بنام خدا.
عنوان رمان: خفقان دریا نورد.
عنوان از دو قسمت خفقان+دریا نورد تشکیل شده.
خفقان به معنای ترس و اضطراب و دریانورد به معنای ملوان یا ناخدایی هست که کشتی را هدایت میکند.
عنوان سی درصد کلیشه را دارا میباشد و دو قسمتی که شامل خفقان دریانورد استجدابیت کافی برای جذب خواننده را تا حدودی دارد.
ژانر؛
ژانر داستان تراژدی و درام بود و با قسمت اول رمان "خفقان" مرتبط بود.
غرق شدن پدر سبحان در آب ژانر ترازدی را به نمایش کشید و محوریت داستان که سبحان و پدرش به دنبال عتیقه دریا میگشتند ژانر درام را با تصویر کشیده بود.
خلاصه
اندازهی خلاصه استاندارد بود و با عنوان و ژانر ارتباط واضح و روشنی داشت.
نویسنده به خوبی توانسته بود با کلمات بازی کند و ژانر تراژدی را در ادای کلمات به تصویر بکشد. خلاصه به دور از کلیشه بوده و جدابیت کافی برای جدب خواننده را داشت.
مقدمه
اندازهی مقدمه استاندارد بود، نویسنده در نوشتن مقدمه قدرت قلم خود را به نحو احسنت به تصویر کشیده و به خوبی توانسته بود جذابیت کافی را به خواننده منتقل کند.
مقدمه با ژانرها و ارتباط داشت.
جلد رمان
جلد داستان تصویری از موجهای پریشانی بود که چهرهی مبهم شخصی میان موجها به چشم میخورد.
جلد رمان با ژانرها، خلاصه و بدنه ارتباط واضحی داشت.
تکست رمان مناسب و با بدنه و ژانرها مرتبط بود.
آغاز داستان
داستان با اطلاعاتی از سبحان که در اختیار خواننده میداد شروع شده بود.
آغاز بدور از از کلیشه بود ونویسنده توانسته بود ماهرانه اطلاعات را بهطور نامحسوس به خواننده منتقل کند.
آغاز داستان جذابیت کافی برای جذب خواننده را نداشت.
میانه
میانهی رمان خوب بود، دریا کمکم طوفانی شد و باران بارید، پدر سبحان درون آب پرید و نتوانست زنده بیرون بیاید. میانه با تمام فسمتهای داستان از جمله عنوان، ژانرها، جلد و خلاصه ارتباط چشمگیر داشت و نویسنده بهطور ماهرانه قلم خود را در روند اتفاقات به تصویر کشیده بود.
نقطهی اوج
نقطهی اوج داستان پریدن پدر سبحان درون آب بود که به غرق شدن منجلب شد و ژانر تراژدی را پررنگ میکرد، اما بهقدر کافی خواننده را جذب و کنجکاو نمیکرد.
نقطهی اوج به دور از کلیشه و نو بود.
دیالوگ و مونولگها
در این مورد نویسنده در رعایت تناسب دیالوگ و مونولوگ کمی ضعیف عمل کرده بود.
فقط سه پارت اول دیالوگ نویسی شده بود و از میانه تا پایان داستان تنها مونولوگ نویسی به چشم میخورد.
توصیفات وشخصیت پردازی
توصیفات بهجا و مناسب بود. نویسنده به طرز ماهرانهی از توصیفات مستقیم جلوگیری کرده بود و حین روند رمان ارامآرام به توصیفات شخصیتها میپرداخت.
توصیفات به جا و به دور از کلیشه بود.
توصیفات مکان هم به خوبی ادا شده و به دور از کلیشه بود.
صدا و اواهای اطراف توصیف نشده بود.
احساسات و درک موقعیت
در این مورد نویسنده کمی صعیف عمل کرده بود بهطوری که نه به عنوان یک منتقد بلکه به عنوانخوانندهی رمان احساس کردم سبحان از مرگ پدرش هیچ حسی ندارد و ناراحت نیست.
زاویه دید
زاویهی رمان از زبان اول شخص، یعنی سبحان بود و اتفاقات را روایت میکرد
زاویهی دید یکسان و در سیر رمان تغیر نکرده بود.
ایده
رمان راجب پیری بود که به همراه پدرش در دریا به دنبال صندوقچهای بود و در یکی از دریانوردیها پدرش جان خود را از دست داد.
ایده بدور از کلیشه و نو بود و ایننکتهی مثبتی است.
ایرادات نگارشی
ایراد نگارشی آنچنانی نداشت، از علامتها به جا و در موقعیت خاص خود استفاده شده بود و نویسنده در تایپ دقت بالایی به خرج داده و بسیار فوقالعاده عمل کرده بود.
نقاط قوت:
ایدهی نو و بدور از کلیشه
توصیفات به جا و شخصیت پردازی
میانهی خوب و... .
نقاط ضعف:
رعایت نکردن تناسب در دیالوگ و مونولوگها
ضعف در منتقل کردن احساسات شخصیتها و موقعیت
عدم جذابیت آغاز برای خواننده و... .
قلم بینقص تنها متعلق به خداست، به شخصه از خوندن داستان شما لذت بردم و امیدوارم پر قدرتتر از قبل به نوشتن ادامه بدین🌹