جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | تو را می‌جویم

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط MAHROKH با نام نقد شورا | تو را می‌جویم ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 36 بازدید, 2 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | تو را می‌جویم
نویسنده موضوع MAHROKH
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Nella
موضوع نویسنده

MAHROKH

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر ادبیات
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
660
1,564
مدال‌ها
2
نام رمان: تو را می‌جویم
نام نویسنده: سمیه اعلایی
ژانر: تاریخی، معمایی، پلیسی

عضو گپ نظارت: (۵)S.O.W

خلاصه:
واقعا چه حسی می‌تونه با رسیدن به آرزوهات رقابت کنه؟
عشق، شایدم انتقام؟
ما قربانی حرص و طمع بی‌پایان خودمون می‌شیم.
قربانی انتخاب‌های اشتباه و افراد اشتباهی که سر راهمون قرار می‌گیرن.
در واقع زندگی مجموعه‌‌ای از انتخاب‌‌‌های ماست.
گاهی هم‌‌ می‌دونی ترجیحت چیه ولی انتخاب همیشه آسون نیست، گاهی بین همین انتخاب‌ها خودت‌ و گم می‌کنی و باید بین راه‌های رفته، انتخاب و اتفاق‌های پیش اومده، خودت رو که جا مونده پیدا کنی.
بعد از اون من بین همه دو راهی‌های زندگی گیر کردم، رفتن یا نرفتن؟ درست یا غلط؟عشق یا هدف‌؟
ولی درنهایت منم انتخابم رو کردم.

لینک اثر
 
موضوع نویسنده

MAHROKH

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر ادبیات
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
660
1,564
مدال‌ها
2
1000034717.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما:
@جک_اسپارو(:


سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان‌بوک
منتقد رمان شما:
@Nella

*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تاپیک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@MAHROKH
 

Nella

سطح
0
 
همیار سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست کتاب
مدیر آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر تایید
کپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,095
3,504
مدال‌ها
2
به نام او که واژه را معنا بخشید
عنوان: تو را می‌جویم
ژانر: تاریخی، معمایی، پلیسی
نویسنده: @جک_اسپارو(:


1.عنوان:
عنوان "تو را می‌جویم" از سه بخش تشکیل شده‌است: تو + را + می‌جویم.
طول عنوان مناسب است، از کلیشه‌های رایج فاصله دارد و تاکنون اثری با این نام ثبت نشده‌است.
این عنوان، اطلاعات خاصی از داستان را فاش نمی‌کند و صرفاً اشاره دارد به فردی که در حال جست‌وجوی چیزی یا کسی‌ست. به‌نظر می‌رسد شخصیت اصلی در جست‌وجوی فردی یا حقیقتی‌ست که معنای هویت یا سرنوشت او را روشن می‌کند. این جست‌وجو می‌تواند عاشقانه باشد، یا در دل معمایی پیچیده و حتی در قالب مأموریتی پلیسی قرار گیرد.
بر این اساس، عنوان با ژانرهای معمایی و پلیسی تا حدی هم‌خوانی دارد، چرا که حس تعقیب، کشف گذشته، و یافتن پاسخ‌ها را القا می‌کند. اما ارتباط چندانی با ژانر تاریخی ندارد.
از طرفی، عنوان با خلاصه و مقدمه‌ای که به جست‌وجوی هویت، درگیری با انتخاب‌ها، و تقابل میان عشق، انتقام، قدرت و هدف اشاره دارد، تنها ارتباط محدودی برقرار می‌کند و هنوز پیوند مشخصی با محتوای اصلی داستان ندارد.
بنابراین، اگر در ادامه‌ی داستان، عنوان قرار نیست با محتوای رمان ارتباطی عمیق‌تر پیدا کند، پیشنهاد می‌شود نویسنده محترم در انتخاب عنوانی تازه که با بُنه‌ی درونی روایت هم‌خوان‌تر باشد، تجدید نظر کند.

