به نام خالق قلم
عنوان: تلالو هور
نوشته:
@_nazanin_
عنوان:
تلالو هور، از دو واژه تشکیل شده است که به معنی تابش خورشید است. کلمه تلالو کلیشه نسبی دارد و کلمه هور کلیشهای کم اما دو کلمه در کنار هم عبارتی زیبا و پرمفهوم را ایجاد کردهاند و عنوان از جذابیت بالایی برخوردار است.
عنوان میتواند با ژانر عاشقانه ارتباط خوبی داشته باشد اگرچه با ژانر اجتماعی هماهنگی ندارد. همچنین عنوان با خلاصه، مقدمه و سیر رمان هماهنگی خوبی دارد.
ژانر:
ژانرهای انتخابی اجتماعی و عاشقانه است. ژانر اصلی بر حسب اولویتبندی نویسنده، ژانر اجتماعی است که تا اینجای داستان نمودی از آن دیده نمیشود. ژانر اجتماعی برای آثاری در نظر گرفته میشود که به مسائل و پدیدههای اجتماعی بپردازد که رمان شما تا اینجای داستان چنین روندی نداشته است. آنچه تا اینجا بیشتر از هر ژانری به چشم میخورد، ژانر درام است که به نویسنده عزیز پیشنهاد میشود آن را جایگزین ژانر اجتماعی کند. درباره ژانر عاشقانه هم باید منتظر ادامه داستان بود.
خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی نوشته شده و حجمش متناسب و در حد استاندارد (۳ تا ۹ خط) است. خلاصه به هر دو ژانر اجتماعی و عاشقانه به خوبی اشاره کرده است. از بدبختیها و سیاهروزیها میگوید و اتفاق شومی که گریبان قهرمان داستان را میگیرد و در انتها از حضور ناگهانی عشق سخن میگوید. خلاصه جذابیت و ابهام کافی را برای جذب خواننده دارد و لو دهنده سیر داستان نیست. همچنین خلاصه با مقدمه و سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
جلد:
تصویر جلد، تصویری از عاشقانههای زن و مردیست که سیاه و سفید است. عنوان با فونت جذابی به رنگ سفید در میانه تصویر به خوبی خودنمایی میکند و جمله انتخابی در بالای تصویر بسیار زیبا و عاشقانه است و به زیبایی به عنوان اشاره میکند هرچند در هیچکجای جلد ژانر اجتماعی دیده نمیشود اما ژانر عاشقانه به خوبی در آن پیداست.
مقدمه:
متنیست به زبان ادبی که توسط خود نویسنده نوشته شده، کلیشهای ندارد اما از حد استاندارد(۳تا۹) خط بیشتر است. مقدمه جزئیاتی از سیر رمان را به صورت مبهم در خود دارد و جذابیت خوبی برای خواننده دارد. مقدمه به خوبی با ژانر عاشقانه ارتباط دارد و ژانر اجتماعی را هم میتوان در واژههایی مثل شب خونین، دستان حیلهگر و... مشاهده کرد. مقدمه با سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
آغاز:
داستان از جایی آغاز میشود که مهرو که دوزنده یک تولیدیست خسته از کار با دوستش حرف میزند که صاحب تولیدی به تنبیه انجام ندادن وظایفش و در واقع به بهانه نگه داشتن او در تولیدی، پارچههای برش خورده بیشتری را برای دوخت به او میدهد تا مجبور به ماندن در تولیدی بعد از ساعت کاری شود.
آغاز کلیشهای ندارد و قلم خوب نویسنده جذابیت بالایی را در آن ایجاد کرده است. شروع داستان با یک اوج قدرتمند آغاز میشود که میتواند برای مخاطب جذابیت بالایی داشته باشد. توصیفات به جا و فضاسازی خوبی که در ابتدای داستان صورت گرفته به جذابیت آن افزوده است تنها کمی نیاز به شخصیتپردازی بیرونی درباره شخصیت پاشا و غزل در آن احساس میشود.
آغاز بیشتر با ژانر درام هماهنگ است و با محتوای داستان ارتباط بسیار خوبی دارد.
میانه:
داستان اوج و فرودهای مناسبی دارد و به دور از کلیشه است.
اوج داستان تا اینجا که داستان نوشته شده مربوط به لحظهایست که بعد از اینکه مهرو به علت چاقو زدن به پاشا دچار پریشانی و اضطراب میشود تصمیم به فرار میگیرد و با اینکه خانوادهاش سعی در نگه داشتن او و راضی کردنش برای تسلیم خودش به کلانتری دارند اما او با حمایت دوستش به تهران میگریزد.
