بهنام خالق نور
عنوان رمان: رمان از دو بخش جنون+آنی تشکیل شده.
مهمترین و چشمگیرترین رکن یک رمان خوب، استفاده از یک عنوان به دور از کلیشه و مبتکرانهست. رمانهایی که عنوان شبیه به همدیگه دارن بهخاطر اینکه ممکنه حالا خواننده به هر دلیلی رمان رو نپسندیده باشه، بهخاطر شباهتی که داشته از لیست خوندنیهاش حذف بشه!
عنوان شما به دور از کلیشهست و رمانهایی با این عنوان تا به حال نخوندم و یا ندیدم.
جلد رمان: بعداز عنوان مهمترین قسمت رمان جلد اون درنظر گرفته میشه. جلد رمان باید گیرا، خاص و مرتبط با ژانر و عنوان باشه.
بهعبارت دیگه جلد رمان شما یک قاب برای داستانتون هست و خلاقیت در انتخاب یک جلد از حیاتیترین ارکان برای جذب مخاطب به خوندن رمان شما هست. جلد رمان با عنوان کاملاً در ارتباطه و دربرگیرندهی ژانرهایی هست که نویسنده به اونها اشاره کرده.
ژانر: ژانر رمان مشخص کنندهی موضوع و هیجاناتی هست که نویسنده قراره به اونها شاخ و برگ بده. رمان کاملاً با ژانرهای تراژدی و جنایی همخونی داره و این رو میشه از پارتهای ابتدایی رمان فهمید.
یعنی جنونی که بهطور ناگهانی و در مواجه با بدیها در رابرت هویدا میشه، یک رمان جنایی رو به خوبی به تصویر میکشه و این نشون دهندهی انتخاب آگاهانهی شما نسبت به ژانرهاست.
خلاصه: خلاصه قسمتهایی ابتدایی از رمان به حساب میاد که اطلاعات ناقص اما کنجکاو کنندهای رو به خواننده میده تا بدونه اصلاً موضوع از چه قراره؟!
بهطور کلی مفهوم خلاصه یعنی، دادن سرنخهای ناکافی به مخاطب که اون رو ترغیب به خوندن بکنه.
خب تبریک میگم؛ خلاصهی رمان شما دارای اندازهی استاندارد خطوط، دارای معنا و مفهوم و کنجکاو کننده هست و کاملاً با عنوان، جلد و ژانرها در ارتباط کامله.
مقدمه: رمان دارای مقدمه میباشد، و مقدمه دور از کلیشه و دارای توصیفات زیبایی است
مقدمهای خوب و مناسب است. از نظر حجم استاندارد است. در مقدمه از کلمات تراژدی، و جنایی به کار رفته است و با ژانرهای انتخاب شده ارتباط دارد.
آغاز و میانه: چگونگی شروع یک داستان از اهمیت زیادی برخورداره، حالا چرا؟
خب مخاطب خلاصه و مقدمه رو خونده و میخواد داستان رو شروع کنه و همراه شخصیتهای رمان پستی و بلندیهای رمان رو طی کنه!
اگه آغاز رمان کلیشهای باشه و ماهرانه نوشته نشده باشه مخاطب اون اشتیاق قبل از شروع رو از دست میده و همونجا کتاب رو میبنده و کنار میذاره. رمان رو از جای درستی شروع کردین و در ادامه از توصیفات خوبی استفاده کردهاید، میانه رمان هم کاملاً با ژانر، جلد، عنوان مرتبط هست. شروع داستان از تیمارستانی هست که رابرت در اون بستری شده و با فرارش در ادامه مشکلات بزرگی رو به بار میاره.
لحن و بافت: لحن و بافت رمان، یکدست و یکنواخت نوشته شده است و تا آخر رمان به خوبی رعایت شده است و با یکدیگر تناسب دارند.
سیر رمان: سیر رمان باید متعادل باشه، نه خسته کننده بشه و نه خواننده رو مات و مبهوت توی یه برههای از داستان نگه داره.
سیر رمان به صورت آهستهآهسته پیش رفته و اتفاقات رو به صورت آرامآرام به خواننده منتقل میکنه و خواننده را به ادامهی رمان ترغیب و جذب میکنه و متعاد هست سیر رمان در رابطه با شخصی به نام رابرت است که دچار جنون شده و در تیمارستان اون رو بستری کردن. اما او با رام کردن نگهبان از تیمارستان فرار میکنه و تعداد زیادی رو به قتل میرسونه و در نهایت اتفاقهای عجیبی برای او میافته و ...