2.ژانرها
نویسنده ژانرهای تاریخی، معمایی و پلیسی را برای اثر خود انتخاب کرده و در این میان، ژانر تاریخی به‌عنوان ژانر غالب معرفی شده‌است. با این حال، تاکنون هیچ نمود مشخصی از این ژانرها در متن رمان دیده نمی‌شود.
برای نمونه، ژانر تاریخی به گونه‌ای از روایت اطلاق می‌شود که در دوره‌ای مشخص و معتبر از گذشته اتفاق افتاده و در فضایی واقعی و تاریخی شکل می‌گیرد. فضاسازی در ژانر تاریخی باید مبتنی بر بازآفرینی دقیق زمان، مکان، پوشش، آداب، و سبک زندگی آن دوره باشد.
اما در این رمان، نه نشانی از زمان تاریخی معتبر دیده می‌شود و نه فضاسازی در محیطی واقعی از گذشته صورت گرفته است و توضیات لیلی در رابطه با جاهای تاریخی نشان دهنده تاریخی بودن رمان نیست، زیرا رمان بر اساس زمان امروزی و آداب و رسوم اکنون پیش می‌رود.
و همین‌طور ژانرهای معمایی و پلیسی نیز در محتوای رمان به چشم نمی‌خورد.
ژانر معمایی ژانری‌ست که در آن یک راز یا اتفاق مشکوک باید کشف شود و خواننده همراه با شخصیت اصلی در تلاش است به پاسخ برسد.
ژانر پلیسی نیز روی پیگیری جرم‌ها توسط پلیس یا کارآگاه تمرکز دارد و همانطور که گفته شد در رمان این دو دیده نشده‌است.
بر این اساس، انتظار می‌رود نویسنده عزیز در ادامه‌ی نگارش، ویژگی‌های بنیادین ژانر تاریخی، معمایی و پلیسی را لحاظ کند و چنانچه تمایلی به استفاده‌ی مؤثر از این ژانر وجود ندارد، در انتخاب ژانرهای اثر دقت و بازنگری بیشتری صورت گیرد.
همچنین، ارتباط مشخصی میان ژانرهای انتخاب‌ شده، خلاصه‌ی داستان و مقدمه‌ی آن به چشم نمی‌خورد؛ به‌گونه‌ای که عناصر موجود در مقدمه، از جمله درگیری‌های ذهنی، تقابل‌های احساسی، و موضوعاتی چون قدرت و ایستادگی در برابر مشکلاتی که بر سر راه قرار دارد، هنوز با ساختار ژانری اثر پیوندی منسجم پیدا نکرده‌اند.

3.جلد
تصویر جلد دختری با لباس مشکی را از پشت سر نشان می‌دهد که به تابلویی طلایی‌رنگ با منظره‌ای از جنگلی پر‌درخت نگاه می‌کند. می‌توان حدس زد که این دختر، شخصیت اصلی داستان یعنی لیلی باشد؛ فردی که درون قاب تصویر در حال جست‌وجوی چیزی‌ست، که این نگاه استعاری به روند داستان نیز اشاره دارد.
از این نظر، تصویر جلد با محتوای اثر و عنوان «تو را می‌جویم» هماهنگی دارد و حس جست‌وجو، پرسش‌گری و کشف را القا می‌کند. با این حال، هیچ‌گونه نشانه‌ای از ژانرهای انتخابی نویسنده، یعنی تاریخی، معمایی و پلیسی در تصویر دیده نمی‌شود؛ نه از نظر فضاسازی تاریخی، نه عنصر تعلیق، و نه نشانه‌های روایی مربوط به ژانر پلیسی.
عنوان "تو را می‌جویم" با فونتی نسبتاً خوانا و مناسب طراحی شده و رنگ انتخابی آن با تصویر هماهنگ است. تکست انتخابی «من در پی خویشم، به تو بر می‌خورم اما...» نیز از نظر مفهومی با عنوان هم‌خوانی دارد و تا حدی با محتوای مقدمه و خلاصه‌ی اثر در ارتباط است.
در مجموع، تصویر جلد از نظر زیبایی‌شناسی قابل قبول است و بخشی از حس جست‌وجوی درون‌گرایانه‌ی داستان را منتقل می‌کند، اما برای هماهنگی کامل با ژانرهای معرفی‌شده، نیازمند بازنگری، افزودن عناصر مکمل و یا تغییر است.

4.خلاصه
خلاصه‌ی داستان با زبان محاوره‌ای نگارش شده‌است. اگرچه طول آن اندکی از میزان استاندارد (سه تا نه خط) فراتر رفته، اما این مسئله لطمه‌ی جدی به ساختار آن وارد نکرده است.
در این خلاصه، به‌صورت مستقیم به مفاهیمی چون انتخاب هدف، سردرگمی، و قربانی اشتباهات شدن اشاره شده‌است. با وجود آن‌که این موضوعات تا حدودی کلیشه‌ای به نظر می‌رسند، اما با مقدمه و محتوای کلی رمان هماهنگی نسبی دارند. جزئیاتی از محتوای رمان نیز در خلاصه دیده می‌شود پس می‌توان گفت که جهت‌گیری داستان را مشخص کرده‌اند.
با این حال، همان‌گونه که در بررسی ژانرها نیز مطرح شد، ارتباط روشنی بین ژانرهای انتخابی نویسنده (تاریخی، معمایی و پلیسی) با متن خلاصه مشاهده نمی‌شود. تنها نکته‌ی قابل اشاره، تکرار واژه‌ی قربانی در خلاصه است که می‌تواند تا حدی با فضای ژانر پلیسی هم‌خوانی داشته باشد، اما کافی نیست تا این ژانر را به‌صورت کامل در روایت تثبیت کند.
در مجموع، اگر هدف نویسنده استفاده‌ی فعال از ژانرهای مشخص‌ شده‌است، پیشنهاد می‌شود عناصری از فضا، زمان، شخصیت و تعلیق مرتبط با این ژانرها گنجانده شود تا انسجام و هماهنگی روایت تقویت گردد.

