(به نام خالق قلم)
عنوان: آخرین سقوط.
عنوان از دو بخش تشکیل شده است. (آخرین+سقوط) میتوان گفت که عنوان 80درصد کلیشهای است. عنوان در نگاه اول، ذهن خواننده را با شکستی جبران ناپذیر در زندگی شخصیت اصلی رمان روبهرو میکند. اما خواننده با خواندن رمان متوجه میشود که در واقع اینطور نیست. عنوان با ژانر اجتماعی مرتبط است؛ اما با خلاصه و مقدمه ارتباط چندانی ندارد. همچنين عنوان با بدنه مرتبط نیست. در بدنه از اتفاقاتی عجیب و گنگ سخن گفته شده، که این موضوع با عنوان ارتباط خاصی برقرار نمیکند.
ژانرها: ترسناک، اجتماعی.
از دو ژانر استفاده شده است. (ترسناک، اجتماعی). ژانر ترسناک با تمام قسمتهای رمان مرتبط است؛ اما با ژانر اجتماعی ارتباط ندارد. ژانر اجتماعی باید از مشکلات ریز و درشت جامعه و اجتماع سخن بگوید! اما نتیجهای که خواننده از بدنه رمان به دست میآورد، با ژانر اجتماعی ارتباط خاصی ندارد. به این بدنه بیشتر ژانر (ترسناک، علمی تخیلی) مرتبط است. نویسنده یا باید ژانرها را با بدنه مرتبط کند! یا باید بدنه را با ژانر اجتماعی مرتبط کند.
خلاصه:
خلاصه از نظر حجم استاندارد است. و میتوان گفت خلاصه خوب و مناسبی است. خلاصه با ژانر ترسناک، اجتماعی، جلد، مقدمه، آغاز و بدنه مرتبط است. خلاصه کلیشهای نیست و بدنه را لو نمیدهد. خلاصه میتواند ذهن خواننده را برای خواندن رمان کنجکاو میکند.
جلد:
جلد از فضایی نیمه تاریک! ساختمانهای مخروبه و نیمه آوار، و مردی تنها با شانههایی افتاده و با داشتن یک دست تشکیل شده است؛ که به خوبی ذهن خواننده را با ژانر ترسناک درگیر میکند. جلد با عنوان آخرین سقوط، ژانر ترسناک و بدنه مرتبط است. اما اگر نویسنده از سایههایی پنهان در گوشه و کنار ساختمانها، شبیه به موجوداتی که در رمان توصیف کرده بهکار میگرفت، نتیجه بهتری بهدست میآورد.
مقدمه:
مقدمه از نظر حجم استاندارد است. مقدمه با تمام قسمتهای رمان مرتبط است؛ مقدمه کلیشهای نیست، و میتوان گفت مقدمه خوب و مناسبی است. نویسنده در مقدمه از دلنوشته، یا شعری مناسب با ژانر ترسناک و خلاصه و جلد و بدنه استفاده کرده است. نویسنده در مقدمه از محبتی پنهان، از انساننماهایی در باطن حیوان، از فراموشی و از دردی آشکار سخن گفته است؛ که این امر به مقدمه جلوه بهتری داده است.
آغاز:
آغاز، آغازی خوب و مناسب با ژانرهای ترسناک و اجتماعی، خلاصه، جلد، مقدمه و بدنه است. آغاز کلیشهای نیست و بهخوبی میتواند ذهن خواننده را برای ادامه رمان ترغیب کند. نویسنده در آغاز از جملهای سه حرفی استفاده کرده است. (بهش سلام برسون) که این جمله، به راحتی میتواند ذهن خواننده را با ژانرها و جلد درگیر کند و خواننده را برای خواندن رمان کنجکاو کند، اما متأسفانه تا پارتهای آخر رمان، سر از این راز برداشته نمیشود. و همچنین نویسنده از تاریکی سخن میگوید که گاهی کورمالکورمال راه خود را برای ادامه در پیش میگیرد. اما متأسفانه نویسنده با توصیف رنگها و موضوعاتی مشابه به این، از این پوئن مثبت بهخوبی استفاده نکرده است.
میانه:
میانه، میانهای تقریباً خوب و مناسب است. میانه با عنوان (آخرین سقوط) ارتباط چندانی ندارد. آخرین سقوط ذهن خواننده را با اتفاقاتی ریز و درشت و موفقیتهای کوچک و تلاشهای فراوان برای بهتر شدن در زندگی شخصیت اصلی رمان در جامعه مواجه میکند؛ اما در رمان خواننده با همچنین چیزی مواجه نمیشود. و یا اگر هست، آنقدر کوچک هست که به چشم نمیآید. فقط فراری از دست موجودات ناشناس شکل میگیرد. حتی گاهی خواننده آن ترس و اضطراب شخصیت رمان را درک و حس نمیکند و با خود منتظر اتفاقی ماننده بیداری از کابوسی طولانی است.
در بدنه، نویسنده از موجوداتی عجیب گفته است که، در تاریکی به دنبال انسانهای زنده هستند. و ترس و اضطراب را در دل شخصیتهای رمان میاندازد؛ اما در بعضی از پارتها این هیجان به خواننده منتقل نمیشود.
نویسنده در قسمتهایی از رمان پرشهایی انجام داده است که، خواننده را گیج و سردرگم میکند.
این رمان میتوانست نقطههای اوج بسیاری داشته باشد، اما متأسفانه نویسنده از آنها گذشته است. یکی از نقطههای اوج رمان زمانی است که، دخترک (سادیا) در حال تماشای تلویزیون است، که برق قطع میشود و تاریکی همهجا را فرا میگیرد و همزمان صدایی عجیب و ترسناک از بیرون شنیده میشود و ناگهان درب با صدای بدی باز میشود و موجودی عجیب، روی چهار دستوپا روی زمین میایستد. و نقطه اوج بعدی زمانی است که شخصی وارد کلبه پیرمرد میشود و خود را آرتور مینامد، که در حقیقت یکی از آن موجودات عجیب و ترسناک است.
لحن و بافت:
دیالوگها محاورهای و مونولوگها ادبی بهکار گرفته شده است. که این امر تا آخر رمان بهخوبی حفظ شده است.
سیر رمان:
سیر رمان کاملا ترسناک و تخیلی پیش میرود. گاهی در برخی از پارتها پرشهایی شکل میگیرد که خواننده را گیج و سردرگم میکند. و خواننده بهخوبی متوجه آن قسمت از رمان نمیشود. سیر رمان آنقدر کند نیست که خواننده را از ادامه خسته کند اما؛ میتوانست بهتر ازاینها پیش برود. نویسنده در رمان از خودخواهی اشخاصی سخن میگوید که، با خودخواهی مردم بیگناه را به موجودات ترسناک و آدمخوار تبدیل کرده است.
دیالوگ و مونولوگ:
دیالوگها محاورهای و مونولوگها ادبی بهکار رفته است. و تا آخر رمان بهخوبی حفظ شده است.
شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی به دور از کلیشه و بهصورت غیر مستقیم انجام شده است. که با صفات شخصیتهای رمان تناسب دارد.
توصیف مکان:
توصیف مکان غیر مستقیم و دارای اندازه مناسب است.
توصیف احساسات:
توصیف احساسات در رمان بهصورت غیر مستقیم بیان شده است. اما در برخی از پارتها توصیف احساسات کمرنگ و ضعیف بهکار رفته است. و خواننده بهخوبی نمیتواند احساس شخصیت رمان را درک کند و آن هیجان و ترسی که باید به خواننده منتقل شود، منتقل نمیشود.
زاویه دید:
زاویه دید در رمان از زبان شخصیت اصلی رمان بیان شده است، اما در تمام قسمتهای رمان حفظ نشده، و از زبان و دید شخصی دیگر بیان میشود.
کشمکش و تعلیق:
کشمکش در رمان بهخوبی و بهتر است بگوییم زیادی استفاده شده است؛ اما نویسنده توانسته با کلمات و جملههایی که بهکار میبرد خواننده را برای خواندن رمان کنجکاو کند.
تعلیق، تعلیق در رمان بسیار کم بهکار رفته است. بهطوری که خواننده را از نبود دیالوگهای کافی خسته میکند و سیر رمان را برای خواننده تکراری میکند. از اول رمان تقریبا تا آخرهای رمان، شخصیت اصلی رمان تنها است و نمیتواند با کسی سخن بگوید. بهتر بود نویسنده در این قسمتهای رمان، یا تا آخر رمان، رمان را از زبان راوی یا فلشبگ به پایان میرساند، قطعاً نتیجه بهتری میگرفت.
ایده و پیرنگ:
ایده و پیرنگ که اسکلت ساختار رمان بر اثر آن شکل میگیرد، و به داستان شاخ و برگ میدهد، در بیشتر قسمتهای رمان بهخوبی شکل نگرفته است. ایده و پیرنگی که خواننده منتظر آن است در رمان بهخوبی دیده نمیشود. نویسنده از ایده خوب و مناسبی استفاده کرده است. اما نتوانسته به شکلی که باید، آن را به خواننده منتقل کند. خودخواهیِ برخی از انسانها، تمام آینده انسانهای جامعه را نابود و تباه کرده است. مردم با آزمایشهایی که با بیرحمی بر روی آنها انجام شده، به موجوداتی عجیب و آدمخوار تبدیل شدهاند؛ که باعث ترس و از بین رفتن بشریت میشود. عدهای به دنبال راه نجات و خلاصی از این مصیبت هستند. اما شخصیت اصلی رمان تقریبا تا پارتهای آخر رمان سردرگم در افکار خود است و نمیتواند آن حس قهرمان بودن را به خواننده منتقل کند.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی،
مثل:
غلط املائی، استفاده نادرست از علائم نگارشی در برخی از پارتها، استفاده اضافه از سهنقطه(...) در رمان مشاهده میشود، که نویسنده به راحتی با ویرایش سرانگشتی میتواند از این نقطه ضعف عبور کند.
نقاط قوت:
ژانر ترسناک، خلاصه، جلد، مقدمه،آغاز،لحن و بافت، شخصیت پردازی، توصیف مکان.
نقاط ضعف:
عنوان، ژانر اجتماعی، دیالوگ کم، علائم نگارشی.
سخن آخر منتقد:
نویسنده محترم:
همانطور که در برخی از قسمتهای نقد بیان کردهام! شما قلم خوب و بینظیری دارید. اگر بتوانید از استعدادی که در نوشتن دارید، بهخوبی استفاده کنید، میتوانید یکی از بهترینها در این زمینه باشید.
باتشکر:
کاپیتان بد. 🌹🤠
خسته نباشید. 👍
@امیراحمد