستان‌بلنده! اما رفته‌رفته مشتاقانه ادامه رو دنبال می‌کردم. عجیب‌تر اینکه این اوضاع تا زمانی ادامه‌دار خواهد بود که خواننده اطلاعی از معنای عنوان نداشته باشه! به محض اینکه آگاهیش کامل شد، همین قسمت‌های خسته کننده جذاب دیده میشن. بنظرم بهتره که هم به این دلایلی که توضیح دادم و هم به دلیل توضیحات خلاصه، در شروع رمانتون تغییراتی ایجاد کنید.

🔷️۷. میانه رمان:
همونطور که در قسمت شروع هم گفتم، هر چی جلوتر میرفتم رمان در نظرم جذابتر جلوه میکرد. از لحظه‌ی آماده شدن توحید برای آزادی تا آخرین پارتی که گذاشتین رمان به سمت صعود خودش نزدیک و نزدیک‌تر میشد. این روند رو همینطور ادامه بدین و لطفا از کش دادن رمان و پرداختن به موضوعات حاشیه‌ای دوری کنید. به‌نظرم تا زمانی که توحید به وطن و آغوش خانواده‌اش برنگرده، در مورد نقطه‌ی هیجان و اوج رمان نمیشه اظهارنظر درستی کرد اما تا همین‌جا هم بی‌انصافیه اگر که منکر بی‌نقصی داستان شد.

🔷️۸. لحن(بافت متن):
شما از هر دو لحن ادبی و محاوره‌ای استفاده کردید. مونولوگ‌های ادبی در کنار دیالوگ‌های محاوره‌ای. حضور این دو لحن در کنار هم توازن خاصی داشت و به هیچ وجه اذیت‌کننده نبود. کاملا در این موضوع تبحر خودتون رو نشون دادید.

🔷️۹. سیر رمان:
رمان در مسیر متعادل خودش حرکت می‌کنه. به هر موضوعی به اندازه‌ی اهمیتش پرداخته شده و این یکی از نقاط قوت رمانه.

🔷️۱۰. دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
به این قسمت به خوبی اهمیت دادید و نسبت اندازه‌ی دیالوگ‌ها به مونولوگ‌ها رو رعایت کردید. مونولوگ‌ها با توصیفات حال‌وهوای کارکترها، مکان‌ها و رویدادهای پیشِ رو در قسمت‌های به‌جا قرار داده شده بودند. دیالوگ‌ها اکثرا در مورد روزمرگی‌ها چه در قسمت اجتماعی و چه در قسمت فانتزی بود. اما با این‌حال، واژه به واژه‌ی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها کاملا تنظیم شده و با هدفی خاص برای آماده کردن ذهن خواننده نوشته شده بود.

🔷️۱۱. شخصیت پردازی:
در این قسمت میشه گفت خوب عمل کردید. به عنوان مثال در مورد توحید به این پرداختید که شخصیتی غمگین و مسکوت رو داره که اخیراً به طور چشمگیری وزن کم کرده. توحیدی که با امید و تغییرات زیاد قراره بعد از پانزده سال به وطن برگرده. البته با خوش‌خیالی تمام و فقط ده‌هزار تومان! بیان این‌ها مشوق برای ادامه و انتظار رخدادهاست. شخصیت‌های رمان ابداً شبیه هم نیستند. سبحان نقطه مقابل توحید! فردی شوخ طبع و امید به زندگی بالا. به عقیده‌ی من همین تفاوت‌ها به زیباتر شدن قرارگیری اعضای خانواده‌ی عیسایی در کنار هم کمک شایانی کرده.
حضور کارکترهای فرعی نظیر شاهرخ، زهرا، اسی و... به پروبال دادن موضوع و ایجاد فضای طبیعی و واقعی‌تر نقش داشتند.
شما غالباً از شخصیت‌پردازی مستقیم و گاهاً از شخصیت‌پردازی نمادین و نوعی استفاده کردید که خوشبختانه همگی به‌جا و در جای مناسب به کار برده شدند.

🔷️۱۲. فضا سازی:
فضا سازی شما به قدری قوی بود که خواننده در جریان رمان کاملا همراه با کارکترها میتونست خودش رو در مکان‌ها ببینه. در بیشتر موارد صریح و مستقیم و گاهاً با توصیفات غیرمستقیم و ریز فضای قرارگیری کارکتر رو شرح دادید. من با سیاه طالع به جزیره رفتم. نقطه به نقطه‌ی زندان رو دیدم. با خونواده‌ی عیسایی زندگی کردم. در این مورد عالی تر از عالی عمل کردید.

