جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | ارواح زیبایی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Tara Motlagh با نام نقد شورا | ارواح زیبایی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 64 بازدید, 2 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | ارواح زیبایی
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Tara Motlagh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,476
44,014
مدال‌ها
7
نام اثر: ارواح زیبایی
نویسنده: توکیو
ژانر: تراژدی
عضو گپ نظارت : (۷)S.O.W

خلاصه:
روز‌ها سخت، درد‌ها شدید و زخم‌ها عمیق بودند!
ماه پشت ابر نماند؛ روز‌های سخت گذشتند. درد‌ها آرام شدند و زخم‌ها درمان. هر‌چند دیر اما، غم رفت.
برای من او مانند شیطان بود در نقاب فرشته‌ای؛ اما در واقعیت او فرشته‌ای در نقاب شیطان بود!
با مادر و پدرم خداحافظی کردم؛ سخت بود و آنها تنها یک دختر داشتند که آن هم ازدواج کرد و دست تقدیر بود. من با مارتین ازدواج کردم و از شهر خودم که سال‌ها در آن خاطره داشتم آرام‌آرام دور می‌شدم، دورتر و دور‌تر.
خانه جدیدمان را دوست داشتیم. فکر می‌‌کردم با آرامش و بدون ترس زندگی کنیم.
هنوز کار تعمیر خانه تمام نشده‌بود که آفتی وحشتناک به جانمان افتاد!
شب اول... شب دوم... شب سوم... تا ماه‌ها و شاید سال‌ها ادامه!

لینک اثر
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,476
44,014
مدال‌ها
7
Notes_240517_235637_16b.jpg


بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @توکـیو

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Tara Motlagh

*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@Tara Motlagh
@Raaz67
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,476
44,014
مدال‌ها
7
به نام خالق قلم
عنوان: ارواح زیبایی
نوشته: نهال رحیمی
@توکـیو

عنوان:
ارواح زیبایی
، از دو واژه ارواح و زیبایی تشکیل شده که واژه ارواح جمع روح و به معنی روح‌ها و جان‌ها و زیبایی به معنی حسن، خوب‌رویی، وجاهت و نیک‌منظری است. عنوان می‌تواند به معنی وجود ارواح یا جان‌هایی که زیبایی دارند باشد که احتمالا به ارواحی اشاره دارد که ذات خوبی دارند و باعث آزار و اذیت دیگران نمی‌شوند.
کلمه ارواح با میزان بیش از ۱۰۰ درصد کلیشه (رمان ارواح، دریاچه ارواح، شهر ارواح، کتابخانه ارواح، انجمن ارواح غمگین، واقعیت هولناک ارواح، ارواح میان ما هستند و...) و زیبایی با ۴۰ درصد کلیشه (زیبایی لعنتی، زیبایی عشق، زیبایی خطرناک، آرزوی زیبایی) میزان کلیشه بالایی را در عنوان ایجاد کرده‌اند. با این‌حال، عنوان جذابیت خوب و قابل قبولی برای جذب خواننده دارد اما با ژانر انتخابی نویسنده یعنی تراژدی هیچ ارتباطی ندارد و بیشتر با ژانرهای وحشت، تریلر و تا حدی هم فانتزی هماهنگی دارد.
همچنین عنوان با این‌که با خلاصه و محتوای داستان ارتباط خوبی دارد اما تا حدی هم لودهنده سیر داستان است.

ژانر:
تنها ژانر انتخابی نویسنده عزیز تراژدی است که درحال حاضر هیچ نمودی در داستان ندارد. باید بدانید ژانر تراژدی به داستان‌هایی اطلاق می‌شود که پایانی غمگین که به جدایی یا مرگ ختم می‌شود داشته‌باشند. از آنجا که روح به مرگ بستگی دارد تا حدی با تراژدی ارتباط دارد اما آنچه از فضای داستان شما مشخص می‌شود، ژانر ترسناک است؛ وجود روح و مسائلی که باعث فضای وحشت‌آفرین در داستان می‌شود، مربوط به ژانر ترسناک است. پس بهتر این است که برای معرفی ژانرهای خود از ژانر ترسناک استفاده کنید و با توجه به قاعده‌ای که درباره ژانر تراژدی وجود دارد، در صورتی که داستان شما شامل این مورد می‌شود می‌توانید تراژدی را به‌عنوان ژانر دوم انتخاب کنید.

خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی نوشته شده است، خطوط آن زیاد است (حدود ۱۵‌خط) و از حد استاندارد (۳ تا ۹ خط)بیشتر. جملات ابتدایی خلاصه جذابیت خوبی دارد، کلیشه چندانی ندارد و لودهنده سیر داستان هم نیست(روز‌ها سخت بودند، درد‌ها شدید بودند، و زخم‌ها عمیق. ماه پشت ابر نماند، روز‌های سخت گذشتند، درد‌ها آرام شدند و زخم‌ها درمان.
هر‌چند دیر، اما غم رفت. برای من او مانند شیطان بود در نقاب فرشته‌ای اما در واقعیت، او فرشته‌ای در نقاب شیطان بود.) اما جملات بعدی به‌شدت لودهنده هستند و محتوای داستان را تا حد زیادی در اختیار خواننده قرار می‌دهند. نویسنده عزیز باید در نظر داشته باشد که خلاصه دومین رکنی‌ست که پس از عنوان توسط خواننده دیده و خوانده می‌شود پس باید برای خواننده آن‌قدر جذاب و ابهام‌آمیز باشد که او را به خواندن داستان تشویق کند. پس بهتر این است که خلاصه داستان شما با جملاتی دوپهلو و در عین حال زیبا و مبهم که جزئیاتی از محتوای داستانتان را نشان می‌دهد، نوشته شود. از جهتی سبک نوشتاری نشان می‌دهد جملات احتمالا مربوط به مقدمه داستان هستند که از خلاصه جدا نشده‌اند. خلاصه با عنوان و محتوای رمان ارتباط خوبی دارد.

جلد:
تصویر جلد، تصویری از خانه‌ای قدیمی است با دری آهنی در هوایی که مه‌آلود و نیمه‌تاریک است و دو روح در تصویر دیده می‌شود. تصویری که بیش از هر چیز نشان دهنده ژانر ترسناک است و با ژانر تراژدی هیچ ارتباطی ندارد اما با محتوای داستان ارتباط خوبی دارد.
فونت به‌کار رفته زیباست و رنگ و چینش کلمات آن با تصویر همخوانی خوبی دارد. جمله درج شده در بالای جلد هم جمله‌ای‌ست که به زیبایی مرگ اشاره می‌کند که اگرچه تا حدی با ژانر تراژدی ارتباط دارد اما بیشتر به ژانر وحشت اشاره دارد.

مقدمه:
داستان مقدمه‌ای نداشت که بهتر است با توجه به محتوای رمان و استفاده از ذوق ادبی، مقدمه‌ای مناسب، زیبا و در عین‌حال ابهام‌آمیز که جزئیاتی از محتوای داستان را در بگیرد بنویسید.