5.مقدمه
مقدمه با لحن محاوره‌ای و به قلم نویسنده نوشته شده‌است. تعداد خطوط آن در محدوده‌ی استاندارد (بین سه تا نه خط) قرار دارد و از نظر ساختاری قابل‌قبول است.
مقدمه با تمرکز بر شخصیت‌محوری آغاز می‌شود، اما مخاطب به‌سرعت با کاراکتری روبه‌رو می‌شود که تصمیمات خود را مستقل از موانع اتخاذ می‌کند. این رویکرد ممکن است چالش‌برانگیز باشد، چرا که عدم وجود تعلیق کافی در روند انتخاب‌های شخصیت، موجب کاهش جذابیت و کنجکاوی مخاطب برای دنبال کردن ادامه‌ی رمان می‌شود.
اگر نویسنده در مقدمه فضایی مبهم‌تر و پرسش‌ برانگیزتر ایجاد می‌کرد، می‌توانست تأثیرگذاری مقدمه را افزایش دهد و مخاطب را به‌صورت فعال درگیر روایت کند.
از سوی دیگر، اگرچه مقدمه با محتوای کلی رمان ارتباط دارد، اما با هیچ‌یک از ژانرهای انتخاب‌ شده، یعنی تاریخی، معمایی و پلیسی، هماهنگی مشخصی ندارد. این عدم انسجام روایی، ممکن است بر تجربه‌ی خواننده تأثیر بگذارد.
بنابراین، پیشنهاد می‌شود نویسنده محترم در انتخاب ژانرها بازنگری کند و در صورت تأکید بر ژانرهای مشخص‌شده، عناصر سازنده‌ی آن‌ها را در مقدمه و روایت اصلی وارد نماید تا هماهنگی ساختاری و محتوایی حاصل شود و اگر قصد ندارد این ژانرها را در آینده وارد رمان کند، پس بهتر است در مورد انتخاب ژانر های برسی بیشتری انجام دهد.

6.آغاز
داستان با معرفی شخصیت اصلی، لیلی، آغاز می‌شود. او در مقابل دوربین درباره‌ی مکان‌های تاریخی مربوط به دوران گذشته سخن می‌گوید و توضیحاتی ارائه می‌دهد. پس از پایان برنامه، همراه با دوستان و همکارانش به هتل می‌رود و هنگام صرف شام، اعلام می‌کند که به‌دلیل دریافت یک پیشنهاد کاری مناسب و همچنین دلتنگی برای خانواده‌اش، قصد دارد به شهر خود بازگردد. این تصمیم، موجب ناراحتی دوستانش می‌شود، اما او می‌گوید که تصمیمش را گرفته و قصد دارد ساخت ادامه مستند را به تابستان موکول کند. روز بعد، لیلی به شهرش برمی‌گردد؛ ابتدا به خانه‌ی خود رفته و سپس راهی منزل پدرش می‌شود. خانواده و اقوام با دیدنش غافلگیر شده و لیلی نیز دلیل بازگشتش را توضیح می‌دهد.
نقطه مثبت این آغاز دور بودن از کلیشه‌های رایج است، اما تعلیق کافی برای تحریک ذهن مخاطب و ایجاد کنجکاوی لازم جهت دنبال کردن ادامه‌ی داستان را در خود ندارد. با توجه به ژانرهای انتخاب‌ شده توسط نویسنده، یعنی تاریخی، معمایی و پلیسی، انتظار می‌رفت سرنخ‌هایی مبهم یا عنصری رازآلود در آغاز گنجانده شود تا مخاطب با اشتیاق بیشتری به ادامه‌ی رمان بپردازد.
در همین بخش اولیه، شخصیت اصلی به مکان‌های متعددی مانند مکان‌های تاریخی، هتل، خانه‌ی شخصی و منزل پدری مراجعه می‌کند؛ با این‌حال، جز توضیحاتی که لیلی درباره‌ی مکان‌های تاریخی ارائه می‌دهد، هیچ توصیف دقیق، زیباشناسانه یا تصویری دیگری از فضاها دیده نمی‌شود و در نتیجه تصویر ملموسی در ذهن مخاطب شکل نمی‌گیرد. نویسنده می‌تواند با استفاده از توصیف‌های غیرمستقیم و گام‌به‌گام به غنای فضاسازی کمک کند و ذهن مخاطب را درگیر فضای داستانی کند.
این ضعف در توصیف به حوزه‌ی شخصیت‌ها نیز گسترش می‌یابد. مخاطب هیچ شناخت روشنی از ظاهر لیلی، همکاران، خانواده یا آشنایان او ندارد. همچنین، ویژگی‌هایی چون صدای شخصیت‌ها، لحن گفت‌وگو، حالت چهره یا رفتارهای خاص آن‌ها نیز در داستان غایب است. ارائه‌ی چنین ویژگی‌هایی، خصوصاً به‌صورت غیرمستقیم در بستر روایت، موجب جان‌دار شدن شخصیت‌ها و افزایش باورپذیری آن‌ها می‌شود.
در مجموع، می‌توان گفت که شخصیت‌پردازی بیرونی تقریباً انجام نشده و شخصیت‌پردازی درونی نیز در مورد لیلی بسیار محدود و سطحی صورت گرفته است. برای افزایش جذابیت، انسجام و اثربخشی داستان، توصیه می‌شود نویسنده با بهره‌گیری از تکنیک‌های توصیف و پرداخت لایه‌مند، روایت را غنی‌تر سازد.
در آغاز شاهد کشمکش درونی و بیرونی چندانی نبودیم و پیشنهاد می‌شود این مورد نیز کمی بسط داده شود.

