به نام خالق قلم
عنوان: از سه واژه بگو، هوا و داری تشکیل شده که از نظر حجم مناسب است. کلمه بگو ۳۰ درصد و هوا ۱۰ درصد کلیشه دارند. یک جمله ترکیبی بسیار ساده که با وجود کلیشه نسبتا کمش جذابیتی برای جذب خواننده ندارد. عنوان تنها با ژانر عاشقانه، مقدمه، جلد و روند داستان در ارتباط است، اما با خلاصه و ژانر اجتماعی ارتباط ندارد.
ژانر: ژانرهای انتخابی عاشقانه و اجتماعیست. ژانر عاشقانه در داستان دیده میشود. عشق مهدیار به نفس و علاقه هرچند به ظاهر کمرنگ نفس به مهدیار و همینطور عشق نافرجام مونس و علاقه سپهر به نفس عاشقانههای داستان هستند. و ژانر اجتماعی هم مربوط به فقر و تاثیر آن در انجام جرایم است که به دزدی پرهام اشاره دارد و همینطور مسئله اعتیاد پسر اقلیما که باعث فقر اقلیما شده است. همینطور خ*یانت پدر نفس. ژانرها به درستی انتخاب شدهاند.
خلاصه: خلاصه به زبان ادبی سادهای نوشته شده، کلیشهای نیست و از نظر حجم مناسب است. جذابیت خوبی برای خواننده دارد و در عین حال روند داستان را لو نمیدهد. خلاصه با ژانر اجتماعی ارتباط دارد اما با ژانر عاشقانه خیر. خلاصه به سختیهایی که در زندگی پیش میآید و ایستادگی قهرمان یا قهرمانان داستان در برابر این سختیها اشاره دارد. خلاصه مقداری با روند داستان در ارتباط است اما بهتر است نویسنده کمی عاشقانه چاشنی خلاصه کند.
جلد: تصویر جلد زنی را در آغوش مردی نشان میدهد. تصویر جلد با ژانر عاشقانه ارتباط خوبی دارد. اما با ژانر اجتماعی ارتباطی ندارد. جلد با عنوان، سیر داستان و مقدمه در ارتباط است.
مقدمه: با شعر عاشقانهای از شهریار آغاز شده است که به زیبایی به جمله روی جلد اشاره دارد. با ژانر عاشقانه ارتباط دارد اما با ژانر اجتماعی خیر. مقدمه از نظر حجم مناسب است و با تصویر جلد، عنوان و سیر رمان همخوانی دارد.
آغاز: داستان در اتاق نفس، با حضور دوستانش و با خبر خواهر یا برادر دار شدنش آغاز میشود. یک کلیشه ساده که میتوانست با توصیفات کافی از دوستان نفس، فضای اتاق و توصیف بهتر هیجان ناشی از خبر، در عین کلیشه بودن زیباتر و جذابتر باشد.
میانه: روند داستان بسیار سریع پیش میرود. حوادث و اتفاقات پشت سرهم و بدون فاصله اتفاق میافتند. این امر ذهن خواننده را گیج میکند و داستان برایش به تدریج خستهکننده میشود.
داستان به سرعت پیش میرود و شخصیتها میآیند و میروند بدون آنکه خواننده بتواند با شخصیتها و اتفاقاتی که میافتد ارتباط برقرار کند. در حقیقت روند داستان بیشتر شبیه تعریف خاطراتی به صورت پراکنده است و اتفاقات تقریبا نقطه اتصالی با هم ندارند.
اوج داستان زمانی اتفاق میافتد که پدر نفس فوت میکند و معشوقهاش که انگار خانه به اسم او شده است آنها را از خانه بیرون میکند و آنها مجبور به نقل مکان به پایین شهر میشوند. در آنجا با خانواده مهدیار که نفس برای عمل مادرشان به آنها کمک مالی کرده بود، برمیخورد. متاسفانه نویسنده فقط با اشارهای به این موضوع، از شرح آن خودداری کرده و درحقیقت جذابیت اوج داستان را از دست داده است. اینکه این اتفاق یعنی فوت پدر نفس چهطور میافتد و چهطور به گوش نفس و مادرش میرسد میتوانست صحنههای فوقالعادهای را به وجود بیاورد.
میانه با عنوان، جلد و مقدمه ارتباط دارد.
لحن و بافت: مونولوگها و دیالوگها محاوره هستند و این در همه جای متن داستان رعایت شده است. بین دیالوگها و مونولوگها تناسب نسبی رعایت شده است.
شخصیت پردازی: توصیف شخصیت تقریبا وجود ندارد. در طول داستان با شخصیتهای متفاوتی روبهرو میشویم اما غیر از یکی دو مورد توصیف کوتاه چهره، توصیف چندانی درباره شخصیتها چه از لحاظ ظاهری و چه اخلاق و رفتارهای خاص دیده نمیشود.
توصیفات: توصیفات مکان در متن خیلی کم دیده میشود. توصیف صدا و آوا هم همینطور. در حقیقت توصیفات یا کوتاه و ناکافی هستند و یا اصلا صورت نگرفتهاند. نویسنده عزیز باید در نظر داشته باشد آنچه خواننده را با داستان همراه میکند و جذابیت آن را بیشتر، توصیفات کافی و بهجا در متن داستان است. یکی از کمبودهای رمان توصیف هیجانات ناشی از اتفاقات است. توصیف خشم از خ*یانت پدر یا سوگ در مرگ پدر، یا توصیف هیجانات غم در برابر از دست دادن خانه و... میتواند به روند داستان جذابیت ببخشد و فضاهای خالی را پر کند.
زاویه دید: داستان توسط اول شخص تعریف شده است؛ گاهی توسط شخصیت نفس و گاهی هم توسط مهدیار و این به خوبی رعایت شده است.
کشمکش و تعلیق: داستان اوج و فرود زیادی دارد اما متاسفانه نویسنده خیلی ساده از کنار این اوج و فرودها رد شده است. در حقیقت خیلی از اتفاقات بیآنکه تعریف شوند تنها اشارهای کوتاه به آنها شده و چگونگی اتفاق افتادنشان در هالهای از ابهام باقی مانده است.
ایده و پیرنگ: روند داستان پر از کلیشههاییست از اتفاقاتی که برای قهرمانان داستان رخ میدهد اما به خوبی توصیف و توضیح داده نشدهاند.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی کم و بیش در متن دیده میشود.
*چندجایی افعال به جای آخر جمله در ابتدای جمله آمدهاند. تعداد این جملات بسیار کم است و به خاطر محاوره بودن مونولوگها و دیالوگها چندان به چشم نمیآیند اما بهتر است ویرایش شوند.
*در برخی قسمتهای متن، اصول پاراگرافبندی رعایت نشده و جملات به صورت تک و جدا از هم آمدهاند.
*استفاده از علائم نگارشی تقریبا در متن رعایت شده است. غیر از چند جا که بهتر است ویرایش شود.
*فواصل در داستان با تغییر زمان و راوی باید با سه ستاره (***) از هم جدا شوند. در داستان چند جا این مشکل دیده میشود.
*ایرادات املایی و نوشتاری هم در متن وجود دارند:
نمیزاشت❌️ نمیگذاشت یا نمیذاشت✔️
همشون❌️ همهشون✔️
نی نی❌️ نینی✔️
چشم ها❌️ چشمها✔️
اینکه❌️ اینکه✔️
بازم❌️ باز هم✔️
زجه❌️ ضجه✔️
آدما❌️ آدمها✔️
روزم❌️ روز هم✔️
شک❌️ شوک✔️
چه قدر❌️ چهقدر✔️
نوکرتمها❌️ نوکرتم ها✔️ هایی که برای تایید میآید با یک فاصله کامل قرار میگیرد
سراط❌️ صراط✔️
و...
نقاط قوت: انتخاب ژانرها، مقدمه
نقاط ضعف: عنوان، خلاصه، آغاز و میانه، ایده و پیرنگ، توصیف شخصیتها، مکان و صدا و ایرادات نگارشی
سخن آخر با نویسنده
حنانه عزیزم! ذهن خلاق و پویای شما در خلق یک داستان میتونه فوقالعاده باشه اگر به اتفاقات داستانت به خوبی فکر کنی و اونها را با پردازش و توصیفات درست کنار هم قرار بدی.
جاهای خالی در داستان شما بسیار به چشم میاد. همون اتفاقهایی که به راحتی از کنارشون گذشتی و همینطور توصیفات ناکافی
موفق باشی دوست عزیزم
@Hana_21_96