شخصیت پردازی: مهمترین قسمت ارتباط مخاطب با داستان، شخصیتهای رمان هستن.
یعنی مهمه که ویژگیهای هر کارکتر به خوبی توصیف شده باشه و خواننده بتونه یک تلپاتی با کارکتر برقرار کند، شخصیت پردازی که چهره و ظاهر را در بر میگیره به خوبی توصیف و بیان شده است و دور از کلیشه هست و اندازه شخصیت پردازی مناسبه. توصیفات به خوبی به کار رفته.
توصیف مکان: مهمه که مخاطب بدونه شخصیت در چه جایی و در چه شرایطی قرار داره.
توصیف مکان صورت گرفته و انجام شده.
صداها و آواها: صداها و آواها تا مقداری به خوبی توصیف شده اما میتونه بهتر از این هم توصیف شه، پس پیشنهاد میشه بهتر از قبل، صداها و آواها را توصیف کنید تا خواننده بیشتر از قبل، از خوندن رمانتون لذت ببره.
مثلاً تن صدا، لحن گفتار و نوع حرف زدن؛ ترس، ناراحتی، اضطراب و خوشحالی و... رو به خوبی در رمانتون نشون بدید.
توصیف احساسات: برای هر فرد احساسات طرف مقابل نسبت به هر چیزی ارجحیت داره، یعنی باید بفهمه هر فرد توی چه وضعیتی به سر میبره؟
خوشحاله، خشمگینه یا... .
توصیف احساسات به خوبی رعایت شده و خواننده توصیفات احساسات رو به خوبی درک میکنه.
دیالوگ و مونولوگ: بین دیالوگها و مونولوگها تناسب دیده میشه و به خوبی اصول مربوطه رو رعایت کردی و دیالوگها محاورهای و مونولوگها ادبی هست و جذابیت خاصی به رمان بخشیدهان
زاویه دید: در نوشتن کتاب بهطور کلی دو نوع زاویهی دید داریم؛ اول شخص یا همان شخصیت اصلی که تمام اتفاقات فقط از دید آن بهوقوع میپیوندند و سوم شخص که بیان کنندهی همه چیزه.
از ابتدا زاویهی دید راوی رو انتخاب کردین و تا آخر طبق همون پیش رفتید و اصول مربوطه رو به خوبی رعایت کردید.
کشمکش و تعلیق: توی یک داستان مهمه که نویسنده به اتفاقاتی که میاُفته شاخ و برگ ببخشه و به قول معروف پیاز داغش رو زیاد کنه!
آفرین رمانتون کشمکشهای زیادی داشت و رابرت با اتفاقات زیادی سروکله میزد و هربار با یک مشکل مواجه میشد و سایر کارکترها رو هم تحت تاثیر قرار داده بود. برای مثال قسمتی که رابرت با خواهرش مجادله میکرد و یا جایی که درگیر زندگی گذشته خودش شده بود.
ایده و پیرنگ: بهطور خلاصه بخوام بگم ایدهی خیلی خوب و به دور از کلیشهای دارین و سبک نوشتنتون هم به دور از کلیشهست و بخوام اعتراف کنم تا حالا رمانی رو با این مضمون نخوندم. رابرت فردی با خلق و خوی جنون آمیز که برای انتقام و پس گرفتن آرامشی که ازش در گذشته گرفتن دست به کارهایی میزنه که ممکنه براش گرون تموم شه. پس همینطور پیش برین و از ایدهی خوبی که داری نهایت استفاده را ببرید.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی در رمان دیده نمیشد و علائم نگارشی را به خوبی رعایت کرده بودید.
نقاط ضعف: صداها و آواها، ایرادات نگارشی اندکی در رمان، خطوط کم پارتها.
نقاط قوت: عنوان، خلاصهای زیبا، مقدمهای زیبا و هر دو دور از کلیشه، جلد، ژانر انتخابی درست، آغاز و میانهای جذب کننده و دور از کلیشه، توصیف مکان خوب، رعایت کردن دیالوگ و مونولوگ، زاویهی دید، کشمکش و تعلیق، ایده و پیرنگ. شخصیت پردازی زیبا و...
سخنی با نویسندهی ارجمند: نقد یک کتاب کمک میکند به رشد و تقویت ساختار کتاب برای بهتر شدن. از اینکه کتاب شما توسط کسی نقد شود نترسید، از اینکه کتاب منتقدی نداشته باشد باید به قلم خود شک کنید. از خوندن کتابتون مستفیض شدم، موفق باشید. قلمتون مانا جانم.❤🌱