قلم زیبای نویسنده عزیز نقطه عطف داستان است. به تصویر کشیدن احساسات ترس و نگرانی که مهرو با آن درگیر میشود و توصیفات به جا به خوبی این موضوع را نشان میدهند.
میانه تا اینجا بیشتر با ژانر درام در ارتباط بوده است تا ژانرهای انتخابی نویسنده عزیز.
سیر رمان:
سیر رمان متعادل پیش میرود، نه کند است و نه تند که خواننده را گیج یا خسته کند. فراز و فرودها مناسبند و شخصیتها به مرور و در زمان مناسب وارد داستان میشوند و نقش خود را ایفا میکنند.
مونولوگها و دیالوگها:
تناسب بین دیالوگها و مونولوگها به خوبی رعایت شده است.
در دیالوگها و مونولوگها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آنها کمک میکند و دیالوگ شخصیتها از همدیگر متمایزند.
لحن و بافت:
لحن داستان درحالت مونولوگهای ادبی و دیالوگهای محاورهای است و این امر در همه پارتها رعایت شده است و پرش لحن در آنها دیده نمیشود. اما گاهی آوردن کلمات محاوره میان مونولوگهای ادبی کمی باعث پرش لحن شده است که بهتر است ویرایش شوند.
دونههای(مقدمه)✖️ دانههای✔️
ازم ✖️ از من✔️
کتونی✖️ کتانی✔️
دستای خود✖️ دستهای خود✔️
پیراهن چهارخونه✖️ پیراهن چهارخانه✔️
داغون✖️ داغان✔️
شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت که شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهریست گفته میشود. شخصیت پردازی درونی به خوبی صورت گرفته است مخصوصا درباره شخصیتهای اصلی داستان. آنقدر که میتوان شخصیتها را از هم تفکیک کرد و برایشان خصوصیات خاصی قائل شد.
"دیگر نمیتواستم به چهرهی خود در آینه بنگرم. نمیدانم چرا؟ حتی از بازتاب چهرهی خود در آینه هراس داشتم. دوست نداشتم حالِ زار خود را اینگونه، با تمام آن اتفاقاتی که بر من گذشت مشاهده کنم. این چانهی لرزیدهام از سرما بود یا ترس!؟
نمیدانم."
توصیفی از وضعیت ترس و نگرانی که مهرو پس از زخمی کردن پاشا و بازگشت به خانه با آن درگیر میشود که کنترلی بر روی اعمال خود ندارد اما با این حال سعی میکند طبیعی رفتار کند که بسیار زیبا و به جا انجام شده است.
توصیف شخصیت بیرونی هم صورت گرفته است اما بیشتر برای شخصیتهای اصلی. بهتر است کمی روی شخصیتهای فرعی مثل غزل و پاشا و مهراد هم کار شود. البته کم و بیش این اتفاق افتاده است اما کمی جای کار دارد.
"پلکهای پف کردهام، چشمهای کشیدهام را ریزتر از همیشه برملاء میکرد. مردمکهای سبز تیرهام، مابین خونابههای غلیظ نگاهم هنوزهم قصد سلطنت داشت اما زهی خیال باطل... دوران شاهنشاهیاش دیگر به اتمام رسیده بود.
چند پیچش تار مو، به صورت مرطوبم چسبیده بود و لبان خشکیدهام، حسابی پوستهپوسته شده بود."
توصیفی از ظاهر مهرو پس از یک شب از گذشت ماجرای زخمی کردن پاشا که بسیار زیبا و بهجا انجام شده است و نکته دیگر این است که نویسنده توصیفات خود را بهتدریج وارد فضای داستان کرده و این میتواند پوئن مثبتی برای قلم خوب نویسنده عزیز باشد.
توصیفات:
توصیفات مکان هم به خوبی صورت گرفته است اما گاهی به نظر میرسد توصیفات کافی نیست مثلا در ابتدای رمان و توصیفی که درباره محیط تولیدی چندان کافی نیست.
"نمیدانم چند دقیقه گذشت اما بألاخره به خانه رسیدم، درب آهنین زنگ زده را پشت سرِ خود بستم و به درب نمزدهی حیاط تکیه دادم. حیاط بیست متری با موزائیکهای یکی درمیان شکسته، گلدانهای سفالی و گیاههای مورد علاقهی مامان، درخت توتِ کم برگ و لامپ کمسوی زرد رنگ در این حیاط گویی برای من حکم بهشت را داشت. بهشتی که مرا برای لحظهای از آتش جهنم، نجات میداد."
توصیف صدا و آوا در سیر داستان به خوبی دیده میشود و به نظر میرسد با سیر پرهیجان داستان تناسب خوبی دارد. برای مثال:
"نمیدانستم میتوانم تُن ملتهب صدایم را کنترل کنم یا خیر!"
توصیف احساسات و هیجانات خیلی خوب پرداخته شده است. توصیف هیجانات درونی شخصیتها مثل خشم، نگرانی، نفرت و... در سیر داستان تاثیر به سزایی دارد و خواننده را با شخصیتها آشنا و همراه میکند و این به خوبی در سیر داستان رعایت شده است. برای مثال:
"تَرکشهای ترس بهقدری درد را به جانم هدیه میداد که دیگر هیچ موضوعی برایم واقعیت نداشت. اینلحظه، این حسهای سیاه و سفید و گفتههای غزل هم سخت در مغزم جای میگرفت"
توصیفی از حس نگرانی و ترس مهرو پس از شنیدن خبر زنده ماندن پاشا و تصمیم به فرار که تاثیرگذار وصف شده است.
زاویه دید:
داستان توسط اول شخص و از زبان دو شخصیت اصلی داستان یعنی مهرو و آرسین تعریف میشود. انتخاب نویسنده برای استفاده از اول شخص با توجه به ژانرهای انتخابی و سیر داستان کاملا مناسب و بهجا است و انتخاب اول شخص برای زاویه دید اگرچه دست نویسنده را برای ایجاد کشمکش و تعلیق کمی میبندد اما واقعگرایی مناسبی به فضای داستان داده است.
کشمکش و تعلیق:
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و میتواند به خوبی ذهن خواننده را به خود مشغول کند. از همان ابتدا نقشهای که پاشا برای دست درازی به وجود مهرو میکشد و چاقو خوردنش توسط مهرو، حال و روز آشفته و بعد فرار او و... همگی جذاب و خواندنی هستند.
کشمکش و تعلیق بیرونی بین شخصیت مهرو با بقیه شخصیتها و اتفاقاتی که در حال رخ دادن است به خوبی دیده میشود.
به کشمکش و تعلیق درونی هم به خوبی پرداخته شده است. مهرو بابت چاقو زدن به پاشا مدام در افکار خود با نگرانیها، ترسها، غمها و... دست و پنجه نرم میکند.
ایده و پیرنگ:
ایده داستان، درباره دختریست به نام مهرو که با پدر، مادر و برادرش زندگی میکند. در یک تولیدی لباس کار میکند و صاحب آنجا، پاشا، در خیال دست درازی به او، برایش نقشه میکشد. مهرو در دفاع از خود پاشا را با چاقو مجروح و بعد فرار میکند اما همه چیز نشان از این دارد که مهرو این کار را انجام داده. مهرو از ترس پلیس و به زندان افتادن با کمک دوستش به تهران فرار میکند. از سویی قهرمان دوم داستان، آرسین، به دلیل شکستی که در عشق میخورد به کلبهای در جنگل پناه میبرد اما دوست چندین و چند سالهاش، آرش، به آنجا میرود تا او را برگرداند.
ایده داستان کلیشه چندانی ندارد و سیر روایت داستان و قلم خوب نویسنده آن را تحتالشعاع قرار میدهد و به روایت زیبایی از آن میپردازد که جذابیت خوبی دارد و خوانندگان علاقمند به ژانرهای درام و عاشقانه را به خوبی به خود جذب میکند.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی کم و بیش در متن دیده میشوند؛ علائم نگارشی در جای درست استفاده شدهاند. فاصلهها و نیمفاصلهها هم معمولا رعایت شدهاند. افعال در جای درست و متناسب با فاعلها انتخاب شدهاند. اما اشتباهات تایپی و املایی در متن دیده میشوند.
میخای✖️ میخوای✔️
میخوام✖️ میخوام✔️(نیمفاصله)
جرئت✖️ جرات✔️
مضخرف✖️ مضخرف✔️
زجه✖️ ضجه✔️
دیدهگان✖️ دیدگان✔️
بغ کرده✖️ بق کرده✔️
برملاء✖️ برملا✔️
منتقل✖️ منقل✔️
نقاط قوت:
عنوان، خلاصه، مقدمه، ایده و پیرنگ، کشمکش و تعلیق، سیر و...
نقاط ضعف:
ایرادات نگارشی
سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، نازنین عزیزم
از خوندن داستان شما بسیار لذت بردم. قلم توانای شما در نگارش این رمان بسیار زیبا و جذابه و به خوبی خواننده رو با خودش همراه میکنه. بابت چنین توانایی به شما تبریک میگم
برای شما دوست عزیزم آرزوی موفقیت میکنم، قلمت مانا🌹