آغاز:
داستان از توضیحاتی درباره حضور زوج جوان قهرمان داستان در خانه‌‌ای که در آن سایه‌ها و سر و صداهای عجیبی دیده و شنیده می‌شوند، آغاز می‌شود. گویی روحی در خانه‌ای که آنها به‌تازگی در آن سکنی گزیده‌اند حضور دارد که صاحب پیشین آن‌جا در سال‌های گذشته است که براساس‌ شنیده‌ها، سال‌ها قبل در همان خانه خودکشی کرده‌است.
شروع داستان شما، شامل توضیحاتی خاطره‌گونه و به‌دور از قواعد داستان‌نویسی است. داستان‌ها متنی شامل توضیحات نیستند؛ در واقع نویسنده برای تعریف داستان خود باید اتفاقات، شخصیت‌ها و صحنه‌ها را توصیف کند و برای خواننده به تصویر بکشد. آغاز داستان شما هیچ‌کدام از این شرایط را ندارد. نه توصیفی درباره شخصیت‌ها وجود دارد و نه صحنه داستان. تنها خلاصه‌ای‌ست توضیح‌وار از وقایعی متوالی که به‌سرعت پیش می‌روند بدون اینکه خواننده درکی از وقایع، صحنه‌ها و شخصیت‌ها داشته‌باشد و آنها را بشناسد.
اینکه چنین اتفاقات عجیب و غریب و ترسناکی برای اشخاصی می‌افتد، باید مملو از توصیف احساسات و کشمکش‌های درونی باشد. در کنار این مورد بسیار مهم توصیفات مکان، صدا و شخصیت‌ها هم بسیار مهم است که همانطور که گفته شد به‌ هیچ‌کدام از آن‌ها نپرداخته‌اید که در ارکان مدنظر توضیح بیشتری خواهم داد.
*گیج بودم و غرق در خیالات، هم‌ خواب بودم و هم بیدار. ناگهان با‌ صدای ناله و فریادی از خواب پریدم! به‌سختی خودم را کنترل کردم و تصمیم گرفتم به مارتین همسرم چیزی نگویم، چون فکر می‌کردم شاید فقط خیالاتی شده‌بودم.
برای مثال به این پاراگراف که اولین اتفاق بعد از حضور زوج جوان داستان در خانه مربوطه است، اشاره می‌کنم. بهتر بود از توصیف صداهای عجیب و غریب شروع می‌کردید. برای توصیف صداها اینکه بگویید صدای ناله و فریاد توصیف درستی نیست. خصوصیاتی که باعث می‌شود این صداها به‌صورت ناله یا فریاد به‌نظر بیایند را در توصیفات خود بگنجانید. همچنین واکنش زن جوان نسبت به این صداها نباید اینقدر خالی از هیجان و ترس باشد. باید حالات و رفتارهای او را به‌گونه‌ای توصیف کنید که خواننده ترس و وحشت ناشی از شنیدن آن‌صداها را حس کند. و همینطور آوردن کشمکش‌های ذهنی درباره این صداها؛ اینکه در فکر شخصیت چه می‌گذرد و او چه فکر می‌کند باید به‌خوبی برای خواننده مشخص شود.
مثلا⬅️ صدای فریادهای بلندی مرا از دنیای خوش خواب بیرون کشید. فریادها بلندتر و نزدیک‌تر می‌شدند و هر لحظه که هشیارتر می‌شدم هول و هراس بیشتر، قلبم را به تکاپو و تپشی ناهنجار می‌انداخت. هراسان بر روی تخت نشستم و به‌چهره مارتین که گویا در خواب عمیقی بود نگاه کردم. انگار آنچه می‌شنیدم را نمی‌شنید. ناگهان پنجره با‌شدت باز شد و باد میان پرده حریر سپیدرنگ پیچید و آن را همچون شبحی سپید‌پوش به‌رقص درآورد. ترس و وحشت دانه‌های عرق را بر تنم نشانده و اشک ناخودآگاه پهنه صورتم را خیس کرده بود. چشمان ی که داشت از حدقه بیرون میزد و ملحفه سپیدرنگ روی تخت را در مشت می‌چلاندم. صداها هر لحظه بلندتر و واضح‌تر می‌شدند؛ انگار زنی از اعماق قلبش ضجه میزد.
آغاز به دلیل آوردن توضیحات به‌جای به‌تصویر کشیدن و همچنین عدم حضور توصیفات و بال‌و پر دادن کافی با کلیشه نسبی همراه است. در عین‌حال ابهام چندانی هم ندارد و از همان ابتدا همه‌چیز مشخص است و اطلاعات به‌راحتی در اختیار خواننده قرار می‌گیرد. داستان باید برای خواننده ابهام آمیز و مملو از سوالات ریز و درشت باشد اما در آغاز داستان شما هیچ سوالی در ذهن خواننده شکل نمی‌گیرد. بهتر بود به‌جای اینکه همه‌چیز را در همان ابتدا توضیح دهید کمی روند داستان را معماگونه جلو می‌بردید. مثلا حضور روح را کمی دیرتر و پس از ایجاد حس وحشت کافی در خواننده، به داستان وارد می‌کردید. این‌گونه برای مخاطب ایجاد ابهام و سوال می‌کردید و داستانتان با تعلیق خوبی شروع میشد. اینکه چه چیز در این خانه قدیمی وجود دارد که این چنین سروصدا راه می‌اندازد و زوج جوان را به‌وحشت می‌اندازد، می‌توانست برای خواننده جذاب باشد.
آغاز با محتوای داستان ارتباط خوبی دارد اما هیچ تناسبی با ژانر تراژدی ندارد و بیشتر با ژانر وحشت در ارباط است.

میانه:
داستان با ماجراهای هر روزه با روح زن خاکستری‌پوش و تصمیم به خرید خانه‌ای جدید و نقل مکان از آن خانه ادامه می‌یابد تا این‌که بالاخره پس از مدتی موفق می‌شوند از آن خانه بروند اما افکاری که درباره آن روح در سر لورن تاب می‌خورد او را به‌فکر درباره آن خانه و روح آن‌ زن وامی‌دارد.
وقایع خیلی سریع و پشت سرهم اتفاق می‌افتند و اتفاقاتی که هر کدام به نوبه خود می‌توانند اوج بسیار خوب و پرهیجانی را رغم بزنند، می‌گذرند و تمام می‌شوند. در واقع داستان شما با ژانر غالب ترسناک به‌صورت بالقوه توانایی اوج‌های متوالی را دارد که شما با توضیحات روایت‌گونه از آن‌ها عبور کرده‌اید و اوجی را به‌وجود نیاورده‌اید.
می‌توانستید اولین برخورد لورن را با روح زن خاکستری‌پوش به اوجی پرشکوه و جذاب تبدیل کنید. اولین برخورد با یک روح قطعا می‌تواند پر از کشمکش‌های درونی، تعلیق‌های کوچک و توصیف احساسات لورن نسبت به این دیدار باشد. اوج‌ها مهم‌ترین بخش پیرنگ هر داستان‌ هستند که نیاز به زمینه‌سازی، تزریق احساسات و هیجانات شخصیت‌های درگیر، توصیف صحنه و فضاسازی مناسب دارند و بدون این موارد اوج داستان به وجود نمی‌آید.

سیر رمان:
سیر داستان بسیار تند است و دلیل این امر هم این است که داستان سیری خاطره‌گونه و توضیحی دارد. توضیحاتی که کاملا کلی هستند و باعث پرش از روی کشمکش‌ها و اتفاقات مهم و پرهیجان شده‌اند. درست است که برای نوشتن داستانک دست نویسنده برای بال و پر دادن بسته است و باید خیلی زود داستان را به اتمام برساند اما بهترین تکنیک برای اینکه داستانکی جذاب و زیبا بنویسید این است که صحنه‌های مهم را انتخاب کنید و با هنر قلم خود آن‌ها را بهم مرتبط نمایید.
همچنین عدم توصیفات لازم می‌تواند دلیل دیگری برای سیر تند داستان شما باشد که در جای خود درباره‌اش صحبت خواهیم کرد.
اما درباره سیر توضیح‌گونه داستانتان مواردی را توضیح می‌دهم. همانطور که در رکن آغاز هم گفتم داستان باید توصیف‌گونه و به‌دور از توضیح باشد. مثلا:
شب اول، هنوز به خانه عادت نکرده‌بودم و خوابم نمی‌برد و مدام در فکر بودم که من و مارتین زوج خوشبختی می‌شویم؟! بچه‌های قدونیم‌قدمان را بزرگ خواهیم کرد و تا ابد، خنده روی لب‌هایمان خواهد بود؟!
به‌جای اینکه توضیح دهید قهرمان داستانتان به چیزی فکر می‌کند این را نشان دهید، مثلا:
⬅️ خسته بودم و دلم خوابی عمیق تا طلوع خورشید را می‌خواست اما از ذوق خانه‌ای که زندگی‌مان را همین امروز در آن آغاز کرده‌بودیم، خواب به چشمانم نمی‌آمد. دلم می‌خواست مارتین را هم بیدار کنم و در حالیکه به سی*ن*ه‌اش تکیه زده‌ام، در تراس کوچک اتاق خواب، به تماشای ماه کاملی که نورش بخشی از اتاق بزرگ خوابمان را روشن می‌کرد، بنشینیم، درباره آینده صحبت کنیم و بچه‌های قد و نیم‌قدی که آرزویش را داشتیم و خوشبختی‌ای که قرار است با جان و دل لمس کنیم.
مورد دیگری که در داستان مشاهده شد اسم شخصیت اصلی داستان (لورن) است که بعد از ۶ پارت مشخص می‌شود. یکی از مهمترین راه‌های شناخت شخصیت‌‌های داستان معرفی اسم و رسم آن‌هاست که این امر را خود نویسنده با جهت‌دهی مناسب در نوشتار باید ایجاد کند.
و یک مورد دیگر هم این قسمت:
*مارتین برایم تعریف کرد کودکی بود که بسیار گریه می‌کرد و ناراحت بود بهتر است جمله را به‌گونه‌ای بنویسید که مشخص شود مربوط به ماجرایی در گذشته است
⬅️ مارتین برایم تعریف کرد زمانی که کودکی کوچک و چهار یا پنج‌ساله بوده...

مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها:

تناسب بین دیالوگ‌ها‌ و مونولوگ‌ها رعایت نشده و شاهد منولوگ‌ محوری در بیشتر متن داستان هستیم. دیالوگ‌های شما کم و فاقد علائم نگارشی مناسب هستند.
*من گفتم:《می‌خوام برم، می‌خوام برم و اشک از چشمانم جاری شد!》
منولوگ وارد دیالوگ شده و نیازی به《 نیست و در عوض به ابتدای خط رفته و دیالوگ را با - شروع کنید.
*و گفت: تموم شد دیگه.
ببین! اینجا اون خونه‌ نیست، اینجا فرق داره ما...

ادامه دیالوگ را در خط دیگر نباید نوشت. همچنین استفاده از علامت - برای دیالوگ ضروری‌ست.
⬅️ و گفت:
- تموم شد دیگه، ببین! اینجا اون خونه‌ نیست، اینجا فرق داره ما...

و همچنین
همسرم گفت لورن! این کتاب رو حتما بخون، بنظرم موضوعش می‌تونه برات جالب باشه از اونجایی که تو اهل مطالعه و خوندن کتاب هستی.
که نه علامت: گذاشته‌اید و نه -
فقط گریان می‌گفت اونها دارن میرن اونا دارن میرن، میشه جلوشونو بگیرید؟ اونا خیلی مهربونن، لطفا نرید!
⬅️
فقط گریان می‌گفت:
- اونها دارن میرن اونا دارن میرن، میشه جلوشونو بگیرید؟ اونا خیلی مهربونن، لطفا نرید!

لحن و بافت:
لحن‌ داستان درحالت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای‌ست و این امر در همه پارت‌ها رعایت شده است و پرش لحن در آن‌ها دیده نمی‌شود. تنها در یک مورد:
*اما اتفاقات عجیبی از سه شب قبل از رفتن افتاد که من رو خیلی وحشت زده می‌کرد. رو ⬅️ را
*نوشته بود هرگاه کسی از یادت نمی‌رود و یادش در ذهنت می‌ماند به این معنی‌ست که اون هم مدام در فکر تو است.
اون ⬅️ او

شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت‌ که شامل شخصیت‌پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری‌ست گفته می‌شود. شخصیت‌پردازی رکن مهمی‌ست که باعث جذب خواننده و همزادپنداری او با شخصیت‌های داستان می‌شود. توصیفات شخصیت‌ها چه بیرونی و چه درونی باید غیرمستقیم و به دور از کلیشه باشند.
شخصیت‌پردازی بیرونی: در داستان شما شخصیت‌پردازی‌ای اتفاق نیفتاده است. در واقع تا اینجا که داستان نوشته شده‌است نه توصیفی درباره شخصیت لورن دیده می‌شود و نه مارتین. تنها توصیف، مربوط به روح زن خاکستری‌پوش است که به‌صورت مستقیم انجام داده‌بودید.
"موهای آشفته‌اش که صورتش را می‌پوشاندند و دستان کشیده و بدن لاغر و نحیفش بود."
و
"اما بالاخره سرم را بالا گرفتم و شبح زنی را دیدم با لباس عروسی به رنگ خاکستری و پاره پاره."
توصیفی کاملا مستقیم، کوتاه و بدون جزئیات که می‌توانست با توصیفات مناسب‌تری همراه باشد. مثلا:
⬅️ سرم را بالا گرفتم، آنچه جلوی چشمانم قرار داشت را باور نمی‌کردم. آن سوی میز، درست کنار تابلوی نقاشی بزرگ و قدیمی که پرتره یک زن زیبا را نشان می‌داد، شبحی پوشیده در لباس عروس مندرس و پاره‌پاره‌ای که سپیدی‌اش رنگ باخته و به خاکستری شبیه‌تر بود، ایستاده بود و با چشمانی که در چهره‌اش نبود، به من خیره شده بود.

شخصیت پردازی درونی:
هم در داستان شما انجام نشده است. دیالوگ‌ها، توصیف احساسات، توصیفات صدا و کشمکش‌های درونی هر شخصیت می‌تواند به معرفی خلقیات آن شخصیت کمک کند اما از آن‌جا که در این موارد ضعیف عمل کرده‌اید، شخصیت‌های داستان شما هیچ خلق‌ و خوی خاصی را از خود نشان نمی‌دهند.
می‌توانستید با توجه به مواردی که گفته شد برای هر شخصیت اخلاق و ویژگی‌های رفتاری به‌وجود آورید مثلا برای مارتین می‌توانید او را در رفتار با لورن، عاشق و مهربان نشان دهید و در قبال مسئله روح و اتفاقات عجیب و غریبی که پیش می‌آید منطقی جلوه دهید.