7.میانه
در میانه‌ی داستان، اوج خاصی دیده نمی‌شود و روایت بیشتر حول محور فعالیت‌های روزمره شخصیت اصلی، یعنی لیلی؛ مانند رفت‌وآمدهایش با دوستان، مهمانی خانوادگی، موفقیت برادر و مکالمات معمول با اطرافیان جریان دارد.
با توجه به ژانرهای انتخاب‌ شده توسط نویسنده، بهتر است که در این بخش، لحظات پرتعلیق، نقاط عطف داستانی و گره‌های روایی بیشتری دیده شود تا هم جذابیت اثر تقویت گردد و هم خواننده با انگیزه بیشتر ادامه‌ی داستان را دنبال کند.
به‌نظر می‌رسد نویسنده قصد دارد در ادامه‌ی روایت اوج‌هایی وارد داستان کند، اما پیشنهاد می‌شود از پیش‌تر، زمینه‌سازی‌هایی هوشمندانه و ابهام‌برانگیز صورت گیرد تا مخاطب از همان ابتدا درگیر سوال‌هایی درباره‌ی سرنوشت شخصیت‌ها و مسیر داستان شود.

8.لحن و بافت
لحن مونولوگ ها محاوره و دیالوگ‌ها هم محاوره‌ای است، که تقریبا به خوبی رعایت شده، اما همچنان در مواردی نیز پرش لحن وجود داشت:

سکه رو جلوی دوربین گرفتم و گفتم:
- به این سکه‌ها دَریک می‌ گفتند. همانطور که می‌بینید نقش روی سکه سردار ایرانیه که در دستش کمان داره. این سکه مربوطه به داریوش بزرگه که برمی‌گرده به سال ۴۲۰ و ۴۸۵ سال پیش از میلاد مسیح.❌
سکه رو جلوی دوربین گرفتم و گفتم:
- به این سکه‌ها دَریک می‌‌گفتن. همونطور که می‌بینید، نقش روی سکه سردار ایرانیه که توی دستش کمان داره. این سکه مربوط به داریوش بزرگه که به سال ۴۲۰ و ۴۸۵ سال پیش از میلاد مسیح برمی‌گرده. ✅

پشت سکه هیچ طرحی نداره و سکه ناهموار و نامتقارنه چون از قالبی استفاده نمی‌شده و با چکش بهش ضربه می‌زدند. جالبیش این‌جاست که هیچ ک.س جز خوده داریوش بزرگ‌ حق نداشته سکه بزنه مگه این‌که از داریوش بزرگ اجازه کسب می‌کردند، در اون صورت فقط می‌تونستن سکه‌های نقره بزنن.❌

پشت سکه هیچ طرحی نداره و سکه ناهموار و نامتقارنه، چون از قالبی استفاده نمی‌شده و با چکش بهش ضربه می‌زدن. جالبیش این‌جاست که هیچ ک.س جز خودِ داریوش بزرگ‌ حق نداشته سکه بزنه مگه این‌که از داریوش بزرگ اجازه کسب می‌کردن، در اون صورت فقط می‌تونستن سکه‌های نقره بزنن.✅

- پس با تخفیف براش یک تومان بکش❌
- پس با تخفیف براش یه‌تومن بکش✅

- مصاحبه تمام شد، تصویری زنگ بزن.❌
- مصاحبه تموم شد، تصویری زنگ بزن.✅

- تمام شد دیگه می‌تونیم شروع کنیم❌
- تموم شد دیگه می‌تونیم شروع کنیم✅

ساعت دوازده بود که کارها تمام شد❌
ساعت دوازده بود که کارها تموم شد ✅

- حق دارید زن عمو، خیلی شرمندتم❌
- حق داری زن‌عمو، خیلی شرمندتم✅
(اینجا فعل‌ها یا باید هردو جمع باشن یا مفرد)

موارد دیگری نیز مشاهده شد که از نویسنده عزیز تقاضا می‌شود آن‌ها را ویرایش کند.

9.سیر رمان
با وجود آن‌که اتفاقات ظاهراً با سرعت و پشت سر هم رخ می‌دهند، اما پس از خواندن چهار صفحه از رمان، هنوز هیچ نقطه‌ی اوجی در داستان به چشم نمی‌خورد. نویسنده بیشتر به مسائل جزئی خانوادگی و روابط روزمره پرداخته، که پرداختن بیش از حد به آن‌ها بدون پشتوانه‌ی روایی قوی می‌تواند از کشش داستان بکاهد. چنین روندی باعث شده سیر داستان کند و سطحی به نظر برسد، هرچند ظاهر پرحادثه‌ای دارد.
بی‌تردید انتظار نمی‌رود نویسنده در آغاز داستان فوراً وارد اصل ماجرا شود، اما ایجاد نشانه‌ها، تعلیق‌ها یا پرسش‌هایی کوچک می‌توانست ذهن خواننده را درگیر کند و زمینه‌ای برای ادامه‌ی داستان فراهم آورد. در حال حاضر، حرکت‌های سریع از یک مکان به مکان دیگر و از یک رخداد به رخداد بعدی، بدون ایجاد تصویر ذهنی واضح یا حس ملموس از فضا و احساسات شخصیت‌ها، باعث شده خواننده نتواند ارتباط عمیقی با داستان برقرار کند.
افزایش جزئیات بصری، توصیف احساسات شخصیت‌ها، و ارائه‌ی نشانه‌هایی از درگیری‌های پنهان یا هدف‌های مبهم می‌تواند تا حد زیادی به جذابیت و ریتم داستان کمک کند.

10.دیالوگ و مونولوگ
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها از نظر اندازه مناسب هستند و فقط در بعضی قسمت‌های رمان شاهد دیالوگ محوری بودیم که نویسنده محترم می‌تواند با کمی توصیف حالت گوینده، این را رفع کند.
علاوه بر آن یک سری ایرادات هم در رابطه با نحوه نوشتن دیالوگ و مونولوگ یافت شد که در پایین به دو مثال از آن می‌پردازیم:

علی با بطری آبی به سمتم اومد.
علی: خیلی خوب بود، حتی نیاز نیست دوباره ضبطش کنیم.❌
علی با بطری آبی به سمتم اومد.
- خیلی خوب بود، حتی نیاز نیست دوباره ضبطش کنیم.✅

آقای علوی کارگردان گروه، داد زد.
آقای علوی: عالی بود، استراحت کنین ضبط بعدی توی ماشین به سمت قلعه‌ست.❌
آقای علوی، کارگردان گروه، داد زد:
- عالی بود، استراحت کنین! ضبط بعدی توی ماشین به سمت قلعه‌ست✅

موارد دیگری از این قبیل یافت شد که بهتر است نویسنده عزیز آن را در سراسر رمان ویرایش کند.

11.شخصیت پردازی
شخصیت‌پردازی بیرونی به مجموعه‌ای از ویژگی‌های فیزیکی، رفتاری و اجتماعی یک شخصیت گفته می‌شود که مستقیماً قابل مشاهده و درک هستند. این ویژگی‌ها شامل مواردی مانند ظاهر فیزیکی (لباس، فرم بدن، چهره)، سبک گفت‌وگو و ارتباط (لحن، واژگان)، و نحوه‌ی تعامل با دیگران در فضای اجتماعی داستان است.
در رمان حاضر، این نوع شخصیت‌پردازی به‌صورت بسیار محدود اجرا شده و تنها اطلاعاتی که از مکالمه لیلی با رومینا دریافت می‌کنیم، موهای کوتاه، پوست سفید و چشمان سبز لیلی است. سایر شخصیت‌ها، از جمله برادران، خانواده و اطرافیان او، فاقد هرگونه توصیف مشخص هستند؛ حتی مواردی مانند نوع پوشش، حالت چهره، لحن گفت‌وگو، زبان بدن یا سبک رفتار آنان تاکنون به‌وضوح بیان نشده‌است.
نکنه مثبت این است که توصیفات اندکی که انجام شه غیر مستقیم هستند.
مثال غیر مستقیم:
رومینا دستی لای موهام کشید و گفت:
- این‌‌ رنگ رو برات انتخاب کردم، چون هم رنگ سفیده پوستت و هم رنگ چشمات که سبزه رو بیشتر نشون میده.
در متن بالا لیلی به صورت غیر مستقیم توصیف شده و پیشنهاد می‌شود نویسنده محترم با استفاده از همین توصیف‌های غیرمستقیم، گام‌به‌گام و در دل روایت، به تدریج ویژگی‌های ظاهری و اجتماعی شخصیت‌ها را ارائه و بسط دهد؛ چرا که چنین پرداخت‌هایی تأثیر بسزایی در جان‌دار شدن روایت و افزایش باورپذیری آن خواهد داشت.
از سوی دیگر، شخصیت‌پردازی درونی یعنی نمایش ویژگی‌های ذهنی، روانی و احساسی یک شخصیت؛ عواملی که مستقیماً قابل مشاهده نیستند، اما رفتار، تصمیم‌گیری و مسیر تحول شخصیت را شکل می‌دهند.
در رابطه با این نوع پردازش نیز هنوز پرداخت کاملی صورت نگرفته و لایه‌های روانی شخصیت در سطحی محدود باقی مانده‌اند.
برای ارتقای کیفیت شخصیت‌پردازی، توصیه می‌شود:
• درونیات شخصیت‌ها به‌صورت دقیق‌تر از طریق افکار، واکنش‌های احساسی، و خاطرات گذشته بازنمایی شوند
• بیرونیات شخصیت‌ها با بهره‌گیری از رفتار، گفتار و تصویرسازی ظاهری به‌تدریج در روایت گنجانده شوند.
در ادامه نیز مثالی برای نویسنده محترم آورده شده‌است:

مثال بدون شخصیت‌پردازی:
رومینا آترین بغل کرد و برد تو اتاق تا لباس تنش کنه. آترین هردفعه با لباس جدید می‌اومد و برای ما می‌چرخید و ژست می‌گرفت. مامان سینی غذا رو جلوم گذاشت. همین‌طور که می‌خوردم، قربون صدقه آترینم می‌رفتم. ساعت یک شب شده‌بود و ما هنوز دور هم نشسته‌بودیم. آذر با ماگ قهوه‌ای کنارم نشست و ماگ رو به دستم داد.
نسخه ویرایش شده:
رومینا آترین رو بغل کرد و برد توی اتاق تا لباس تنش کنه. هر بار که با لباس جدید میومد و با اون جثه ریز و با نمکش، ژست می‌گرفت و دور خودش می‌چرخید، موهای حریرمانندش، با هر حرکتش تاب برمی‌داشت و رنگ طلاییش زیر نور لامپ می‌درخشید. مامان سینی غذا رو جلوم گذاشت. همین‌طور که می‌خوردم، قربون صدقه آترینم می‌رفتم و اون با هر تعریفم، چشم‌های آبیش از ذوق و خوشی برق میزد و لبخند روی لب‌های کوچیکش می‌نشست.

12.توصیفات
بررسی کیفیت توصیف در رمان از منظر فضاسازی، احساسات و عناصر شنیداری:
توصیف، یعنی ارائه‌ی جزئیات دقیق و هنرمندانه از عناصر مختلف داستان که به مخاطب کمک می‌کند فضا، حالت روانی، صداها و حس کلی موقعیت را ذهنی تجسم کند. توصیف‌پردازی مؤثر، یکی از ارکان کلیدی روایت ادبی است که می‌تواند تجربه‌ی خواننده را از سطح کلمات به دنیای زنده و ملموس ارتقا دهد.
اجزای توصیف در داستان شامل:
فضای مکان‌ها: نور، رنگ، بافت، چیدمان، موقعیت جغرافیایی، حال‌وهوای محیط.
حس‌وحال شخصیت‌ها: درون‌مایه‌ی روانی مانند شادی، اندوه، اضطراب، دلبستگی، خشم یا تردید.
صداها و آواها: صدای محیط، لحن گفت‌وگوها، نحوه‌ی بیان، سکوت‌ها یا ضرب‌آهنگ کلمات.
در رمان حاضر، شخصیت‌ها به مکان‌های مختلفی رفت‌وآمد دارند؛ مانند خانه‌ی مادربزرگ، مکان‌های تاریخی، منزل شخصی و... . اما جز چند توصیف محدود در ابتدای داستان (توضیحات لیلی در مورد مکان تاریخی) و اشاره‌ی مختصر به فضای خانه‌ی مادربزرگ، هیچ فضاسازی مشخصی از مکان‌ها مشاهده نمی‌شود. بنابراین، تصویر ذهنی واضحی در مخاطب شکل نمی‌گیرد.
در مورد توصیف احساسات، نشانه‌هایی از حالات روانی شخصیت‌ها مثل شادی هنگام دیدار خانواده، هیجان برنده شدن برادر، یا احساسات لیلی در خانه‌ی مادربزرگ، تا حدودی بیان شده و این خوب است.
از منظر عناصر شنیداری، اگرچه گاهی به صدای شخصییت‌ها اشاره شده، اما کیفیت این توصیف‌ها قابل قبول نیست و جای پیشرفت بسیاری دارد. اطلاعاتی چون نوع صدا، لحن، ضرب‌آهنگ گفت‌وگو یا تفاوت‌های گفتاری شخصیت‌ها تقریباً غایب هستند.

توصیه برای تقویت توصیف‌پردازی:
• استفاده از توصیف‌های غیرمستقیم در لابه‌لای کنش‌ها و دیالوگ‌ها
• بهره‌گیری از زبان تصویری و حسی در روایت مکان‌ها، چهره‌ها و حالات روانی
ترکیب توصیف با حرکت داستانی و کنش‌های شخصیت‌ها برای حفظ پویایی روایت
• درج تدریجی جزئیات در طول متن و پرهیز از تراکم توصیف در یک بخش محدود

مثالی برای نویسنده محترم:
متن بدون توصیف:
همین که وارد شدیم، پوریا با خنده به سمتمون اومد و با دیدن من گفت:
- چه افتخاری نسیبمون شد، باستان‌شناس معروف این‌جاست.
لبخندی زدم و بغلش کردم که آریا گفت:
- داداش منم اینجام‌ ها! زشته به قرآن، فقط دختر خاله‌ت رو تحویل می‌گیری.
نسخه ویرایش شده:
وارد کافه پوریا شدیم، مثل همیشه فضای دنج و آرومی داشت و جز صدای زمزمه‌مانند افراد توی کافه و صدای برخورد فنجون‌ها با میز صدای دیگه‌ای شنیده نمی‌شد. پوریا با دیدنمون خندید و به سمتمون اومد. با دیدن من پر انرژی گفت:
- چه افتخاری نصیبمون شد، باستان‌شناس معروف این‌جاست.
لبخندی زدم و بغلش کردم. آریا که کنارمون وایساده‌بود با لحن نیمه‌قهر و آرومی که شوخی توش موج میزد گفت:
- داداش منم اینجام‌ ها! زشته به قرآن، فقط دختر خاله‌ت رو تحویل می‌گیری.

۱۳.زاویه دید
زاویه دید در سراسر داستان اول‌شخص بوده و روایت از زبان لیلی صورت گرفته است؛ انتخابی مناسب که باعث ایجاد صمیمیت بیشتر میان مخاطب و شخصیت اصلی می‌شود. این زاویه دید در بیشتر بخش‌های داستان به‌درستی و یکدست رعایت شده‌است.
با این‌حال، در برخی قسمت‌ها پرش‌هایی روایی مشاهده می‌شود که انسجام روایت را مختل می‌کنند. به‌عنوان مثال، در یک پارت لیلی مشغول صرف غذاست، اما در بخش بعدی ناگهان در آرایشگاه حضور دارد و درباره‌ی کاشت ناخن صحبت می‌کند؛ بدون هیچ‌گونه نشانه یا انتقال زمانی مشخص.
چنین تغییرات ناگهانی، ممکن است ذهن خواننده را دچار سردرگمی کرده و حس پیوستگی را کاهش دهد.
پیشنهاد برای رفع این مسئله:
استفاده از نشانه‌های روایی مانند:
• علامت «***» برای جدا کردن صحنه‌ها
• عبارات انتقالی مانند «چند ساعت بعد»، «صبح روز بعد»

14.کشمکش و تعلیق
تعلیق: در داستان، به حالتی گفته می‌شود که نویسنده با ایجاد انتظار، تردید یا سوال بی‌پاسخ در ذهن مخاطب، او را درگیر ادامه‌ی روایت می‌کند. این عنصر باعث می‌شود خواننده یا مدام منتظر وقوع اتفاقی باشد، بی‌خبر از زمان و شکل آن. تعلیق می‌تواند از طریق رازهای پنهان، تهدیدهای ناگفته، قطع ناگهانی اطلاعات یا پیچش‌های داستانی شکل بگیرد. در صورتی که ما جز استرس کوتاه و اندکی که لیلی برای برنده شدن پوریا داشت تا کنون اتفاق خیلی کنجکاو کننده‌ای در مورد لیلی یا دیگر شخصیت‌ها ندیده‌ایم و این مورد هنوز در رمان مشاهده نشده.
همان‌گونه هم که در تحلیل بخش میانی و روند کلی رمان نیز مطرح شد، اتفاقات تا این مرحله به‌صورت یکنواخت و خطی پیش رفته‌اند و عنصر تعلیق چشم‌گیری در روایت مشاهده نمی‌شود. این یکنواختی موجب شده کنجکاوی مخاطب برای دنبال کردن ادامه‌ی داستان کاهش یابد.
کشمکش درونی: کشمکش درونی به حالتی گفته می‌شود که شخصیت داستان دائماً درگیر چالش‌ها، تنش‌ها، تضادهای روانی یا موقعیتی‌ست، به‌طوری‌که بخش بزرگی از روایت حول محور این درگیری‌ها می‌چرخد. این نوع شخصیت یا فضای داستانی معمولاً با تصمیم‌گیری‌های دشوار و دست درازی‌های درونی مواجه می‌شود و داستان با نمایش افت‌وخیزهای احساسی یا رفتاری او، عمق بیشتری پیدا می‌کند.
کشمکش بیرونی: کشمکش بیرونی نوعی تضاد و درگیری‌ست که شخصیت داستان با عوامل خارج از وجود خود، مثل آدم‌های دیگر، جامعه، طبیعت یا موقعیت‌های بیرونی، تجربه می‌کند. این نوع کشمکش معمولاً با برخورد مستقیم یا غیرمستقیم با چالش‌های محسوس همراه است، مثل دعوا با یک شخصیت دیگر، تقابل با قوانین ناعادلانه، یا تلاش برای بقا در شرایط سخت. کشمکش بیرونی سبب پیشرفت روایت و عمق‌دادن به لایه‌های داستانی می‌شود، چون شخصیت را وادار می‌کند که در مواجهه با جهان اطرافش واکنش نشان دهد، تصمیم بگیرد و تغییر کند.
این دو مورد نیز در طول داستان مشخص نیست و لیلی و دیگر شخصیت‌ها درگیری یا کشمکش درونی خاصی ندارند.
با توجه به ژانرهای انتخاب‌شده، به‌ویژه معمایی و پلیسی، ضروری‌ست نویسنده عزیز با ایجاد ابهام‌های هدفمند، پرسش‌برانگیزی، و موقعیت‌های تنش‌آلود ذهن خواننده را درگیر کند تا روند داستان از حالت صرفاً گزارشی خارج شود و به سمت روایتی رازآلود و تعلیق‌محور حرکت کند.
پیشنهاد می‌شود:
• استفاده از نشانه‌های گمراه‌کننده یا رازهایی حل‌نشده در رفتار یا گفتار شخصیت‌ها
• طراحی صحنه‌هایی با دوپهلو بودن، تضاد در اطلاعات یا سکوت‌های پرمعنا
• القای وجود تهدید، خطر، یا گذشته‌ای پنهان که به‌مرور در طول روایت آشکار شود
ایجاد چنین تعلیق‌هایی نه‌تنها کشش داستان را افزایش می‌دهد، بلکه باعث می‌شود مخاطب با میل و کنجکاوی بیشتری مسیر داستان را دنبال کند.

15.ایده و پیرنگ
ایده‌ی اصلی داستان حول محور شخصیتی به نام لیلی شکل گرفته است؛ مستندسازی که برخلاف مسیر اغلب اعضای خانواده‌اش که در حرفه‌ی پزشکی مشغول هستند، با پیروی از علاقه‌اش، به کار مستندسازی تاریخی روی آورده و برای تحقق اهداف خود تلاش زیادی کرده است. او به مدت دو سال از خانواده‌اش دور بوده، در شهرهای مختلف زندگی کرده، و جلوی دوربین مکان‌های تاریخی را شرح و معرفی می‌کرده است. در ادامه، با پیشنهاد کاری بهتری از سوی دانشگاهی در شهر زادگاهش، تصمیم به بازگشت نزد خانواده‌اش می‌گیرد.
این ایده از نظر محتوا دارای کلیشه‌ی نسبتاً پایین است و پتانسیل روایی مناسبی برای پرداخت عاطفی، حرفه‌ای و فرهنگی دارد؛ به‌ویژه با درگیری میان علاقه فردی و انتظارات خانوادگی، که می‌تواند بستری قوی برای دست درازی، کشمکش درونی، و رشد شخصیت باشد.
با این حال، در اجرای داستان مشکلاتی مانند فقدان توصیف‌های مؤثر، عدم تصویرسازی محیطی و کمبود لحظات اوج و تعلیق دیده می‌شود که روایت را از ظرفیت‌های موجود دور نگه داشته است. پرداخت ناکافی این عناصر باعث شده داستان علی‌رغم داشتن پتانسیل، نتواند تجربه‌ای ماندگار برای مخاطب خلق کند.
پیشنهاد برای نویسنده:
• بازخوانی کامل اثر با تمرکز بر ایجاد اوج‌های روایی و لحظات تنش‌زا
• تقویت توصیف‌های غیرمستقیم برای تصویرسازی مکان‌ها، احساسات و ویژگی‌های شخصیت‌ها
•ایجاد تعلیق‌های ملایم اما پایدار در مسیر روایت برای درگیر کردن ذهن مخاطب
• بهره‌گیری از نشانه‌های تدریجی درباره‌ی گذشته شخصیت یا چالش‌های پیش‌رو برای افزودن عمق به داستان.

16.ایرادات نگارشی
در روند رمان ایراداتی مشاهده شد که در ادامه چند مثال آورده شده‌است:
گول زدند❌گول زدن✅
می‌زاشتند❌می‌ذاشتند✅
گل شده بود❌گل شده‌بود✅
ذوق کرده بود❌ذوق کرده‌بود✅
دلم برای اتاقم تنگ شده بود❌دلم برای اتاقم تنگ شده‌بود✅
تموم شده بود❌تموم شده‌بود✅
ذوق زده ❌ذوق‌زده✅
تمام شده بود❌تموم شده‌بود✅
آخ که چه‌قدر خوشمزه بود!بدون حرف غذام رو خوردم❌آخ که چه‌قدر خوشمزه بود! بدون حرف غذام رو خوردم✅
ـ وای محشر شده، مرسی رومینا جونم.❌
- وای محشر شده! مرسی رومیناجونم.✅
ـ تو نون نخوردی جون نداری به من چه.❌
- تو نون نخوردی جون نداری، به من چه؟✅
ـ همه بیاید، آترین عمه بیا.❌
- همه بیاید، آترین عمه بیا. ✅

***با تکون‌های ماشین بیدار شدم❌

***
با تکون‌های ماشین بیدار شدم✅

***با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم❌

***
با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم✅

رومینا دستی لای موهام کشید و گفت:
- این‌‌ رنگ رو برات انتخاب کردم، چون هم رنگ سفیده پوستت و هم رنگ چشمات که سبزه رو بیشتر نشون میده.❌
رومینا دستی لای موهام کشید و گفت:
- این‌‌ رنگ رو برات انتخاب کردم، چون هم رنگ سفیدِ پوستت و هم رنگ چشمات که سبزه رو بیشتر نشون میده.✅

نقاط قوت و نقاط ضعف:
نقاط قوت: عنوان، جلد، خلاصه، توصیف احساسات، ایده، زاویه دید

نقاط ضعف: ژانرها، مقدمه، آغاز، میانه، لحن و بافت، سیر رمان، دیالوگ و مونولوگ، شخصیت پردازی، توصیف مکان، توصیف صداها و آواها، کشمکش و تعلیق، پیرنگ، ایرادات نگارشی.

سخن پایانی به نویسنده:
نویسنده محترم، سمیه عزیزم
خوندن رمانت تجربه‌ی دل‌نشینی بود و از خوندنش بسیار لذت بردم. مطمئنم با انجام ویرایش‌هایی هدفمند و ظریف، اثرت می‌تونه به یه رمان ماندگار و تأثیرگذار تبدیل بشه.
برات آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم قلمت همواره پویا و روشنگر باقی بمونه.🌷
 
بالا پایین