🔷️۱۳. توصیفات:
احساسات کارکتر: در این مورد انتظار بیشتری از شما می‌رفت. احساسات باید تا حدی عالی توصیف بشه که خواننده بتونه کاملا همزادپنداری کنه و خودش رو جای کارکتر ببینه. اما متاسفانه شما در این مورد خساست به خرج دادید. احساسات بسیارکم و همون مقدار هم گنگ توضیح داده شده.
زمان: تا جایی که فعلا پارت گذاری کردید، جهش زمانی صورت نگرفته و رمان در زمان حال و بدون هیچ‌ عاملی گیج‌کننده‌ای پیش میره.
حالات کارکتر: توصیف حالات بسیار خوب صورت گرفته و کارکترها با توجه به روند رمان عکس‌العمل های مناسب نشون دادند.
چهره و مکان: هر کارکتر با ویژگی‌های خاص ظاهری، خودش رو نشون می‌داد. به عنوان مثال ابروان پهن و سیاه، پیچ و خم موهای بلندِ یک‌دست سفید، پیشانی پر صلابت و با ابهت مربع‌ شکل، همگی ویژگی‌های خاص چهره‌ی توحید بود که کاملا از سایر کارکترها متمایزش می‌کرد. در این مورد هیچ ضعفی دیده نشد.
در مورد مکان هم در قسمت فضاسازی تا حدی که در توانم بود توضیح دادم و دوباره قلمتون رو ستایش می‌کنم.

🔷️۱۴. زاویه‌دید:
زاویه دید رمان شما سوم شخص بود. هیچ گونه پرشی دیده نمی‌شد و به خوبی مدیریت کردید.

🔷️۱۵. کشمکش‌ها:
کشمکش‌های درونی و بیرونی رمان شما به بهترین شیوه و نحو ممکن رخ دادند. هیچ کدوم نه نابجا، نه اغراق آمیز و نه بدون هدف نوشته نشدند. شما مناسب‌ترین موقعیت‌ها رو برای کشمکش‌های لازم پیدا کردید. قابل تقدیره!

🔷️۱۶. پیرنگ:
پیرنگ رمان شما در ابتدا زندگی توحید و اشتباهاتش، سپس زندگی خانواده‌ی او و در نهایت پیوند و رسیدن این دو به هم هستش. کاملا معلومه که رمان با هدفمندی و برنامه‌ریزی قبلی در حال پیش رفتنه. تک تک وقایع در حال وقوع مکمل هم بوده و لازمه‌ی رسیدن به نقطه‌ی اوج رمان هستند. عالی عمل کردید.

🔷️۱۷. بررسی ایده رمان:
بدون اغراق باید بگم ایده‌ی شما بی‌نظیر بود. اجازه‌ی ورود کوچک‌ترین کلیشه به محتوای رمانتون رو ندادید. خط به خط رمان زاده‌ی ذهن خودتون بود. و این‌ها تماماً پوئن‌های مثبت برای قلم شما و البته جذب مخاطب هستش. امیدوارم این روند تا آخر رمان پیش بره و با اتفاقاتی که قابل پیش‌بینی نیستند همه رو غافلگیر کنید.

🔷️۱۸. هدف و پیام رمان:
باوجود اینکه رمان شما فعلا در حال تایپ مونده و هدف اصلی هنوز کاملاً معلوم نشده، از بیان بعضی پیام‌های کوچیک اما پربار نمیشه چشم پوشی کرد. خانواده‌ای پرجمعیت که باوجود اختلافاتی که دارند و گاهاً تیکه‌هایی که برای هم ردوبدل می‌کنند، همچنان شاهد دیدن احترامی که برای هم قائل میشنوند، هستیم. فردی که مهمترین و بهترین روزهای عمرش رو از دست داده اما تصمیم به تغییر گرفته و همچنان امیدواره. دختری که سخت در حال تلاش برای قبولی کنکور و مستقل شدنه. معلومه که شما بی هدف این رمان رو ننوشتید و در مورد لحظه به لحظه‌ش خوب فکر کردید.

🔷️19. ایرادات نگارشی:
فقط در این موارد جزئی که پایین ذکر کردم مشکل داشتید. پراگراف نویسی، رعایت علائم نگارشی و اندازه‌ی پارت‌ها رعایت شده بود.

۱. درست‌نویسی:
تکرار=

به هرحال باید تا به حال _تکرار دو تا حال کنارهم
آن سرنوشت_آن شرور_آن را به سویی پرتاب کرد_یقحه کت بلند و ابریشمین آن سرنوشت _تکرار بیش از حد آن در دو خط و اشتباه نوشتن یقه
چند لحظه‌ی بعد تازه معنی " دارن میان" را درک کردند. دو افسر که کلاهی روسی به سر داشتند و باتومی که مخصوص پلیس‌ها بود را در دست گرفته بودند، با سروصدا در را باز کردند و وارد اتاق شدند. کت‌های بلند ضخیمشان را صاف و همانطور که شال‌گردن‌هایشان را محکم می‎‌کردند، استوار در دو سوی در سلول ایستادند و راه را برای کسی باز کردند. _تکرار بیش از حد و بی لزوم "کردند"

غلط املائی=
موهای صاحبش را نواز کرد_موهای صاحبش را نوازش کرد
حاله‌ای_هاله‌ای

نیم‌فاصله=
میافت_می‌یافت
قدر نشناس_قدرنشناس

🔷️۲۰. سخن اخر منتقد:
مجدداً بابت قلم زیباتون بهتون تبریک میگم. اگر در بخشی از ارکان نقد خدای نکرده باعث رنجش و دلگیری شما شدم، از ته دل عذر میخوام. تمام تلاشم رو کردم که به بی‌نقص‌تر شدن رمانتون کمک کنم. امیدوارم روز به روز شاهد پیشرفت و البته آثار بی‌نظیرتون باشم.
ایام به کام
قلمتون مانا
***

*تایپک ‌نقد دو روز باز خواهد بود و پس از ثبت نظر شما قفل خواهد شد!
*رمان شما تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت، بلافاصله پس از مطالعه نقد درصورتی که نکات منتقد را اصلاح نکنید، دیگر از شما نقدی پذیرفته نخواهد شد!
*تا پایان اثر خود می‌توانید با منتقد خود در گفتگوی‌ خصوصی در ارتباط باشید و در صورت بروز سوالی از ایشان مشورت بگیرید!
به امید موفقیت روز افزون شما
@SHAHED
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Heydarْ

سطح
7
 
کاربر ویژه رمان بوک
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,208
30,892
مدال‌ها
10
سلام
خیلی ممنونم بابت نقد انرژی بخش و کاملت خانم جوان
اصلا امید دوباره پیدا کردم برای ادامه نوشتن جلد دومش😍😍
فقط چندتا نکته بگم
ژانر درام نشان دهنده غم و شادی در رمان هست ، داستان کلا طنز نیست واسه همین از این ژانر بهره بردم
شخصیت سازی در رمان چون تعدادشون زیاد بود تمام تلاشم و کردم که درست در بیان، و اینکه شخصیت‌ها بیشترشوت و بیشتر اتفاقات واقعی بودن و بخش اول که فانتزی نوشته شده باید جدی میبود چون درباره سرنوشتوبود
واقعا عجیب بود وقتی فهمیدم بخش اول حوصلخ سر بر بود چون بیشتر خواننده هایی که داشتم بیشتر همون اولارو دوست داشتن
نکته چندم هم اینکه منتظرم طراح ها فالب جدیدشون و بزنم و اون موقع اعلام و درخواست کنم😁😁😁
این رمان کامل شده و درحال نوشتن جلد دومش هستم
بازهم بخاطر نقد زیباتون ممنونم😍🌹🌷🌸
 

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,575
37,071
مدال‌ها
14
سلام
خیلی ممنونم بابت نقد انرژی بخش و کاملت خانم جوان
اصلا امید دوباره پیدا کردم برای ادامه نوشتن جلد دومش😍😍
فقط چندتا نکته بگم
ژانر درام نشان دهنده غم و شادی در رمان هست ، داستان کلا طنز نیست واسه همین از این ژانر بهره بردم
شخصیت سازی در رمان چون تعدادشون زیاد بود تمام تلاشم و کردم که درست در بیان، و اینکه شخصیت‌ها بیشترشوت و بیشتر اتفاقات واقعی بودن و بخش اول که فانتزی نوشته شده باید جدی میبود چون درباره سرنوشتوبود
واقعا عجیب بود وقتی فهمیدم بخش اول حوصلخ سر بر بود چون بیشتر خواننده هایی که داشتم بیشتر همون اولارو دوست داشتن
نکته چندم هم اینکه منتظرم طراح ها فالب جدیدشون و بزنم و اون موقع اعلام و درخواست کنم😁😁😁
این رمان کامل شده و درحال نوشتن جلد دومش هستم
بازهم بخاطر نقد زیباتون ممنونم😍🌹🌷🌸
روزتون بخیر
حالتون خوب
در مورد ژانر متاسفانه یا خوشبختانه درام یه سبکه نه ژانر!
تا جایی که پارت گذاری کردید فضای نوشتاریتون آمیخته به طنز بود و همین دلیل پیشنهادم بود
در مورد شخصیت پردازی عالی بودین و مشکلی نبود
فقط یکم احساسات کارکترها رو بیشتر کنید
و اما مهمترین نکته
قسمت اول رمانتون
من سه بار رمان شما رو از اول تا آخر خوندم!
دفعه‌ی اول تا رسیدن به شاهرخ و جمع خانوادگی برام خسته کننده بود
دفعه‌ی دوم که مقدمه رو با دقت بیشتری خوندم یکم راحت‌تر و صمیمی‌تر با متن برخورد کردم
اما دفعه‌ی سوم که عنوان رمان رو تحلیل کردم کلا همه چیز عوض شد
داستان بی نهایت جذاب شد و دلیل اینو واقعا نمی‌دونم :ROFLMAO:
کلیت رمان واقعا شاهکار بود و متفاوت با همه‌ی رمان‌هایی که خوندم
بابت خلاقیت های جدید و دور از کلیشه بهتون تبریک میگم
امیدوارم روز به روز شاهد پیشرفتتون باشم🌸🍃
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین