عنوان رمان: عنوان از دو کلمه بیگناه+بودم تشکیل شده. عنوان به تنهایی درصد کلیشه بالایی ندارد اما به دلیل تکراری بودن آن نویسنده باید آن را عوض کند. جذابیت نام آن با در نظر نگرفتن تکراری بودنش، درصد قابل قبولی دارد و با بدنه ارتباط دارد.
ژانر : ژانر مورد نظر نویسنده عاشقانه هیجانی است که باید گفت در انجمن ژانر هیجانی در نظر گرفته نشده است و نویسنده باید آن را تغییر دهد. همچنین ژانر غالب عاشقانه است که با عنوان ارتباط چندانی ندارد. لازم به ذکر است که ژانر مکمل هم تا اینجای داستان آنچنان که باید دیده نشده است. تا اینجای کار ما شاهد خودنمایی زیاد این دو ژانر در بدنه نبودهایم.
جلد رمان: جلد در نظر گرفته شده شامل الههای است که پابرهنه قدم برمیدارد. جلد با عنوان ارتباط دارد اما با ژانرها خیر. فونت انتخاب شده برای متن مناسب است اما برای درج عنوان به فونت واضحتری نیاز بود. متن با ژانر عاشقانه تناسب دارد اما با ژانر مکمل خیر. و علاوه بر آن تا اینجای کار ارتباط واضحی میان جلد و بدنه یافت نشد( از نظر عاشقانه). البته لازم به ذکر است که میتوان شخصیت درج شده روی جلد را شخصیت اصلی داستان در نظر گرفت.
خلاصه: (نیلوفر دختر یتیمی که در خانه ی عموی سخت گیر و مستبدش زندگی میکند و از ترس جانش از خانه ی عموی خود فراری میشود بی آنکه بداند چه سرنوشت پراز حادثه ای در انتظارش است)
خلاصه اندازه کوتاهی دارد و باید بیشتر شود به طوری که به حداقل ۶ خط برسد. داستان را ه طور کلی لو نمیدهد هرچند نویسنده میتواند جذابیت آن را با اضافه کردن خطهای بیشتر بالاتر ببرد. با بدنه ارتباط دارد و در واقع نقطه شروع داستان را بیان میکند.
مقدمه: نویسنده مقدمه را بیان نکرده و باید حتماً این بخش را به داستان اضافه کند.
آغاز داستان: داستان از آماده شدن دو شخصیت اصلی دختر برای انجام کاری که مد نظرشان بود آغاز میشود و سپس شاهد توضیح راوی گونهی شخصیت اصلی (دختر) در مورد اتفاقات گذشته هستیم. نقطه آغاز به کار رفته توسط نویسنده مناسب است اما ایرادی که به آن وارد است کم بودن توصیفات و بیان جزئیات و در نتیجه سیر سریع آن هستیم که باعث میشود از جذابیتش کم شود.
بدنه: بدنه شامل جزئیاتی متفاوت و جالب بود ولی تعادل نداشت که دلیل آن را در قسمت بعدی ذکر خواهیم کرد. جذابیت آن نیز میتوانست با ایرادات نگارشی کم و جزئیات بیشتر بالا برود که به این موضوع هم در ادامه اشاره خواهد شد. در قسمتی از داستان ما شاهد تغییر کردن اسم گیسو به سوگند بودیم که گویی نویسنده متوجه این اشتباه نشد.
سیر داستان: روند داستان به طور شتاب زده و سریع پیش رفته بود و گویی نویسنده برای رسیدن به نقطهای که مد نظرش است عجله دارد. هرچند اتفاقات جزئیاتی متفاوت داشتند که اگر نویسنده روی این سیر شتاب زده کار کند میتواند جذابیت آن را فوق العاده بالا ببرد.
میانه: داستان با ادامه پیدا کردن فرار دو شخصیت اصلی دختر و سعی در جور کردن پول جلو میرود.
نقطه اوج داستان را تا به اینجا میتوان صحنه فرار دو دختر به خاطر ترس از لو رفتن دانست. هرچند به دلیل شتاب زده بودن قلم از بیان بسیاری از جزئیات که باعث زیباتر شدن آن میشد صرف نظر شده بود.
لحن و بافت: دیالوگها محاورهای و گاهاً ادبی که با توجه به مخاطب مد نظر انتخاب میشد بود. مونولوگها هم محاورهای بود هرچند در متن داستان گاهاً کلمات ادبی استفاده شده بود ولی لحن و بافت آن محاورهای بود.
دیالوگها و مونولوگها: دیالوگها و مونولوگها تقریباً اطلاعات لازم را به مخاطب میدهند. همانطور که بالا اشاره کردیم دیالوگها با توجه به مخاطب به دو دسته ادبی و محاورهای تقسیم شدهاند ولی مونولوگها به صورت محاورهای بود.
شخصیتپردازی: شخصیت پردازی تقریباً وجود نداشت و اطلاعات لازم را با خواننده نمیداد. این موضوع باعث کم شدن ارتباط مخاطب با شخصیتها میشد.
بعد بیرونی وجود نداشت و این برای شخصیتها مشکل آفرین میشود. همچنین بعد درونی هم وجود نداشت و ما فقط میدانستیم طبق گفته و اصرار نویسنده، دختر داستان از عموی خود میترسید و به دوستش اعتماد زیادی داشت.
توصیف مکان: متاسفانه توصیفات مکان زیادی وجود نداشت و همان موارد کوچک که ذکر شده بود هم به طور کلی بود و نویسنده از ذکر جزئیات خودداری کرده بود. مثال: مشخّص بود که کسی داخل ساختمان نیست؛ چراغها که روشن شد تازه متوجّه ابهّت و شکوه اون فضا شدم؛ ویلا تریبلکس بود و کلی اتاق توی طبقات به چشم میخورد.
توصیف احساسات: تا به اینجای داستان شاهد توصیفات احساسات زیادی نبودیم. مگر در یکی دو مورد جزئی که از آنها میتوان به قسمتی که دختر به خاطر فشار زیاد گریه کرد و ادامه داستان اشاره کرد.
زاویهی دید: اول شخص بود و داستان از زبان دختر بیان میشد و در تمام طول داستان تا به اینجا رعایت شد.
ایده و پیرنگ: ایده نسبتا نوین نو به حساب میآید که نویسنده میتواند با کم کردن سیر شتاب زده و اضافه کردن جزئیات به آن از جذابیت و پتانسیل آن ایده استفاده کند.
کشمکش و تعلیق: نویسنده از پتانسیل کشمکش و تعلیق آنطور که باید استفاده نکرده بود.
کشمکشهای درونی وجود نداشت و پیشنهاد این است که نویسنده از این پتانسیل استفاده کند.
کشمکشهای بیرونی در مقایسه با بعد درونی بیشتر بود هرچند که باز هم کافی نبود. برای مثال ما در قسمتی شاهد درگیری شخصیت اصلی با گیسو برای راضی شدن وارد شدن او به کار بودیم و یا در قسمتی دیگر که دختر در مورد درگیریهایش با عمویش صحبت میکرد. بیان جزئیات و احساسات یتواند به بهتر شدن این بخش کمک شایانی کند.
موارد نگارشی: موارد نگارشی هر از چند گاهی به چشم میخورد و گاهاً نویسنده از شکل نگارشی اشتباه و یا علائم نگارشی اشتباه و یا نیم فاصله اشتباه استفاده کرده بود. مثال:
باتلفن__ با تلفن
خونهرو، رو سرتون__ خونه رو، روی سرتون
صورتتو__ صورتت رو
تا آبا از__ تا آبها از
مارو__ ما رو
همچنین اراگراف بندیها خیلی از بخشها رعایت نشده بود و علاوه بر آن گاهاً نویسنده امه توصیفات داستانی را از دیالوگها جدا نمیکرد. مثال:
(- فعلاً که ترسیده و چند روزی آفتابی نمیشه. بذار یه کم فکر کنم ببینم چیکار باید بکنیم. بعد با خنده دستم رو گرفت و در حالی که از جا بلند میشد گفت: )
نقاط قوت: لحن و بافت
نقاط ضعف: عنوان_ ژانر_ مقدمه_ سیر و بدنه_ توصیفات و...
نویسنده عزیز،
از خواندن داستان شما لذت بردم و امیدوارم با نقد داستان شما کمکی برای افزایش سطح قلم شما کرده باشم.
به امید خواندن آثار بیشتر از شما.
@_Morvarid_story