توصیفات:
توصیفات لازمه صحنه‌پردازی‌ها و فضاسازی یک داستان هستند و در باور‌پذیری و جذابیت داستان نقش مهمی را ایفا می‌کنند. باید این را هم درنظر داشت که توصیفات از هم مجزا نیستند و در کنار یکدیگر توصیفات کامل‌تری را ارائه می‌دهند.
توصیفات باید غیرمستقیم و به دور از کلیشه باشند و به‌صورت گام‌به‌گام انجام شوند. توصیفات، عینی کردن دیده‌ها و شنیده‌های شخصیت‌های داستان برای خواننده در قالب کلمات و جملات مناسب است. بیان کردن وجود و حضور چیزی، صرفا توصیف نیست.
توصیفات مکان در داستان شما توصیف مکان در برخی صحنه‌ها دیده می‌شود اما اکثرا مستقیم هستند و در برخی صحنه‌ها هم هیچ توصیفی وجود ندارد.
برای مثال خانه‌ای که لورن و مارتین در آن سکونت داشتند، اتاق خوابشان و ... را می‌توانستید توصیف نمایید.
مثلا:
"در حال چیدن میز شام بودم و نور لامپ‌ها و شمع‌های تزئین شده، خانه را به کل روشن کرده‌بود؛ اما من... من سایه‌ای تیره را در حال حرکت دیدم!"
توصیفی از میز شام و بخشی از خانه که میز در آن واقع شده‌است که بسیار کوتاه و بدون جزئیات کافی است.
⬅️ بشقاب‌هایی که خدمتکار در دست داشت را گرفتم و روی میز چوبی افرایی رنگی که با رانر مخمل سرخ‌رنگی پوشیده شده بود، گذاشتم. صندلی لهستانی را کنار کشیدم و قاشق‌ها و چنگال‌ها را در دست گرفتم تا کنار بشقاب‌های چینی سپیدرنگ بچینم اما سایه‌ای تیره در حال عبور از کنار شومینه سنگی نگاه حیران و وحشت‌زده‌ام را به‌آن سو جلب کرد.

توصیف صدا و آوا:
می‌توان گفت با اینکه وجود داشت اما کافی و کامل نبود.
برای مثال:
"طولی نکشید که من و مارتین در تمام ساعات روز صدای قدم زدن و هق‌هق گریستن شخصی نامرئی را می‌شنیدیم."
توصیفی نسبتا خوب که میشد با اضافه کردن جزئیات بیشتر، جذاب‌تر و زیباتر شود.
⬅️ در طول روز من و مارتین گاهی صدای تق‌تق قدم‌هایی که بر روی کف چوبی طبقه بالا قدم‌ میزد را می‌شنیدم و ترس به‌جانمان چنگ میزد و گاه صدای هق‌هق گریه‌های پرسوز و گداز زنی را از دور یا نزدیک.

توصیف احساسات و هیجانات:
هم در داستان شما بسیار کم‌رنگ است. با توجه به اتفاقاتی که می‌افتند و همگی باید پر از القای حس هیجان و ترس به مخاطب باشد، توصیفات شما در این زمینه بسیار ناکافی و بدون جزئیات هستند. همچنین می‌توانستید حس عشق را میان دو شخصیت اصلی خود نشان دهید. توصیف احساساتی که برای حالات مختلف شخصیت‌ها در واکنش به اتفاقات مختلف شکل می‌گیرند، خواننده را به همزادپنداری با شخصیت‌ها وامی‌دارد. به‌گونه‌ای که می‌تواند خود را به‌جای شخصیت‌ها بگذارد و با آن‌ها غم، شادی، عشق، اضطراب، نفرت، یاس و... را تجربه کنند.
برای مثال:
"چشمانم خشک شده بود و حتی پلک هم نمی‌زدم همین‌طور که در وحشت بودم به یاد آوردم که ساکنان قبلی همین‌خانه هم بعد از مدت کوتاهی اینجا را ترک کرده بودند."
حس ترس و وحشت می‌تواند با بالا رفتن ضربان قلب، تعریق، نفس کشیدن‌های مقطع و ... نشان داده شود.
⬅️ قلبم یکی در میان میزد و نمی‌زد. چشمانم داشت از حدقه بیرون می‌آمد و انگار اشکی هم برای ریختن نداشتند. خیره به‌آنچه جلوی دیدگان ناباورم در جریان بود، دست لرزانم را در چین‌های دامن آبی‌رنگم چنگ زدم. به‌یاد آوردم که پیش از ورود به این خانه از مردم محلی شنیده بودم که ساکنان قبلی این خانه هم پس از مدت کوتاهی اینجا را ترک کرده‌اند.

زاویه دید:

داستان از زاویه دید اول‌شخص نوشته‌ شده‌ و تا اینجا کاملا رعایت شده‌است. با توجه به ژانر غالب داستان(ترسناک) و سیر داستان به‌نظر می‌آید انتخاب زاویه دید اول‌شخص درست است.

کشمکش و تعلیق:
تعلیق: ایجاد تعلیق در داستان یکی از مهم‌ترین تکنیک‌ها برای ایجاد جذابیت در داستان است. داستانی که مملو از تعلیق‌های کوچک و بزرگ باشد می‌تواند به‌خوبی مخاطب را با خود همراه نماید. تعلیق‌ها همان مواردی‌ست که باعث ایجاد سوال در ذهن خواننده داستان می‌شود. در داستان شما با توجه به این‌که سیر کوتاهی دارد انتظار نمی‌رود تعلیق‌ها زیاد باشند اما یکی دو تعلیق بزرگ به همراه تعلیق‌های کوچک‌تر می‌تواند مناسب باشد اما این امر هم در رمان شما ضعیف است و تنها می‌توان دو سوال را مطرح کرد: ۱. اینکه در گذشته چه اتفاقی باعث خودکشی آن زن شده که روحش در خانه سرگردان می‌ماند؟ ۲. لورن قرار است با توجه به اینکه این موضوع برایش جالب شده، دست به چه کاری بزند؟

کشمکش‌ها همان موانع و تقابل‌هایی‌ست که برای شخصیت‌های اصلی داستان پیش می‌آیند که شامل کشمکش‌های بیرونی و درونی هستند.

کشمکش‌های بیرونی: در داستان شما برحسب ژانر و سیر داستان، کشمکش‌ها وجود دارند اما از کیفیت لازم برخوردار نیستند که باید با بال و پر دادن به توصیفات صحنه‌های داستان و آوردن کشمکش‌های درونی مناسب این امر را بهبود ببخشید. در واقع شما از کشمکش‌ها و اتفاقات به‌راحتی و خیلی سریع عبور کرده‌اید، در حالیکه باید با پرداخت درست آن‌ها صحنه‌هایی هیجان‌انگیز و پر از ترس و وحشت می‌آفریدید.
در رمان شما ما بیشتر شاهد کشمکش‌های بین شخصیت‌ها با وقایع هستیم که شامل حضور روح زن خاکستری‌پوش در خانه است. کشمکش بین شخصیت لورن و همسرش مارتین هم کم و بیش به‌چشم می‌خورد اما بسیار کم‌رنگ است.

کشمکش‌های درونی: در داستان شما کشمکش‌های درونی وجود دارند اما آن‌ها هم بسیار کوتاه و گذرا هستند و آن‌قدر که باید به تفکرات و اندیشه‌های شخصیت اصلی که راوی داستان نیز هست نپرداخته‌اید. آوردن کشمکش‌های درونی فرد در یک لحظه یا صحنه خاص می‌تواند باعث شناخت شخصیت و طرز تفکر او توسط خواننده و در نتیجه همزاد‌پنداری او با شخصیت‌های داستان شود. بهتر این است که شخصیت‌ها پس از هر اتفاق کوچک و بزرگی که پشت سر می‌گذارند یا چیزهایی که می‌بینند یا می‌شنوند خواننده داستان را از افکار و ذهنیات خود آگاه سازند.

ایده و پیرنگ:
داستان درباره زن جوانی‌ست به نام لورن که به تازگی با همسرش مارتین ازدواج کرده و برای زندگی به خانه‌ای در شهری دورتر از زادگاه خود می‌روند اما از همان اولین شب حضور در آن خانه متوجه حضور روحی در خانه می‌شوند که باعث ترس و وحشتشان می‌گردد. روح زنی با لباس‌های خاکستری و پاره که گویا سال‌ها پیش در همان خانه خودکشی کرده‌است. در نتیجه تصمیم می‌گیرند خانه کنونی را بفروشند و به خانه دیگری نقل مکان کنند. آن‌ها پس از مدتی به خانه جدید می‌روند اما ذهن لورن هنوز درگیر آن روح سرگردان است.
ایده داستان شما اگرچه با کلیشه‌ای نسبی همراه است چرا که در بسیاری از داستان‌های ژانر وحشت، حضور روح در خانه‌ای قدیمی، بارها تکرار شده‌است. اما آنچه مهم است پرداخت مناسب ایده و پیرنگ آن است که با جای‌گذاری وقایع و کشمکش‌های مناسب، ایجاد تعلیق‌های خوب، صحنه‌پردازی درست و به‌جا و شخصیت‌پردازی مناسب می‌تواند به‌این امر بپردازد.
همان‌طور که بالاتر هم صحبت کردیم، سیر خاطره‌گونه و توضیح‌وار داستان باعث شده همه‌ اتفاقات خیلی سریع و پشت سر هم اتفاق بیفتد و این پیرنگ داستان شما را دچار ضعف کرده است. مورد دیگری که به‌نظر می‌رسد، ایده داستان شماست که به‌نظر می‌آید بیشتر از آنکه مناسب نوشتن داستانک باشد، برای نوشتن داستان کوتاه یا رمان مناسب‌تر است. داستانک‌ها به‌دلیل کوتاه بودنشان باید درباره ایده‌هایی باشند که در بازه زمانی کوتاه و با شخصیت‌ها و صحنه‌های محدود همراه باشد. اما ایده داستان شما فراتر از این موارد است.

ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی در متن داستان کم و بیش دیده می‌شوند.
• علائم نگارشی در بسیاری جاها یا استفاده نشده‌اند و یا درست نیستند. مثلا دیده می‌شود که گاهی در پایان جمله نقطه نگذاشته‌اید و یا گاهی در قسمت‌هایی که نیاز به ، و ؛ و ؟ است، از آنها استفاده نکرده‌اید. درباره علائم دیالوگ‌نویسی هم که در بالا صحبت کردیم.

• فاصله‌ها و نیم‌فاصله‌ها هم در برخی موارد رعایت نشده‌اند:
لب هایمان✖️ لب‌هایمان✔️
بچه های✖️ بچه‌های✔️
خانه های✖️ خانه‌های✔️
وحشت زده✖️ وحشت‌زده✔️
پله های✖️ پله‌های✔️
قدونیم‌قدمان✖️ قد و نیم‌قدمان✔️
چیز هایی✖️ چیزهایی✔️

• افعال در جای درست و متناسب با فاعل‌ها انتخاب شده‌اند و پرش زمانی در آن‌ها دیده نمی‌شود. تنها در یکی دو مورد دیده می‌شود که فعل انتهایی جمله را نیاورده‌اید:
*این‌هم می‌دانستم که زنی سال‌ها پیش صاحب این خانه بوده و خودکشی کرده. پایان جمله فعل باید کامل بیاید

•در یک مورد جمله‌‌ای دیده می‌شود که از نظر جایگاه نقش‌ها اشتباهند یا معنایی که باید را متبادر نمی‌کنند:
*عروس خاکستری غمی در چهره‌اش همیشه موج میزد
عروس خاکستری‌پوش، همیشه غمی در چهره‌اش موج میزد.

• در متن داستان اشتباهات املایی و تایپی هم به‌چشم می‌خورد:
می‌داستم✖️ می‌دانستم✔️
افریته‌✖️ عفریته✔️
کچ✖️ گچ✔️
دقیقا✖️ دقیقاً✔️
بردای✖️ برای✔️
نبود شدن✖️ نابود شدن✔️
نتوانسه‌ام✖️ نتوانسته‌ام✔️
همان‌طور کا✖️ همان‌طور که✔️

نقاط قوت:
زاویه دید

نقاط ضعف:
عنوان، خلاصه، مقدمه، آغاز، میانه، توصیفات مکان، آوا و احساسات، شخصیت‌پردازی بیرونی و درونی، کشمکش‌های درونی و بیرونی، سیر رمان، پیرنگ و...

سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، نهال عزیزم
از خوندن داستان زیبات بسیار لذت بردم. در ابتدای راه نوشتن اون چیزی که خیلی مهمه تجربه و تمرین بسیاره.
برات آرزوی موفقیت می‌کنم عزیزدلم، قلمت مانا🌹
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین